عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت (1)
عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت (1) “
عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت (1)
نویسنده : اميرمحسن عرفان
بازخواني عوامل پيدايش مدعيان دروغين مهدويّت و گرايش مردم به آنان
چکيده
انديشه مهدويت، در راه رسيدن به مقصود، ممكن است در درياي پرتلاطم حوادث، با موانعي روبه رو شود. شرط رسيدن به ساحل نجات در درجه اول، تقويت نيروي محرك اين گفتمان و در درجه دوم، شناخت و رفع موانع احتمالي است.
«متمهدان» و «مدعيان دروغين»، مفهوم و انگارهاي هستند كه تأمل در آنها، براي همگان پر جاذبه است. عدهاي دوست دارند بدانند چرا در طول تاريخ، و در حوزة مهدويت، با چنين ادعاهايي روبهرو هستيم؟
با رخنمايي اينگونه پرسشها و پرسشهاي ديگر، موضوع مورد بحث، اهميت ويژهاي يافته است؛ اما مهم، روشمند كردن پژوهش در اين زمينه است. تحليل پيامدها، آثار و خاستگاههاي مدعيان دروغين، در گرو شناخت دقيق عوامل پيدايش آنان است.
نگارنده در اين مقاله، علل زمينه ساز، علل تسهيل كننده و علل شتاب زاي پيدايش مدعيان دروغين و گرايش مردم به آنان را نقد و بررسي ميكند.
كليد واژه ها: متمهدان، مدعيان دروغين، بابيت، بهائيت، شيخيه، استعمار، نجات باوري.
پيش در آمد
شناخت و بازشناخت انديشه مهدويت، شناخت و بازشناخت بزرگترين جريان معرفتي و معنويتي در طول تاريخ است. بازكاوي و بازپژوهي اين جريان، يك ضرورت عيني است؛ تا جرياني كه براي ناب سازي معرفت ديني و بازسازي و نوسازي فرهنگي، معنوي و اجتماعي اتفاق ميافتد، پيوسته زلال و اصيل بماند و مانند هميشه، الهام بخش همة آزادي خواهان جهان باقي بماند.
نيرومندي انديشه مهدويت در جايگاه يك اصل مبتني بر سنتهاي ريشهدار اسلامي، و يأس از الگوهاي دروغين رايج، موجب گرايش روزافزون حقيقتطلبان به انديشه مهدويت شده است.
شناخت آفات نظري و عملي و آسيبهاي ذهني و عيني انديشه مهدويت، امري پسنديده و لازم است. در عين حال، شناخت و تحليل ريشهها و علل پيدايش و رشد مدعيان مهدويت، يك ضرورت «عقلاني» است؛ تا با نابود كردن «علل»، معلولها نيز از بين رفته و با ادعاهاي پيدا و پنهان در حال وقوع نيز مبارزه شود.
به ديگر سخن، با شناخت علل و ريشههاي انحراف مدعيان دروغين، ميتوان از آفات دروني و بيروني و آسيبهاي تدريجي نيز جلوگيري كرد؛ يعني در مقام «رفع» يا پيشگيري برآمد.
انحراف زدايي از آموزه اصيل مهدويت و زنده نگه داشتن آن، يك ضرورت اجتناب ناپذير است؛ به ويژه اگر دستهاي پيدا و پنهان دوستان ناآگاه و دشمن آگاه و مغرض را در انحراف آفريني «مهدويت» در طول تاريخ بشناسيم.
ضرورت بحث از عوامل پيدايش مدعيان دروغين
در بحث از يك موضوع، گاهي آن را تشريح ميكنند و علتيابي. كار اول را «توصيف»، (1) وقايعنگاري و تشريح وضع موجود، و عمل دوم را «تبيين» (2) و يافتن چرايي آن مينامند. بحث اول، به هستها ميپردازد و بحث دوم به چرايي و علت «هستها» (شفيعيفر، 1377: ج3، ص288).
اين دو مسأله در بحث از مدعيان دروغين نيز صدق ميكند و از دو منظر ميتوان به مدعيان دروغين نگريست؛ يكي پرداختن به سير حوادث و وقايع نگاري و فرايند زندگي مدعيان و ديگري جست و جوي علت يا علل آن. ديدگاه اول، به تاريخ مدعيان دروغين ميانجامد و مجموعهاي از وقايع است كه از دادههاي آن، هيچ گاه سخن نميگويد؛ بلكه ميبايست تعبير و تفسير شوند. ديدگاه دوم به نظريه پردازي در مسأله منجر ميشود و با كمك آن ميتوان تصويري روشن و جامع از موضوع ارائه داد.
تصور ما از عوامل و علل پيدايش متمهديان، نقش مهمي در انتخاب ابزارها، شيوهها و روشهاي مبارزه با آنان دارد. تفكر و انديشه مهدويت در اوضاع و مقاطع مختلف، گاهي دچار آسيب يا آفت ميشود. احياگر در عرصه احياي دين با دو تشخيص بسيار مهم روبهرو ميشود: تشخيص درد و تشخيص درمان. اگر حقيقت ياب، درد انديشه خود را در نيابد و سرّ رنجوري آن را كشف نكند و دچار خطا شود، از اساس، ره به خطا برده است، و اگر درد دين را به نيكي دريابد، گامي ديگر براي توفيق در پيش روي دارد و آن، حسن درمان است. آسيب شناسي كمك ميكند شخص، اين گونه موانع و آفات را بهتر بشناسد و در راه اصلاح آنها بكوشد يا از آنها پيشگيري كند.
