حقبقت بندگی
پاسخ
پاسخ
شفاعت گسترده شفیعه روز محشر
در میان زنان و طبقه بانوان كسانى هستند كه داراى مقام والاى شفاعتند؛ دو شخصیّت بىنظیرِ فاطمه نام، یكى حضرت صدّیقه طاهره، فاطمه زهرا صلواتاللَّه و دیگرى كریمه اهل بیت و دختر حضرت موسى بن جعفر علیهالسّلام، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام است
پیروان مكتب تشیّع و خاندان پیغمبر علیهمالسّلام با اتكاى به آیات كریمه قرآنى و روایات شریفه، موضوع شفاعت را حتمى دانسته و بدان اعتقاد قلبى دارند. در روز قیامت شفیعان متعددند و در رأس همه، رسول خدا، پیامبر خاتم صَلّىاللَّهعَلَیْهِ وَ آلِه مىباشند. و همچنین در میان زنان و طبقه بانوان كسانى هستند كه داراى مقام والاى شفاعتند؛ دو شخصیّت بىنظیرِ فاطمه نام، یكى حضرت صدّیقه طاهره، فاطمهزهرا صلواتاللَّه و دیگرى كریمه اهل بیت و دختر حضرتموسى بن جعفر علیهالسّلام، حضرت فاطمهمعصومه علیهاالسّلام است.
در روز قیامت بالاترین جایگاه شفاعت از آنِ رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) می باشد كه قرآن كریم از آن به:"مقام محمود” تعبیر نموده(1)و منطق وحی گستردگی و وسعت آن را با آیت جلیله(وُلَسُوًفُ یْعًطیكُ رُبْكُ فَتَرًضی)(2)نوید داده است.
بعد از رسول مكرم دو تن از خاندان آن حضرت شفاعت گسترده ای دارند كه بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهل محشر را فراگیرد:
1ـ خاتون محشر حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)
2ـ شفعیه روز جزا فاطمه معصومه(علیها السلام)
در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا(علیها السلام) همین بس كه شفاعتْ مهریه حضرت زهراست و به هنگام ازدواج آن حضرت، جبرئیل امین طاقه ابریشمی از جانب پروردگار آورد كه در روی آن نوشته بود:"خداوند مهریه فاطمه زهرا را شفاعت گنهكاران از امت محمد(صلی الله علیه و آله) قرار داد".
حضرت زهرای مرضیه به هنگام شهادت، وصیت فرمود كه این قطعه حریر را در كفن او قرار دهند، و فرمود:
“چون روز قیامت محشور شوم این سند شفاعت را به دست می گیرم و برای گنهكاران از امت پدرم شفاعت می كنم".
این حدیث را احمد بن یوسف دمشقی قرمانی، متوفای 1019 هـ . از طریق اهل سنت روایت كرده است.(3)
از طریق اهل بیت(علیهم السلام) روایت فراوانی داریم كه بهشت و شفاعتْ جزء مهریه حضرت زهرا(علیهاالسلام) می باشد.(4)
امام جعفر صادق(ع):"آگاه باشید كه براى خدا حرمى است و آن مكّه است و براى رسول خدا صَلّىاللَّه عَلَیْهِ وَ آلِه حرمى است و آن مدینه است. آگاه باشید كه براى امیرالمؤمنین علیهالسّلام حرمى است و آن كوفه است. آگاه باشید كه حرم من و حرم فرزندان من، بعد از من، قم است. آگاه باشید كه قم كوفه كوچكى است. آگاه باشید كه براىبهشت هشتدر است كه سهتاى آن بهسوىقم مفتوحمىباشد
بعد از صدیقه طاهره(صلی الله علیه و آله) از جهت گستردگی شفاعت هیچ كس، و حداقل: هیچ بانوئی، به شفعیه محشر حضرت معصومه دخت موسی بن جعفر(علیه السلام) نمی رسد
راجع به ایشان بعضى از روایات كه از خاندان پیغمبر نقل شده، صریح در این معنا است. چنانكه سید عالم شهید مرحوم قاضى نوراللَّه شوشترى رضواناللَّهعلیه نقل فرموده است كه حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام فرمودند: “آگاه باشید كه براى خدا حرمى است و آن مكّه است و براى رسول خدا صَلّىاللَّه عَلَیْهِ وَ آلِه حرمى است و آن مدینه است. آگاه باشید كه براى امیرالمؤمنین علیهالسّلام حرمى است و آن كوفه است. آگاه باشید كه حرم من و حرم فرزندان من، بعد از من، قم است. آگاه باشید كه قم كوفه كوچكى است. آگاه باشید كه براىبهشت هشتدر است كه سهتاى آن به سوىقم مفتوحمىباشد.”
بعد فرمودند:
“در سرزمین قم، زنى از فرزندان من كه نام او فاطمه و دختر موسى بن جعفر است از دنیا خواهد رفت و شیعیان من همگى به بركت شفاعت او داخل بهشت خواند گردید. “(5)
و در فرازی از زیارتنامه اش می خوانیم.
“یا فاطِمُهُ اشْفَعی لی فِی الْجُنُهِ":
“ای فاطمه ـ معصومه ـ در بهشت برای ما شفاعت كن".
