جايگاه عدالت اجتماعي در اسلام
سنت الهي در ربوبيت بر اساس عدل است و ولايت و حاكميت خداوند در نظام تشريع آن گاه ظهور و تجلي پيدا مي كند كه عدل حكومت كند، تحقق ولايت الهي كه دغدغهي اصلي حاكميت ديني است جز با رعايت عدالت همه جانبهي اجتماعي ممكن نيست. فلسفه حكومت ديني بر اساس عدالت اجتماع تبيين شده است. در حكومت ديني نه ستمگران مجوز رهبري دارند و نه حاكميت هاي ظالمانه از مشروعيت حقوقي برخوردار مي شوند.
حضرت علي(عليه السلام) در توصيف عدل مي فرمايند: «عدالت هم مصلحت مردم است و هم اقتدار به روش الهي و عدالت حيات جامعه و ظلم مرگ آن است[1]». در تأثير اين پيام و در تفسير آيه «وَ يُحييِ الْاَرضِ بَعدَ موتِها»[2] امام كاظم(علیه السلام) فرموده است : زمين با استمرار عدالت و اجراي حدود الهي زنده مي شود و از آنجايي كه انسان یك موجود اجتماعي است در زندگي اجتماعي خود به افرادي نياز دارد كه بتواند بر رفتار اجتماعي آنان اعتماد كندو از نوعي اعتدال در امور برخوردار باشند و از نقض قوانين و مخالفت با سنت ها و آداب رايج در جامعه پرهيز كنند. وجود چنين انسان هايي در برخي امور مهم جامعه مانند حكومت ،قضاوت ،شهادات و غيره ضروري است[3].
عدالت اجتماعي مستلزم وجود يك قانون و برنامه عادلانه است به طوري كه آن قانون از استبداد فردي و گروهي بركنار باشد، قانون گذار آن نياز به هوا و هوس نداشته باشد. حافظ منافع طبقه خاصي نباشد و به همه ابعاد وجودي انسان توجه كرده باشد. چنين قانوني را فقط مي توان از خداوند متعال آفريدگار انسان و مكتب انبياء (عليهم السلام) انتظار داشت كه در رأس آنها پيامبر عظيم الشأن اسلام و قانونش قرآن كريم است.[4]
به حكم آيه «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْويها»[5] (و به او شر و خير را الهام كرد) عدالت امري است كه با نفس و فطرت انسان پيوند خورده است. چون يكي از مصاديق و مظاهر تقوي است. به همين دليل حتي ستمگران براي ظلم خود دست به توجيه مي زنند و سعي مي كنند كار خود را عادلانه جلوه دهند.[6]