در بحث مهدويت نيز تا چرايي و چگونگي پيدايش مدعيان به خوبي تحليل نشود، نميتوان تصويري روشن و جامع از آن ارائه داد؛ پس اگر ريشهها و علل پيدايش مدعيان دروغين را همراه اهداف و انگيزهها شناختيم، راه تحريف، كژانديشي و عوامگرايي دربارة چنان واقعه عظيم و مكتبسازي بسته خواهد شد.
قابل ذكر است كه تقسيم عوامل و تفكيك آنها در اين مقاله، براي سهولت بيشتر در گزارش و تحليل و بررسي آنها است وگرنه، واقعيت از تعامل و هم آوايي چند زمينه و بستر در يك مدعي خبر ميدهد. علل و عواملي كه اين جا بررسي ميشوند، داراي حصر عقلي نيستند و فقط حاصل كاوش نويسنده در منابع است.
عوامل متعددي در پيدايش مدعيان موثرند كه آنها را به سه دسته تقسيم ميكنيم:
1. عوامل زمينه ساز (محرك): مجموعه عواملي ريشهاي كه در زمينه سازي و بسترسازي پيدايش مدعيان، نقش داشته است.
2. عوامل تسهيل كننده: عواملي كه سبب آسانتر شدن طرح ادعاهاي دروغين يا گرايش مردم به چنين ادعاهايي است.
3. عوامل شتاب زا (كاتاليزور): عواملي كه روند رو به جلوي ادعاهاي دروغين و گرايش مردم به آن را سرعت بيشتر ميبخشد. در ادامه به شرح و تبيين اين عوامل ميپردازيم:
عوامل زمينه ساز
1. نجات باوري مهدوي
آنچه به ماهيت شور انگيز و انقلابي امامت در تشيع ميافزايد، اصل مهدويت است. انتظار فرج و اميد به ظهور امام غايب، اميدواري شيعه را براي پيروزي نهايي بر ظلم و ستم و سامان يافتن جهان ميفهماند. همين پيوند معنادار بين ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و تشكيل حكومت حق، بهانة برخي «فعاليتهاي تندروانه» ميشود.
شيعيان در هر دورهاي انتظار داشتند منجي رهاييبخش به نام «قائم» قيام كند و آنان را از آزارها و فشارهاي سياسي روزگار برهاند. درست است كه در پس پرده برخي از ادعاها، اغراض شخصي و مادي و بهره برداريهاي سياسي وجود داشت؛ اما بيش از همه، اين موج شديد مهدي خواهي و نجات طلبي بود كه موجب تطبيق ناآگاهانه و عموماً غير مغرضانه مهدي موعود بر امامان شيعه يا افراد ديگري از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ميشد.
با عنايت به چنين انتظاري، پس از درگذشتن هر امام، رحلت او در باور دستهاي از افراد نميگنجيد؛ چرا كه قائم، بايد پيش از مرگ خود، بساط ستم را بر ميچيد و با پر كردن زمين از عدل و داد، رسالتش را به اتمام ميرساند؛ از اين روي، اين دسته يا به انكار درگذشت امام معتقد ميشدند يا حداقل انتظار آنها اين بود كه امام، بعد از رحلتش دوباره به زمين برگردد و وظيفه خود را تمام كند.
مرحوم آيت الله حاج شيخ حسين لنكراني رحمت الله عليه دربارة گرايش مردم به علي محمد باب ميگويد:
اين باور تحرك بخش اسلامي و شيعي مهدويت بود كه (البته با خطاي تشخيص مصداق)، و صحنه گرداني بازيگران سياسي، غوغاي بابيت را در ايران اسلام و شيعه برانگيخت و جمعي از شيعيان (ساده لوح) را حول پرچم كسي گرد آورد كه مدعي باب امام عصر بود و با نداي «يا صاحبالزمان» به تهورهاي بعضاً كم نظير و شگفت انگيز در برابر قواي حكومت وا داشت (كوچكزاده، 1378: ص85).
آفريقا را فراموش نكنيم؛ سرزميني كه از زمان راهيابي اسلام به آن، منطقهاي پر استعداد در پذيرش مفاهيم موعودباوري و مهدويت بوده است. اين پديده، معلول ستم خلفاي اموي و عباسي در صدر اسلام و ظلم مستعمران در سدههاي اخير است.
تثبيت مفهوم مهدويت با رويكرد نجات بخشي، زمينه مؤثري در ايجاد جريانات ديني و سياسي در آفريقا بوده است. ظلم و ستم موجود و محروميت شديد مردم آفريقا، «مهدويت» را در آن سرزمين، قوت ميبخشد. اگر سرزمين آفريقا را زادگاه «مدعيان مهدويت» بدانيم، راه دوري نرفتهايم. اين امر، با توجه به زمينههاي رواني و اجتماعي ناشي از وجود بيعدالتي و تبعيض در آفريقا سبب شد مهدي سوداني بيشترين بهره را از آموزه مهدويت ببرد.