و در بخش زیارتنامه حضرت گفتیم كه این زیارتنامه از امام رضا(علیه السلام) رسیده است.(6)
در زمینه ی شفاعت گسترده شفیعه روز محشر، داستان بسیار جالبی است كه 125 سال پیش از این واقع شده، و ما آن را از طریق آیت الله ناصری نقل می كنیم:
حضرت آیت الله حاج شیخ محمد ناصری دولت آبادی كه در دولت آباد اصفهان خدمات برجسته ای دارند و دلهای مشتاقان را به طرف حضرت صاحب الزمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ سوق می دهند، از پدر بزرگوارشان مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد باقر ناصری، متوفای 1407هـ . نقل فرمودند كه در ایام اقامتشان در نجف اشرف، در جلسه ای كه در منزلشان برگزار بود، بر فراز منبر داستان جالبی را در رابطه با حضرت معصومه(علیها السلام) به شرح زیر بیان فرمودند:
در سال 1295 هـ . در اطراف قم قحطی و خشكسالی شدیدی پدید آمد، اغنام و احشام در اثر كمبود علوفه در معرض تلف قرار گرفتند.
اهالی آن منطقه چهل نفر از افراد متدین و شایسته را انتخاب كردند و به قم فرستادند، تا در صحن مطهر حضرت معصومه(علیها السلام) به بست بنشینند، تا شاید از عنایات آن كریمه اهلبیت خداوند متعال باران بفرستد و منطقه را از خطر خشكسالی نجات دهد.
سه شبانه روز آن گروه چهل نفری در حرم مطهر خاتون دو سرا به بست می نشینند، شب سوم یكی از آن چهل نفر مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی را خواب می بیند.
میرزای قمی در عالم رؤیا به او می فرماید:"چرا در اینجا به بست نشسته اید؟” او می گوید: مدتی است در محل ما باران نیامده، اغنام و احشام در معرض تلف قرار گرفته اند.
میرزا می فرمایند:"برای همین".
می گوید: بلی.
حاج شیخ عباس قمی: شبی میرزای قمی ـ صاحب قوانین ـ را در عالم رؤیا دیدم از محضر مقدسشان سئوال كردم: “آیا شفاعت اهل قم به دست حضرت معصومه(علیها السلام) می باشد".
با قیافه اعجاب آمیزی به طرف من نگاه كرد و فرمود: “شفاعت اهل قم با منست، شفاعتِ عالَم با حضرت معصومه(علیها السلام) می باشد".
مرحوم میرزا می فرماید: “این كه چیزی نیست، این مقدار از دست ما نیز ساخته است، هنگامی كه شما حوائج این طوری داشتید به ما مراجعه كنید، ولی هنگامی كه شفاعتِ عالَم را خواستید، در آن هنگام دست توسل به طرف این شفیعه روز جزا دراز كنید“.(7)
این رؤیای صادقه مؤید است با حدیث امام صادق(علیه السلام) كه می فرماید:
“همه شیعیان ما با شفاعت آن حضرت وارد بهشت می شوند".(8)
مؤید دیگر این خواب، رؤیای صادقه ی دیگری است كه مربوط است به خاتمه محدثین، مرحوم حاج شیخ عباس قمی ـ رضوان الله علیه ـ متوفای 1359 هـ .
محدث قمی این خواب را شخصاً در عالم رؤیا دیده اند و آن را بر فراز منبر نقل كرده اند.
یكی از افرادی كه در پای منبر حضور داشته و آن را بدون واسطه از محدث قمی شنیده، یكی از تجار مورد اعتماد قم به نام آقای صابری بوده، كه به رحمت خدا واصل شده است.
دوست دانشمندم حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ جعفر توسلی، كه از فضلای شایسته و مهذب حوزه علمیه است آن را بدون واسطه از مرحوم صابری شنیده است.
آقای توسلی از مرحوم صابری روایت می كند كه روزی مرحوم حاج شیخ عباس قمی در تیمچه بزرگ قم، به مناسبت ایام فاطمیه منبر رفته بود، بر فراز منبر فرمود: شبی میرزای قمی ـ صاحب قوانین ـ را در عالم رؤیا دیدم از محضر مقدسشان سئوال كردم:
“آیا شفاعت اهل قم به دست حضرت معصومه(علیهاالسلام) می باشد".
با قیافه اعجاب آمیزی به طرف من نگاه كرد و فرمود:
“شفاعت اهل قم با من است، شفاعتِ عالَم با حضرت معصومه(علیهاالسلام) می باشد".
این رؤیای صادقه نیز مؤید است با احادیث فراوانی كه در مورد شفاعتِ عالِم رسیده(9) و حدیث امام صادق(علیه السلام) كه زمینه ی شفاعتِ گسترده و جهان شمولِ این شفیعه روز جزا را بیان فرموده است.
بنابراین اگر در زیارت ایشان مىخوانیم: یا فاطِمَةُ اشْفَعى لى فِى الْجَنَّةِ و درخواست شفاعت از آن خزینه رحمت الهى مىكنیم، تقاضایى بجا است كه او صاحب شفاعت كبرى و تامّه است و دامنه شفاعتش آن قدر گسترده و وسیع است كه به هر كسى كه در زیر لواى مقدّس تشیّع باشد خواهد رسید.
پی نوشت ها:
1. حیات الست، شیخ مهدی منصروی، متوفای 1406 هـ . چاپ 1380 هـ . قم.
2. الحیاه السیاسیه للامام الرضا، جعفر مرتضی عاملی، چاپ 1416 هـ . قم.
3. خاتمه مستدرك، میرزا حسین نوری، متوفای 1320 هـ . چاپ سنگی.
4. خاطرات زندگی مرحوم آیه الله بروجردی، سید محمد حسین علویم بروجردی، چاپ 1340 ش. تهران.
5.قاضى نوراللَّه شوشترى، مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83
6. الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، متوفای 573 هـ . چاپ 1409 هـ . قم.
7. خصال، شیخ صدوق، متوفای 381 هـ . چاپ 1362 ش. قم.
