تبلیغات جدید تلویزیون و شکنجه انسان
چند سالی است که از جملات سخیف تبلیغات به شدت شاکی هستم، اما نمی دانم این شکوائیه ها را با چه کسی در میان بگذارم. همه چیز از سه یا چهار سال پیش شروع شد، سوار اتوبوسی بودم که مسیری در ناحیه بالای شهر تهران را می پیمود. روی یک بنر تبلیغاتی آب میوه، جمله ای خواندم که تنها هدفش تحریک شهوت شکم بود، و با لحن تحقیر آمیزی میل انسان به نوشیدنی را خطاب قرار داده بود: «این ها همون تیکه میوه هاست که میریزه توی می خوری ها!». بعد از آن چند سالی در تبلیغات مختلف دقیق بودم، یادم می آید در تبلیغات یک بانک، شخصی کیفی در دستش بود، که نا گهان این کیف به حرکت در می آمد و به سمت بانک می رفت؛ صاحب کیف دو دستی کیفش را چسبیده بود و به دنبال کیف متحرکش روی زمین کشیده می شد، تا کیف به بانک می رسید و روی پیشخوان قرار می گرفت. آن تبلیغ سراسر تحقیر انسان بود. ظاهرش همان باطنش بود. همه چیز را واضح بیان کرده بود. شما به دنبال پول و سود حاضرید به روی زمین کشیده شوید و ما هم از این شکنجه استقبال می کنیم. اخیرا تبلیغاتی در تلویزیون مشاهده می کنم که آدم های تبلیغش به جای سر یک تلویزیون لامپ تصویر دار روی بدنشان دارند. به شکل مبهوتی به اطراف نگاه می کنند، صفحه تلویزیون های همه شان آرم بانک را نشان می دهد. به یاد مقاله «جادوی پنهان و خلسه نارسیسی(+)» شهید آوینی می افتم. کلمه ای که آنها را کاملا توصیف می کند فقط و فقط «مسخ» است. آری آنها مسخ شده اند. وقتی آرم بانک روی صفحه تلویزیون های روی بدنشان است، یعنی فقط آرم بانک را یا پول را یا سود را می بینند. آوینی در جادوی پنهان می نویسد:
«وضع کنونی عموم اقوامی که آنان را «جهان سوم» مینامند در برابر تمدت غرب، وضع کودکی است که شیفتگیاش در برابر اسباببازیهای رنگارنگ چشم او را بر خیر و صلاحش بسته است. آنها محصولات تمدن غرب را، اتومبیل و یخچال فریزر، رادیو و تلویزیون و سینما… و حتی کامپیوتر را به جوامع خویش وارد کردهاند و حالا میخواهند جامعهای بسازند که این وسایل با آن هماهنگ باشد:
یا مکن با پیلبانان دوستی یا بنا کن خانهای در خورد پیل
استفاده از این ابزار ناخودآگاه فرهنگ خاصی را میخواهد که بدان «فرهنگ صنعتی» میگویند و تنظیم حیات بر مبنای استفاده از این ابزار ملازم با «احکام عملی خاص» یا «اخلاق صنعتی» است که «نظم تشریعی ملازم با دین و دینداری» را نفی میکند.» [1]
و براستی مگر جز این است؟ امروز اگر سوار مترو شوید، با این تبلیغ نیز رویارو خواهید شد که به شکل کاملا واضحی می نویسد: «به رویاهایت فکر کن.» و بعد دروغی که هر اهل حسابی می فهمد: «تحقق هزاران رویا با هزار و دویست جایزه!» در تمام تبلیغات می بینید که به شکل مشمئز کننده ای از معصومیت کودکان و یا معنویات استفاده می کنند، آنها به هیچ چیز رحم نمی کنند، نه کودک و نه پیر! [2] نه مرد و نه زن، نه انسان و نه حیوان. نه دین و نه آئین. همه و همه در خدمت اجبار به مصارف تصاعدی بشر است. اگر در ایستگاه صادقیه به سمت دانشگاه علم و صنعت بایستید، این یکی را هم در تبلیغات لوازم خانگی خواهید دید: «زندگی به سبک جهانی». دیروز در یک اعلان کوچک در روزنامه ای که دست بغل دستی ام بود خواندم: «جهانی شوید». می بینید، عبارات تبلیغات به شکل کاملا واضح و تحقیر آمیزی، هدفشان را بیان می کنند. شما باید به سبک جهانی زندگی کنید. اگر به قول مشهور هم استناد کنیم می بینیم، تبلیغات هم صنعت است. صنعتی که از غرب آمده و وسیله ای محسوب می شود که مانند تلویزیون و میخ و اره برای هدفی خاص طراحی شده است. شهید آوینی می گوید:
«اره برای بریدن ساخته شده است و به همین «علت غایی» است که شکل اره را یافته است. میخ نیز برای فرو رفتن ساخته شده است و به همین علت غایی شکل میخ را پیدا کرده است. پس غایات ابداع و اختراع وسایل در شکل آنها ملحوظ و محفوظ است و این شکل، صورتی است که ماهیت آنان را معنا بخشیده است. خود وسیله بر ماهیت خویش و چگونگی کاربرد خویش حکم میکند.» [3]
اره برای بریدن ساخته شده و میخ برای فرو رفتن و تبلیغات برای تحریک انسان ها به خریدن و مصرف کردن. پس اگر بپذیریم، خواهیم فهمید که صنعت تبلیغات هم برای هدفی خاص طراحی شده و این همانا سودآوری شرکت ها و کارخانه هاست. و درست همین جا به یاد این جمله شهید آوینی می افتم که می گوید:
«… مراد از این سخنان آن است که غایات را نیز باید اهل علم و تخصص تعیین کنند و احکام فقهی باید در ذیل مشهورات علمی معنا شود ، باید گفت که از این سخنان بوی الرحمن به مشام می رسد.
از علم نمی توان انتظار داشت که غایات را تعیین کند…» [4]
اما مشکل اینجاست که هدف بار دیگر وسیله را توجیه کرده است. غایات را سودآوری شرکت ها تعیین کرده است. و البته که بحث در باب علم مدیریت در حوصله این نوشتار کوتاه نمی گنجد. با نگاهی گذرا به این جملات هر بار احساس می کنم تبلیغات فعلی، یا تکه ای شناور در آب های نظم نوین جهانی اند، یا آموزه هایی غیر منطبق با دین نشر می دهند. اینها محصول سپردن غایات به اهل تخصص و نگاه ساینسی صرف به بشر، جامعه و فراماده است. در کدام حدیث به ما آموخته اند که وقت خود را به رویاپردازی و غفلت بگذرانیم؟ هدف از جوایز بانک ها و شرکت ها چیست؟ هزینه جوایز بانک ها از کجا تامین می شود؟ آیا پرورش آرزو و سودای بی تلاش صاحب چیزی شدن درست است؟ آیا این ها همگی نشأت گرفته از تعریف غربی کار نیست که می گوید:«کار شر لازمی است در جهت امرار معاش که باید از آن خلاص شد». [5]
آیا وقت آن نرسیده است که زمانی از همین صدا و سیما به نقد تبلیغات و برنامه های خودش اختصاص داده شود؟ آیا زمان آن نرسیده به جای آنکه صدا و سیما در مجله ویژه خبری به آن شکل ریاکارانه از عملکرد نوروزی اش تعریف کند، به نقد این همه توهین و تحقیر به انسان در تبلیغات مختلفش بپردازد. آیا زمان نظارت بر تبلیغات فرا نرسیده است؟ آیا زمان آن نرسیده است که انسان را با شان واقعی اش آشنا کنیم؟
پی نوشت:
1- جادوی پنهان و خلسه نارسیسی (+)، مقالات سینمایی شهید مرتضی آوینی.
2- ایزی لایف! همراه اول و … و… و…
3- جادوی پنهان و خلسه نارسیسی، مقالات سینمایی شهید مرتضی آوینی.
4- بنیان سفسطه بر باد است (+)، مبانی حکومت دینی، سید مرتضی آوینی.
5- جادوی پنهان و خلسه نارسیسی، مقالات سینمایی شهید مرتضی آوینی.
برگرفته از سایت خبری الف