سودان تا اوايل دهه هشتاد قرن نوزدهم ميلادي از ناحيه سه گروه تحت ستم بود: استعمارگران انگليسي، حكام و مأموران ترك و مصري و اشراف و ملّاكان و تجار بزرگ محلي و منطقه اي (موثقي، 1374: ص224). اين فشارها و ظلمها به تدريج اعتراضات گستردهاي را همراه داشت. البته مهمترين مسأله مورد اعتراض، هجوم و حضور بيگانگان و اروپاييان بود. تودههاي مردم محروم و مسلمانِ اقوام بربر، هسته مركزي جنبش اصلاحي و ضد استعماري را آغاز كردند. رهبري اين جنبش گسترده كه از سال 1881م آغاز شد، كسي نبود جز محمد احمد بن عبدالله (1843-1885م) معروف به مهدي سوداني (هالت ـ ام ـ دبليو، 1366: ص92).
مؤلف كتاب مسلمانان آفريقا مينويسد: «ظهور مهدي در بخش آفريقاي شمالي يك پديده خاص است» (كوك، 1373: ص70).
2. جهل و ناداني مردم
دين، بسياري اوقات، آماج بهرهبرداريهاي نادرست قرار ميگيرد. مردم، با عشق و احساس، بر گرد دين حلقه ميزنند و اگر از آموزههاي آن به درستي آگاهي نداشته باشند، در دام شيادان گرفتار خواهند شد.
ناآگاهيهاي مردم ايران در زمان قاجاريه، يكي از مهمترين علل گرايش عدهاي به سيد علي محمدباب بود. مرحوم آيت الله حاج شيخ حسين لنكراني رحمت الله عليه بر اين باور است:
بابيان فداكار و جان فشان اوليه كه در قيامهاي خوني زمان باب شركت داشتند و خود را به آب و آتش ميزدند، بابي و بهايي (به معنايي كه امروزه از اين كلمات مراد ميكنيم) نبودند؛ بلكه شيعياني ساده لوح و ره گم كرده بودند كه در تشخيص «مصداق» به خطا رفته، به عشق هواداري از صاحب الزمان و قائم موعود، اسير مشتي بازيگران سياسي شده بودند (عبداللهي، 1371: ص72).
علت اصلي تأثيرگذاري و رشد مدعيان دروغين مهدويت، جهل مردم است. بدون ترديد، ميتوان ناداني را عامل اصلي همه انحرافات در تاريخ اسلام دانست. بسياري از افرادي كه در دام چنين مدعياني گرفتار ميشوند، در حقيقت جويندگان آب هستند؛ اما چون آب واقعي را نديده و نشناختهاند، به دنبال سراب راه افتادهاند.
3. نابسامانيهاي اجتماعي و اقتصادي
اميرالمؤمنين عليه السلام دربارة فقر در كارايي ذهن ميفرمايد: الفقر يُخرِسُ الفطن عَن حجتِهِ (سيد رضي، بيتا: ح3)؛ تهيدستي، مرد زيرك را در برهان كند ميسازد.
آيا با چنين دل مشغولياي ميتوان از چنين شخصي انتظار داشت در زندگي روزمره خود، سهم لازم دينداري را بپردازد و خود را برابر انديشه و نظرهاي التقاطي حفظ كند. شايد راز آن كه گفته شد فقر زمينه ساز كفر است (كليني، 1405: ج2، ص307)، همين نكته باشد.
تأملي در قيام فاطميان كه با ادعاهاي مهدويت «عبيدالله المهدي» همراه بود و همچنين قيام و ادعاي مهدويت «مهدي سوداني» در شمال آفريقا ما را به اين نكته رهنمون ميسازد كه نابسامانيهاي اجتماعي و اقتصادي و فقر شديد مردم، بستر مناسبي براي طرح اين گونه ادعاها و گرايش شديد مردم فراهم ميساخت. در اواخر قرن سوم و هم زمان با قيام فاطميان، مغرب و افريقيه از نظر اقتصادي از وضعيت مطلوبي برخوردار نبودند. و اين بحرانهاي اقتصادي، جامعه افريقيه و مغرب را دستخوش تغيير كرد (چلونگر، 1381: 221).
اوضاع نابسامان نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران در دوران قاجار نيز بستر اجتماعي مناسبي براي ظهور بابيه را فراهم ساخت. اين اوضاع، در يك نگرش كلي عبارت بود از:
الف. انحطاط نظام سياسي ايران؛
ب. فساد زايد الوصف حكومت و نخبگان سياسي؛
ج. رقابت استعمار براي كسب منافع ملي مردم ايران؛
ه. اعطاي امتيازات گوناگون به بيگانگان و غارت ذخايرملي؛
و. فقر عمومي و بيسوادي گسترده (كاتوزيان، 1373: ص76).
پی نوشت ها :
1.Discription
2. Expanation