8. خلاصه، علامه حلی، متوفای 726 هـ .
9. دائره المعارف الشیعه، حسن امین، هـ . بیروت.
فرآوری: علی نورگستر
بخش عترت و سیره تبیان
شاگردان برجسته
یکی از خدمات بزرگ و فعالیتهای ارزنده این شخصیت علمی تربیت شاگردان ممتاز و نمونهای است که هر یک از آنها از مشعلداران علم و فقاهت و از بزرگان و شخصیتهای برجسته علمی به شمار میآیند. شاگردان برجسته میرزا عبارتند از:
1. آقا سید محمد باقر شفتی معروف به حجه الاسلام (متوفای 1260 ق.): او در قم نزد میرزای قمّی شاگردی نمود. پس از آن به کاشان مسافرت کرد و مدتی نیز نزد حاج ملا مهدی نراقی بهره علمی جست. آنگاه به اصفهان رفت و در آنجا ساکن شد.
معروف ترین تصنیف وی کتاب مطالع الانوار (شرح شرایع) است.[10]
2. حاج محمد ابراهیم کلباسی (1180ـ1261 ق).
او از مفاخر علمای امامیّه و از مجتهدان بزرگ شیعه به شمار میرود و در زهد و تقوا و عبادت زبانزد خاص و عام است، در دوران زعامت و مرجعیت استادِ کل وحید بهبهانی برای تحصیل به عراق مهاجرت کرد و از محضر بزرگانی همچون آقا محمد باقر بهبهانی، علاّمه بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشف الغطاء، آقای سید علی طباطبائی (مؤلف ریاض المسائل) و میرزای قمی استفاده کرد. برخی از تألیفات و آثار ارزشمند او عبارت است از:
1. الایقاعات 2. الارشاد 3. شواهد الهدایه4. منهاج الهدایه 5. ارشاد المسترشدین 6. الارشاد 7. النخبه 8. مناسک الحج.[11]
3. آقا محمد علی هزار جریبی (متوفی 1245 ق.): او از بزرگان علما بود و در علوم عقلی و نقلی مهارت خاصی داشت. کتابهای «البدر الباهر» در تفسیر، «السراج المنیر» در علم رجال، «تبصره المستبصرین» در امامت، کتاب الصلوه و «انیس المشتغلین» آثار قلمی این دانشور بزرگ است.[12]
4. آقا احمد کرمانشاهی (نوه وحید بهبهانی): از آن بزرگوار آثاری چون «مرآت الاحوال» درموضوع رجال (به زبان فارسی) «العمودیه فی شرح الصمدیه»، «نور الانوار»، «الدّرر الغرویّه» و شرح مختصر النافع و کتب دیگر به جای مانده است.[13]
5. سید محمد مهدی خوانساری (متوفای 1246 ق.) او نوه آقا حسین خوانساری است. از جمله تألیفات و آثار قلمی این سید بزرگوار رساله مشهور و مبسوطی در احوال ابوبصیر است که «عدیمه النظیر فی احوال ابی بصیر» نامیده شده است.[14]
6. سید علی خوانساری.
7. میرزا ابواطالب قمّی.
8. حاج سید اسماعیل قمّی.
9. میرزا علی رضا قمّی.
10. شیخ حسین قمّی.
11. حاج ملا اسدالله بروجردی.
12. حاج ملا محمد کزازی.[15]
13. ملا غلامرضا آرانی.
بسیاری از این بزرگان از میرزای قمی اجازه روایت و حدیث دریافت کردهاند.[16]
تبلیغ و ارشاد
فعالیتهای فرهنگی این شخصیت عالیقدر تنها به مطالعه و تحقیق، تألیف و تصنیف و تدریس و تربیت شاگرد محدود نمیشد و کثرت اشتغالات علمی و اجتماعی، او را از وظیفه اصلیش، یعنی تبلیغ دین و ترویج و نشر آیین مقدس اسلام وارشاد و هدایت بندگان خدا باز نمیداشت. او در حالی که پناه محکم و مطمئن برای اهل علم بود مرشد و معلّمی دلسوز و پدری مهربان برای مردم شناخته میشد. به همین سبب به موازات برنامههای درسی که برای دانش پژوهان و اهل فضل داشت خطابهها و سخنرانیهایی نیز برای سایر افراد برپا میداشت.[17]
از میرزا بیاموزیم
ویژگیهایی که رمز موفقیت و عامل پیروزی و سربلندی این مرد بزرگ بوده است عبارت است:
الف) صبر و استقامت:
شکیبایی و استقامت و پایمردی از ویژگیای بارز میرزا است. او در طول زندگی پر نشیب و فرازش همواره در برابر مشکلات چون کوه مقاوم و پایدار بود و هرگز در مقابل حوادث ناگوار و انبوه سختیها زانو به زمین نزد. با اینکه در طول زندگی هشتاد سالهاش مخصوصاً دوران تحصیل با مشکلات فراوانی مواجه بود، با استفاده از شکیبایی توانست بر همه مشکلات پیروز شود.[18]
ب) جدیت در تحصیل:
او در فراگیری علوم اسلامی چنان کوشا بود که شبها کمتر به خواب میرفت و بیشتر وقت را مشغول مطالعه بود.[19]
ج) تلاش پیگیر:
تلاشگری فوقالعاده او سبب شده که او را یکی از پرکارترین فقهای شیعه به شمار میآورند. او تمام عمر مبارکش را به درس و بحث، مطالعه و تحقیق و هدایت و ارشاد خلق سپری کرد و لحظهای آرام ننشست.
