غيبت از منظر قرآن كريم
در قرآن ، آيات متعددي وجود دارد كه به حضرت ولي عصر(عج) مربوط مي شود . اين آيات به صورت تفسير ، تأويل و تعيين مصداق ، برآن حضرت و حكومت جهاني ايشان ، قابل تطبيق است . در اين جا بدليل محدوديت تنها به بررسي برخي از آن آيات مي پردازيم و مطالعه و بررسي بيشتر را به خواننده محترم مي سپاريم :
1- « هوالذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لوكره المشركون »(اوست خدايي كه رسول خود را با دين حق ، به هدايت خلق فرستاد تا بر همه اديان عالم ، او را تسلط و برتري دهد ؛ هر چند مشركان نخواهند) ( 1 ) .
>
آيه فوق با تفاوت مختصر در سوره مباركه فتح تكرار شده كه يقياً خبر از واقعه مهمي مي دهد . اهميت خبر از جهاني شدن اسلام و عالم گير شدن اين آيين ، موجب اين تكرار شده است . با توجه به اينكه در آيه ، هيچگونه قيد و شرطي نيست و از هر نظر مطلق است ، دليل ندارد كه معناي آيه را محدود به زمان پيامبر بدانيم . مفهوم آيه مباركه ، پيروزي همه جانبه اسلام بر همه اديان است و اينكه انجام اسلام و اسلاميان ، همه جهان را مسخر خواهند نمود . طبق دلالت نصوص و روايات مختلف ، غلبه بر همه اديان زماني خواهد بود كه منجي بشريت ، حضرت مهدي (عج) ظهور نمايد و به برنامه جهاني شدن اسلام تحقق بخشد . مطابق قاعده ، پيروزي و غلبه مورد اشاره قرآن را بايد غلبه همه جانبه بدانيم ؛ زيرا با مفهوم آيه كه از هر نظر مطلق است سازگارتر مي باشد . با توجه به اين مطالب ، مي توان آيه را چنين تفسير و معنا كرد ( روزي فرا مي رسد كه اسلام ، هم از جهت منطق و استدلال و هم از جهت نفوذ ظاهري و حكومت ، بر تمام اديان جهان پيروز خواهد شد و همه را تحت الشعاع خويش قرار خواهد داد ) ( 2 ) .
2- « و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الارض يرثها عبادي الصالحون » ( ما در زبور داوود بعد از تورات موسي نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من ، زمين را وارث و متصرف خواهند شد ) ( 3 ) .
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي فرمايند : مراد از وراثت زمين ، انتقال منافع آن و استقرار بركات زمين براي صالحان است و اين بركات پايان ناپذير ، شامل بركات مادي و معنوي مي شود .
با توجه به مطالب فوق ، معناي آيه شريفه اين است : ( به زودي زمين از لوث شرك و كناه پاك گشته و افراد در جامعه اي كه خداي را بندگي كنند و به وي شرك نورزند ، زندگي مي كنند ) . براي اداره چنين حكومتي كه بر پايه عدل استقرار دارد و خواسته هر انسان عاقل و شريف است ، وجود يك رهبر عالي مقام روحاني لازم است ؛ رهبري پاك و منزه از احساسات حيواني مانند ، خشم ، كبر ، غرور ، خودخواهي . رهبري كه فقط وابسته به خدا باشد و به همه ملتها و جمعيت ها و نژادها با چشم مهرباني و تساوي و برابري كامل نگاه كند ( 4 ) .
3- « و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً » ( بگو حق آمد و باطل از ميان رفت ؛ به درستي كه باطل رفتني است ) ( 5) .
در اين آيه يك اصل كلي و اساسي و يك سنت جاودان الهي ، بيان شده است كه مايه دلگرمي همه پيروان حق است و آن اين است كه سرانجام حق پيروزي و باطل به طور قطع نابود شدني است . باطل صولت و دولتي ندارد ، عمرش كوتاه و سرانجام به دره نيستي سقوط مي كند . دليلي اين موضوع ، در باطن كلمه باطل نهفته است ؛ زيرا باطل چيزي است كه با قوانين عالم آفرينش هماهنگ نيست و سهمي از واقعيت و حقيقت ندارد و مسلماً چيزي كه هماهنگ با قوانين آفرينش نباشد ، نمي تواند براي مدتي طولاني باقي بماند . اما حق ، عين واقعيت است ، توأم با درستي و راستي و داراي عمق و ريشه و هماهنگ با قوانين خلقت است و چنين چيزي بايد باقي بماند ( 6) .
1- قرآن ، ترجمه مهدي الهي قمشه اي ، قم ، الهادي ، توبه / 33 .
2- مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم ، معارف مهدوي ، 1385 ، ص 45 .
3- قرآن ، ترجمه مهدي الهي قمشه اي ، قم ، الهادي ، انبياء / 105 .
4- مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم ، معارف مهدوي ، 1385 ، ص 46 .
5- قرآن ، ترجمه مهدي الهي قمشه اي ، قم ، الهادي ، اسراء / 81 .
6- مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه قم ، معارف مهدوي ، 1385 ، ص 47 .
نوشته: اکرم ستاری خواه