گاه در سنگر محراب و مسجد به اقامه جمعه و جماعت و ارشاد و هدایت مشغول بود و گاه بر کرسی تدریس به نشر علوم اسلامی و تربیت و پرورش شاگرد، زمانی در مسند فتوا و استنباط احکام شریعت و جواب استفتاءات و گاهی نیز به مطالعه و تحقیق و تألیف و تصنیف سرگرم بود.
د) ذوق شعری:
او علاوه بر مقام فقاهت، دارای طبع شعر بود و دیوان شعر آن بزرگوار در حدود پنج هزار بیت که به زبان فارسی و عربی سروده شده است.
ه) خوشنویسی:
میرزای قمی علاوه بر مزایای علمی و اخلاقی از زیبایی خط برخوردار بوده است. مؤلف کتاب «روضات الجنّات» در این باره مینویسد:
«مرحوم میرزا بسیار خوش خط بود و با هر یک از دو نوع خط مرسوم زمانش ـ یعنی نسخ و نستعلیق ـ آشنایی کامل داشته و هر دو را به طرز جالب و زیبایی مینگاشته است. نوشتههای زیبایی که با زبان فارسی و عربی، با خط نسخ و نستعلیق از آن بزرگوار در نزد ما موجود است خود بهترین شاهد و گواه بر این مطلب است.»[20]
وفات
سرانجام آفتاب زندگی این شخصیت بزرگ علمی و دینی که سالها وجود مبارکش منشأ خیر و درخشندگی بود در سال 1231 ق.[21] غروب کرد او در هشتاد سالگی دعوت حق را لبیک گفت و روح پاکش به سوی معشوق شتافت و در جوار رحمت حق تعالی قرار گرفت. پیکر این مرد بزرگ با نهایت تجلیل و احترام تشییع گردید و در قبرستان شیخان قم، مقابل مقبره زکریا بن آدم به خاک سپرده شد.
[1] . بنا به نقل دیگری 1153 و بر طبق نقل سومی سال 1150 ق.
[2] . منطقهای از توابع شهرستان الیگودرز (در استان لرستان) و در 12 فرسخی بروجرد. (فرهنگ فارسی).
[3] . ر. ک: اعیان الشیعه، محسن امین عاملی، ج 2، ص 481.
[4] . وحید بهبهانی، علی دوانی، ص 196.
[5] . ر.ک: قصص العلماء، محمد تنکابنی، ص 180؛ اعیان الشیعه، ج 2، ص 411.
[6] . گنجینه آثار قم، ج 1، ص 313.
[7] . اعیان الشیعه، ج 2، ص 421.
[8] . الذریعه، ج 23، ص 124.
[9] . همان، ج 20، ص 94.
[10] . ر. ک: الکرام البرره، ج 1، ص 192، 194.
[11] . همان، ص 14.
[12] . اعیان الشیعه، ج 10، ص 26.
[13] . الکرام البرره، ج 1، ص 10.
[14] . معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج 3، ص 87.
[15] . ر. ک: روضات الجنات، ج 5، ص 370؛ اعیان الشیعه، ج 8، ص 152؛ تاریخ قم، ص 251، 259، 277، 279؛ گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج 1، ص 146.
[16] . روضات الجنات، همان؛ وحید بهبهانی، ص 261.
[17] . اعیان الشیعه، ج 2، ص 412.
[18] . ر. ک: قصص العلماء، ص 180.
[19] . روضات الجنات، ج 5، ص 378.
[20] . همان، ص 371.
[21] . بنا به نقل دیگری، در سال 1233 ق.
rabana.ir
علامه حسن زاد ه آملی از قول علامه طباطبائی این مطلب را نقل کرده اند که:
مرحوم آیت الله سید علی قاضی فرمود:
من که به نجف تشرف حاصل کردم روزی در معبری آخوندی را دیدم شبیه آدمی که اختلال حواس دارد و مشاعر او درست کار نمی کند، راه می رود.
از یکی پرسیدم که این آقا اختلال فکر و حواس دارد؟
گفت: نه، الأن از جلسه درس اخلاق آخوند ملاحسینقلی همدانی به در آمده و هر وقت آخوند صحبت می فرماید در حُضار اثری می گذارد که بدین صورت از کثرت تأثیر کلام و تصرف روحی آن جناب، از محضر او بیرون
می آیند.
حجت الاسلام فاطمی نیا می فرمودند :
… اینها حیف است، اینها سینه به سینه است، اگر ناقلش مثل من بیافتد و بمیرد دیگر کسی پیدا نمی شود بگوید، هی منتظر شوی که رادیو خواهد گفت، یا تلویزیون. دیگر تمام شد!
… آقا شیخ محمد حسین بهاری خودش به من فرمود که آقا میرزا جواد آقا تبریزی ـ رضوان الله علیه ـ روی منبر نشسته بود و من پای درس ایشان بودم.
شیخ محمد حسین تا سه چهار سال پیش زنده بود خیلی مرد بزرگی
بود منتهی دیگر چون آسم شدیدی داشت آن هم در یک گوشه شهرستان! ایشان مجهول القدر مانده بود…
ایشان می فرمود جوان بودم میرزا جواد آقا روی منبر درس می گفت، می گوید یک دفعه دیدم این دو چشم های نورانی را متوجه ما کرد گفت: اهل کجایی؟ ـ من خلاصه عرض می کنم ـ گفتم: اهل بهار!
تا گفتم اهل بهار، به پُری صورتش اشک ریخت!
سپس گفت: شیخ محمد بهاری، قبرش زیارتگاه شده یا نه؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه؟
بعد گفت: ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم! ـ یا گفت: به او ملحِق می شوم ـ این حرفی که می زد مثل اینکه پنجشنبه بوده می فرمود: پنجشنبه آینده!
یک شاگردی داشت آن شاگرد بی قرار شد، گریه کرد، آمد خودش دست به
ضریح حضرت معصومه علیها السلام شد.
گفتیم: چه خبر است؟ والله! من این آقا را می شناسم اینکه گفت: من پنجشنبه آینده مهمان شیخ محمد بهاری هستم، دیگر تمام شد!
گفتیم: حالا امام نیست، پیامبر نیست که حرفش را این قدر زود باور می کنید. حالا که آقا میرزا جواد آقا سر حال است.
به هر حال، گفت: پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی تشییع شد.
مهم این است که ایشان می گفت:
طلبه های دارالشفاء، فیضیه و جاهای دیگر، ـ ببینید اینها مهم است، قریب به دویست و پنجاه طلبه، قریب به دویست و پنجاه طلبه!! - از حوزه علمیه خواب دیده بودند صبح که پا شده بودند برای نماز، به همدیگر می گفتند: خواب دیدیدم! یک الف این خواب ها با هم فرقی نداشت. خیلی حرف است! 250 نفر خواب ببینند یک الف هم با هم فرق نداشته باشد!!
خلاصه؛ که در شب پنجشنبه خواب دیده بودند که جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی تابوت حرکت می کند، حضرت سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جلوی جنازه حرکت می کند!
علامه طهرانی می فرماید:
« جناب آقای سید هاشم حداد [ عارف نامی و شاگرد برجسته سید علی آقا قاضی] از قبرستان معروف به « شیخان» بسیار مبتهج بودند و می فرمودند: بسیار پر نور و پر برکت است و خدا می داند چه نفوس زکیه و طیبه ای در اینجا مدفونند.
پس از قبر مطهر بی بی که فضای قم و اطراف قم را باز و گسترده و سبک و نورانی نموده است و به واسطه برکات آن حضرت است که گویا خستگی از زمین قم و از خاک قم برداشته شده است، هیچ مکانی در قم به اندازه این قبرستان نورانی و با رحمت نیست! و سزوار است طلاب و سائرین بیشتر از این، به این مکان توجه داشته باشند و از فضایل و فواضل معنوی و ملکوتی آن بهره مند شوند و نگذراند این آثار محو شود و دستخوش نسیان قرار گیرد. ا
***
قبر بسیاری از أعلام شیعه مانند زکریا بن ادریس و زکریا بن آدم و محمد بن قولویه در اینجاست؛ و اخیرا” قبر مرحوم هیدجی سالک دل سوخته و وارسته، و قبر مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، و قبر مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی و امثالهم در اینجاست که هر یک استوانه ای از عظمت و جلال می باشند.
علامه طهرانی می فرمود :
مرحوم صدیق ارجمند آیة الله شیخ مرتضی مطهری ـ رحمة الله علیه ـ به حقیر گفت: من خودم از رهبر انقلاب، آیه الله خمینی ـ اعلی الله تعالی مقامه ـ شنیدم که می فرمود:
در قبرستان قم یک مرد خوابیده است و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است!
علامه طهرانی می فرماید:
« … گویند علت انحراف حسین بن منصور حلاج در اذاعه و اشاعه مطالب ممنوعه و اسرار الهیه، فقدان تعلم و شاگردی او در دست استاد ماهر و کامل و راهبر راهرو و به مقصد رسیده بوده است.
او از نزد خود به راه و سلوک افتاد، و بدین مخاطر مواجه شد و لذا بزرگان از ارباب سلوک و عرفان ، او را قبول ننموده و رد کرده اند و در مکتب معرفت دارای وزنی به شمار نیاورده اند.
و مانند شیخ احمد احسائی که از نزد خود خواست به مقام حکمت و عرفان برسد و صِرف مطالعه کتب فلسفیه خود را صاحب نظر دانست و
اشتباهات فراوانی مانند التزام به تعطیل و انعزال ذات مقدس الهی از اسماء و صفات و … به بار آورد که موقعیت او را در نزد ارباب و نقادان بصیر و خبیر شکست و تألیفات او را در بوته نسیان و عدم اعتناء قرار داد.
در مکتب تربیتی آیة الحق مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی ( استاد میرزا جواد آقا ملکی ) هیچ یک از این خطرات در هیچ یک از شاگردان او دیده نشده است.
با اینکه هر یک از آنها در آسمان فضیلت و کمال چنان درخشیدند که تا زمان هایی را بعد از خود روشن نموده و در شعاع وسیعی اطراف محور و مرکز وجود مثالی و نفسی خود را نور و گرمی بخشیده و می بخشند. معارف الهیه و سلوک علمی آیاتی از شاگردان او را مانند سید احمد کربلایی طهرانی و حاج شیخ محمد بهاری و حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و سید محمد سعید حبوبی ، کجا تاریخ می تواند به دست محو و نابودی سپرده و در محل انزوا بایگانی کند ….؟! »
مرحوم میرزا عبدالله شالچی تبریزی می فرماید:
… مرحوم استادم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی که هم مجتهد در فقه بود و رساله عملیه داشت و هم در معارف اسلامی صاحب نظر، دستوراتی می دادند که انسان در خوردن، خوابیدن، نشستن، صحبت و عمل کردن چگونه رفتار کند. یکی از دستورات ایشان این بود که :
انسان نباید معصیت کند.
خوش سلیقگی را ببینید آقا! این عالمی است که خوش سلیقه است و پیروانش را به راه راست هدایت می کند. اولین دستوری که می دهد این است که انسان نباید معصیت کند. می فرمود:
انسان در خوردن نباید به قدری نخورد که ضعف پیدا کند و نه به قدری بخورد که کسل شود و از اطاعت باز بماند. ایشان به شب خیزی خیلی اهمیت می داد.
مرحوم شالچی تبریزی می فرمود :
ایشان اینجا در قم بودند و فوت شدند. قبرشان هم در شیخان است. من حالا هم از قبرش استفاده می کنم. بروید سر قبرش، فاتحه بخوانید، حوائجتان را هم بخواهید. گمان می کنم که نتیجه بگیرید.
من حالا هم گاهی شده است که عرضی داشته باشم می روم سر قبر ایشان و نتیجه می گیرم. خواب هم می بینم و استفاده می کنم.
از قول مرحوم شالچی نقل شده :
یک وقت بنده رفته بودم خدمت آقا، ایشان آمد رو به روی من نشست به طوری که زانوهای من به زانوهای ایشان چسبید و نگاه های ممتدی به من کرد.
من فهمیدم مطلب چیست، من هم شروع کردم به ایشان نگاه کردن چون بعضی از بزرگان با نگاه کردن معارفی را منتقل و القاء می کنند؛ بعد [ میرزا جواد آقا] فرمودند: پاشو برو!
مرحوم شالچی فرمودند:
« روزی در درس حاج میرزا جواد آقا شرکت کردم. پس از درس، آقا دستوری را به من فرمودند تا انجام دهم. من با این که تصمیم به انجام آن در نیمه های شب داشتم به علت کار زیاد موفق به بیتوته و انجام دستور استاد در سحرگاه نشدم. فردا چون به درس استاد رفتم هنگام بازگشت چون برخاستم بیایم استاد فرمود: شما تشریف داشته باشید!
آنگاه که شاگردان رفتند، فرمود: چرا تکالیف تعیین شده را دیشب انجام ندادی؟! من به یکباره در حیرت شدم که من با کسی این حال نگفتم و کسی جز خدا از این واقعه خبردار نبود.
پس، از ایشان عذر تقصیر خواستم. این بی توفیقی در شب بعد نیز رخ داد و باز استاد به من خاطر نشان کرد که دستورش را انجام نداده ام. پس از آن با تلاش و همت دو چندان موفق به انجام دستور استاد شدم و از آن بهره مند گشتم.»
استاد شالچی تبریزی می فرمود :
« یکی از روزها صبح پس از نماز برای شرکت در جلسه اخلاق میرزا جواد آقا به فیضیه رفتم.
استاد به من فرمودند: میرزا عبدالله چه می بینی؟!
این صحبت استاد گویا خود تصرفی بود که آن بزرگ در جان من کرد و حجاب ملکوت از برابر چهره ام برداشته شد.
دیدم اشخاصی را که در فیضیه هستند و در ظاهر می بینم، اما باطن آنان را نیز مشاهده می کنم به صورت های گوناگون اند!
بار دیگر فرمودند: فلانی چه می بینی؟ و من چون توجه کردم دریافتم ارواح مؤمنین روی صحن مدرسه فیضیه دور هم نشسته اند و با هم مذاکره می کنند!
پس از آن استاد به من فرمودند: میرزا عبدالله فکر نکنی اینها مقاماتی است و به جایی رسیده ای؟! اینها در برابر آنچه در سیر و سلوک و تقرب الی الله به سالک می دهند هیچ است.»
حاج آقا شالچی فرمودند:
« روزی همراه استادم مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی قدم می زدیم که ایشان در جایی نشستند و مشغول خواندن چیزی شدند.
ما احساس کردیم ایشان مشغول فاتحه خوانی هستند و در عین حال قبری را هم آنجا نیافتیم! از ایشان سؤال کردیم: آیا قبر بزرگی در اینجاست که مشخص نیست و ما نمی دانیم؟
ایشان با لبخندی گذشتند. ما فهمیدیم که ایشان مایل به جواب گفتن نیستند. پس از این ماجرا، هفته بعد فرزند ایشان فوت کرد و در همانجا دفن گردید و معلوم شد که مرحوم ملکی خبر این حادثه را از قبل می دانستند!» تشکر از واسطه فیض الهی
آیت الله سید احمد فهری زنجانی نقل می کنند :
دوستی داشتم به نام مرحوم سرهنگ محمود مجتهدی که درک محضر ایشان را کرده بود و نیز از انفاس او بهره ای داشت، او می گفت:
روزی پس از پایان درس، عازم حجره یکی از طلبه ها که در مدرسه دارالشفاء بود، گردید و من نیز در خدمتش بودم ، به حجره آن طلبه وارد شد و مراسم احترام معمول گردید و پس از اندکی جلوس ، برخاسته و حجره را ترک گفتند و چون منظور از این دیدار را پرسیدم ، فرمود:
شب گذشته به هنگام سحر، فیوضاتی بر من افاضه شد که فهمیدم از ناحیه خودم نیست و چون توجه کردم دیدم که این آقای طلبه به تهجد برخاسته و در نماز شب اش به من دعا می کند و این فیوضات اثر دعای اوست، این بود که به عنوان سپاسگزاری از عنایتش، به دیدار او رفتم!
از قول آیت الله میرزا علی اکبر مرندی نقل کرده اند که :
اولین بار که میرزا جواد اقا ملکی تبریزی خدمت ملاحسنقلی همدانی می رسد، آن مربی بزرگ عرفان نگاهی بر او می اندازد و می فرماید:
برو برایم قلیان را چاق کن بیاور!
میرزا جواد آقا با آن مرتبه علمی و مراتبی که برای خودش قائل بود وقتی در میان جمع زیادی از علما و فضلای نجف این دستور ملاحسینقلی را دریافت می کند می رود و اولین قدم را در اولین دیدار بر روی نفس اماره می گذارد و تکبر و خودخواهی را درهم می شکند و مثل یک آبدارچی قلیان را آماده می سازد و خدمت استاد می آورد.
آیت الله فهری نقل می کنند :
« میرزا جواد آقا ملکی تبریزی پسری داشته که شمع فروزان شبستان خانواده بوده است .
در روز عید غدیر که ایشان در منزل جلوس کرده و قشرهای مختلف به زیارتشان می آمده اند، خادمه منزل به کنار حوض خانه می آید و ناگاه چشمش بر پیکر بی جان پسر که بر روی آب بوده می افتد. بی اختیار فریاد می زند، اهل خانه که از اندرون به صدای خادمه بیرون می آیند و با منظره دلخراشی این چنین مواجه می شوند، بی اختیار همه فریاد می کشند.
مرحوم ملکی متوجه می شود که صدای شیون، خانه را پر کرد، از اطاق خود بیرون می آید. می بیند که جنازه پسرش در کنار حوض گذاشته شده است. رو به زنها کرده و خطاب می کند: ساکت!
همگی سکوت می کنند و همین سکوت ادامه می یابد تا آنکه مرحوم ملکی از همه میهمانان پذیرایی می کند و طبق معمول سنواتی ، عده ای از آنان ناهار را در منزل ایشان صرف می کنند و پس از پایان غذا که عازم رفتن می شوند، مرحوم ملکی به چند نفر از خواص مهمانان می فرماید که شما اندکی تأمل کنید که با شما مرا کاری است و چون بقیه مهمانان بیرون می روند، واقعه را برای آنان بازگو می کند و از آنان برای مراسم تجهیز فرزند از دست رفته کمک می گیرد.
این داستان گذشته از آنکه حاکی از اعلا درجه مقام رضا و تسلیم آن بزرگوار است، نشانگر قدرت روحی و نیروی تصرف در نفوس دیگران نیز هست .ارتحال
از قول آیت الله فهری نقل شده :
همچنین شنیدم از زاهد عابد مرحوم حسین فاطمی قمی که از دوستان مرحوم ملکی بود که فرمود: از مسجد جمکران بازگشتم. در منزل به من گفتند که آقای حاج میرزا جواد جویای حال تو شده است.
[ آقای فاطمی] فرمود: من با سابقه کسالتی که از ایشان داشتم با عجله به خدمتش رفتم ( و به گمانم فرمود عصر جمعه بود) دیدم ایشان استحمام کرده خضاب بسته و پاک و پاکیزه در بستر بیماری افتاده و آماده ادای نماز ظهر و عصر است.
در میان بستر شروع به گفتن اذان و اقامه کرد و دعای تکبیرات افتتاحیه را خواند و همین که به تکبیرة الاحرام رسید و گفت: الله اکبر! روح مقدسش از بدن اقدسش به عالم قدس پرواز کرد.
این واقعه به سال 1343 هجری قمری بود. پیکر پاکش پس از تجهیز در شیخان قم به خاک سپرده شد .
والسلام عليه يوم ولد و يوم مات و يوم يبعث حياً
آیت الله فهری در مورد زندگی آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی نقل می کنند :
یکی از مردان پیشتاز این راه مرحوم عارف بالله آیة الله حاج میرزا جواد ملکی ـ قدس الله نفسه الزکیه ـ است که در این میدان گوی سبقت از همگان ربود.
این مرد بزرگ با اینکه در مقام عرفان مقامی بس والا دارد و از اعظم فقهای « صائنا” لنفسه، حافظا” لذینه، مخالفا” لهواه و مطیعا” لامر مولاه» به شمار می آید .
اوایل عمر شریفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس اساتید بزرگ حاضر شده و استادش در « فقه» ، مرحوم آیة الله رضا همدانی و در « اصول » ، علامه ملا محمد کاظم خراسانی و در « عرفان و اخلاق و سلوک» ، آیة الله آخوند ملا حسینقلی همدانی ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ بوده است.
سال تولد ایشان در دست نیست ولی از کتابی در « فقه » که یکی از فضلای معاصر به آن دست یافته و از مؤلفات ایشان و در پایان آن نوشته شده معلوم می شود که به سال 1312 هـ . ق مؤلف در عنفوان جوانی بوده است.
به هر حال ؛ ایشان در حدود سال 1321 هجری قمری به ایران آمده و در زادگاه و موطن اصلی اش تبریز به ترویج و تهذیب پرداخت و در اوایل مشروطه به سال 1329 هجری قمری به خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم هجرت فرمود و در قم به ارشاد سالکان و تربیت مستعدان مشغول بود تا آنکه مرحوم آیة الله العظمی شیخ عبدالکریم حایری یزدی در سال 1340 هـ . ق از اراک به قم تشریف آورده و به اصرار مرحوم مجاهد شیخ محمد تقی بافقی که از دوستان مرحوم ملکی بوده و پس از استخاره و آمدن آیة شریفه ( وأتونی بأهلکم أجمعین) [ سورة یوسف (12)، آیه 93؛ یعنی همه نزدیکان خود را نزد من بیاورید]، تصمیم به ماندن در قم و تأسیس حوزه علمی فعلی را می گیرد و دوستان و شاگردان آیة الله حایری نیز که در اراک بودند به قم مهاجرت می کنند.
مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی نیز که جزء مهاجرین بودند در قم به جمع مرحوم ملکی و بافقی می پیوندد و کانونی از اخلاق و تهذیب نفس تشکیل می دهند که ثمرات ارزنده ای داشته و افراد شایسته ای تربیت یافته اند.
مرحوم ملکی، درس فقهی داشته اند که عنوانش « مفاتیح الشرایع فی الفقه» مرحوم فیض کاشانی بوده و نیز دو مجلس اخلاق داشته: یکی در منزل برای خواص بوده و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشته اند.
نماز جماعت را در بالای سر حضرت معصومه علیها السلام اقامه می کرده و امام خمینی - ره - در نماز جماعت ایشان و در درس اخلاق که در منزل برای خواص می گفته، حاضر می شدند.
مرحوم حجة الاسلام شیخ مهدی حکمی قمی می فرمودند:
از ثمره مشروطه که خدا به ما عطا فرمود این بود که وسیله شد حاج میرزا جواد آقا در قم ساکن شود. اثر موعظه استاد
آیت الله سید حسین فاطمی قمی نقل می کنند :
معصوم علیه السلام فرمود: موعظه چون از قلب بیرون آید داخل قلب می شود و اگر مجرد زبان شد از گوش تجاوز نمی کند.
مواعظ ایشان ـ طاب ثراه ـ چنان بود که گویی آتش در دل جُلساء مشتعل می نمود، چنان بود که گویا انسان را از این نشئه خارج و به عالم دیگری داخل می کند، ولی چون از مجلس ایشان خارج می شدیم با هر یک از مجلسیان آن مرحوم تماس می گرفتم باز همان حال غفلت در او بازگشت کرده بود؛ از بعد ایشان پیوسته آرزوی یک چنین مجلسی را دارم و به دست نمی آورم.
از فرمایشات مرحوم ملکی ـ رحمة الله علیه ـ این بود که فرمودند:
در مجلس استادم جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی مذاکره حب جاه شد.
من عرض کردم: بحمدالله من حب جاه ندارم!؟
[ آخوند همدانی] رو کرد به مرحوم حاج شیخ کاظم و فرمود:
ببین میرزا جواد چه می گوید؟!
این مطلب گذشت تا موقعی که عده ای از ملکی های تبریز آمدند به زیارت کربلا، بر من ظاهر شد که معاشرتم با آنها همه ناشی از حب جاه است! امر به معروف
آیت الله سید حسین فاطمی قمی ( از شاگردان برجسته میرزا جواد آقا ) می فرمودند :
این گونه بود فرمایشات ایشان که مؤثر واقع می شد.
حقیر در شبی از شبهای ماه رمضان برای کاری بیرون شهر رفته بودم ، دیدم عده ای از جوان ها و چند نفر هم از اهل علم برای تفریح و گردش بیرون رفته بودند، این منظره بر من ناگوار آمد.
روز بعد پس از نماز ظهر و عصر و خاتمه فرمایشات ایشان به عادت همه روز در ایوان مدرسه فیضیه ، حقیر ذکر مصیبت می کردم ، آن روز قبل از ذکر مصیبت قضیه شب گذشته را عنوان کردم به این نحو که چرا باید ماهی که فرمودند « دعیتم الی ضیافه الله» که روزش بهترین روزها و شبش بهترین شب ها؛ نفس ها در آن ، ثواب تسبیح دارد؛ خواب در آن، عبادت است؛ چرا باید اهل علم به تفریح بروند؟ و به سایرین از جلالت این ماه تذکر ندهند؟
آن روز گذشت. صبح روز دیگر در مسجد بالا سر پس از نماز خواستم سؤالی از ایشان بکنم تا چشم شریفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: دیدی روز قبل چه کردی در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غیره؟! چرا باید به این نحو اسم اهل علم و علما را ببری؟
مگر تفریح غیر مشروع است و یا باید علما منبر بروند و به اهل علم مطالبی را بگویند؟ ممکن است به نحو دیگری به آنها بگویند.
سرم به زیر افتاد عرض کردم: خطا رفتم اکنون بفرمایید چه بایدم کرد؟
فرمود: برو منبر و بگو من خطا کردم!
ولی برای من مشکل بود اظهار کنم خطای خود را و لیکن در ذهنم بود ، تا یک روز آقا شیخ ابراهیم تُرک زیر بغل مرا گرفت
و گفت: تو باید امروز منبر بروی به جای من و به سختی مرا بلند کرد، رفتم منبر، فرمایش آن مرحوم به یادم آمد گفتم: در آن روز که گفتم چرا باید اهل علم در ماه رمضان به تفریح بروند من خطا کردم! چیزی از اهل علم ندیدم؛ ذکر مصیبت کرده فرود آمدم. اثر سخنان میرزا جواد آقا
خطیب محترم استاد فاطمی نیا تبریزی در کنگره بانو اصفهانی، فرمودند:
« در مورد جمال السالکین، آیة الله آقا میرزا جواد آقای تبریزی می نویسند که وقتی در مجلسی می نشست می فرمود:
ای مردم! یکی از نام های خدا « غفار» است! همین را که می گفت، چند نفر غش می کردند و آنان را از مجلس بیرون می بردند!
آیة الله شیخ علی پناه اشتهاردی هم فرمودند: میرزا جواد آقا تبریزی در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و آن چنان تأثیر آتشین بر دل ها می گذاشت که در درسش از اثر صحبت ایشان، غش می کردند و بی هوش می شدند.
روزی به میرزا جواد آقا عرض کردند که تأثیر صحبت شما چنان است که یکی از تجار در این جلسه حضور داشته بی هوش بر زمین افتاده است!
فرموده بودند: این که چیزی نیست مولایشان امیرالمؤمنین همیشه از خوف خدا چنین حالتی بهش دست می داد!