عقاید یهود در قرآن
از جمله عقاید یهودیان كه در قرآن كریم به آن اشاره دارد، عدم عذاب دائمی برای یهودیان، پول پرستی یهود، جواز تصرف و غصب اموال عرب، نژاد پرستی و. .. می باشد.
الف. عدم عذاب دائمی
این عقیده یهود كه خداوند آنها را برای همیشه عذاب نمی كند در آیه 80 سوره بقره آمده است و قرآن كریم از زبان آنها نقل می كند كه می گفتند « هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی به ما نخواهد رسید» و در همین آیه خداوند جواب آنان را می دهد كه ای پیامبر به آنها بگو « آیا پیمانی از خدا گرفته اید و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمی ورزد یا چیزی كه نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟!» آری در این آیه شریفه ضمن بیان عقیده آنها با یك بیان منطقی پندار آنها را باطل می كند و می فرماید: این گفتار شما از دو حال خارج نیست یا باید عهد و پیمان خاصی از خدا در این زمینه گرفته باشید كه نگرفته اید و یا به خدا دروغ و تهمت می بندید! در نتیجه این عقیده و امتیازطلبی آنها، با هیچ منطقی سازگار نیست، زیرا هیچگونه تفاوتی در میان انسانها از نظر كیفر و پاداش اعمال در پیشگاه خدا وجود ندارد. و قانون مجازات، تبصره ای به نفع یهود نمی خورد.
ب. پول پرستی یهود و تفكر مادی
در تاریخ بشر، ملتی در پول پرستی و مال اندوزی همچون قوم یهود دیده نشده است. شاید هم علت آن تفكر مادی پیروان این دین باشد كه بجز ظاهر زندگی مادی به چیز دیگر ایمان نداشته و زندگانی جاویدان سرای دیگر، از نظر آنها مفهومی ندارد. و لذا شهید مطهری می فرماید: یهود معتقد به معاد نیست. به هر حال آیه 96 بقره این صفت و تفكر مادی آنها را بیان می كند و چنین می فرماید: « آنها را حریص ترین مردم حتی حریص تر از مشركان بر زندگی(این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آنجا) كه هر یك از آنها دوست دارد كه هزار سال عمر كند… البته منظور از هزار سال، طولانی ترین عمر است و كلمه هزار، كنایه از بسیاری است؛ چون در عرب آخرین مراتب عدد از نظر فردی است و بیش از آن اسم جداگانه ندارد بلكه با تكرار(هزار هزار) و یا تركیب(ده هزار و صد هزار) تعبیر می شود.
ج. نژاد پرستی:
این عقیده یهود كه خود را نژاد برتر می دانند بر سایر عقاید آنها مانند چتری سایه افكنده است، تا جایی كه حتی آئین حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را در نژاد خود محصور ساخته اند و اگر كسی از غیر نژاد یهود بخواهد این آئین را بپذیرد برای آنان جالب نیست و لذا در میان ملل دیگر، تبلیغی نداشته و ندارند و آیین یهود را آیین انحصاری خویش دانسته اند. همین وضع خاص آنها سبب شده كه در انظار سایر ملل منفور شوند، زیرا مردم دنیا كسانی را كه برای خود امتیازی قائل باشند هرگز دوست ندارند. و ما می بینیم اسلام شدیدا با آن مبارزه می كند چون نژاد پرستی، شعبه ای از شرك است. از جمله آیاتی كه نژادپرستی آنها را تأیید می كند، آیه 6 سوره جمعه می باشد كه خداوند چنین می فرماید: « ای پیامبر» بگو: ای یهودیان اگرگمان می كنید كه(فقط) شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس اگر راست می گویید، آرزوی مرگ كنید.؛ خداوند متعال این ادعای دروغین آنها را رد می كند و می فرماید: اگر شما راست می گویید و دوست خاص او هستید، پس چرا اینقدر به زندگی دنیا چسبیده اید؟ چرا اینقدر از مرگ وحشت دارید؟ چون گفتیم یكی از عقاید آنها تفكر مادی و پول پرستی است و این دلیل بر این است كه در ادعای خودشان صادق نیستند. آیه دیگری كه نژادپرستی آنها را تأیید و بر آن خط بطلان می كشد آیه 18سوره مائده است كه در این آیه چنین می خوانیم: « و یهود و نصاری گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم بگو(ای پیامبر) پس چرا خدا شما را به خاطر گناهانتان مجازات می كند؟ بلكه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی كه خداوند آفریده است. او به هر كس بخواهد (و شایسته بداند) می بخشد و هر كس را كه بخواهد (و مستحق بداند) مجازات می كند». با توجه به این آیه شریفه، تنها یهودیان ادعای دوستی و فرزندی خدا را نمی نمودند بلكه مسیحیان نیز در این عقیده با یهودیان شریك بودند.
د: جواز تصرف و غصب اموال عرب
عقیده دیگر گروهی از یهودیان این است كه آنها می توانند اموال عرب و حتی سایر ملل را تصاحب كنند و می توانند در اموالی كه در نزد آنها به امانت نهاده شده است تصرف كرده و در امانت خیانت كنند. این مطلب از آیه 75 سوره آل عمران فهمیده می شود. آیت الله مكارم شیرازی ذیل این آیه می گوید: جمعی از یهود عقیده داشتند كه مسؤول حفظ امانتهای دیگران نیستند حتی حق دارند امانات آنها را تملك كنند، آنها می گفتند ما در تصرف و غصب اموال عرب مجاز و مأذون هستیم، زیرا آنان مشركند و پیروی از مرام موسی ندارند.
عقاید یهود در تلمود
تلمود: شرح تورات عهد عتیق می باشد. در این كتاب آداب و تعالیم و عقاید یهود آمده است كه شاید بتوان گفت: این عقاید به یهودیان امروز كه تورات خود را تحریف كرده اند بسیار نزدیك می باشد از جمله مواردی كه در این كتاب آمده است عبارتند از:
1. امتیاز ارواح یهود بر غیر یهود به این جهت است كه ارواح یهود، جزئی از خدا هستند اما ارواح غیر یهود، ارواح شیطانی و شبیه به ارواح حیوانات است و نطفه غیر یهودی مانند نطفه دیگر حیوانات می باشد.
2. بر فرد یهودی لازم است كه تمام كوشش خود را صرف جلوگیری از حیات و پیشرفت دیگر ملتها بنماید تا قدرت مطلق تنها برای آنها باشد. … پیش از آنكه یهود بر همه ملتها پیروز شود لازم است كه جنگ به حالت خود باقی باشد.
3. یك فرد یهودی در نزد خدا، از ملائكه بالاتر است و اگر یهودی، آفریده نشده بود بركت از زمین می رفت و باران نمی بارید و خورشیدی آفریده نمی شد. ملتهای دیگر مانند سگ هستند و سگ از غیر یهودی بالاتر است.
4. افراد صالح غیر یهودی را بكش. بر یهودی حرام است كه غیر یهودی را از مرگ نجات بدهد.
5. كشتن و غصب مال غیر اسرائیلی، بر اسرائیلی ها جایز، بلكه واجب است.
6. املاك غیر یهود مانند مال متروك است و یهودی حق دارد، آنها را تملك كند.
7. خداوند به یهودیان اجازه داده است كه فرآورده های غیر یهودی را مالك شوند.
8. كشتن افراد مسیحی، لازم است از ناحیه یهودیان عملی گردد.
9. ما تنها ملت برگزیده خدا در زمین هستیم. خداوند به خاطر لطفی كه به ما داشته است حیواناتی از جنس انسان كه عبارت از سایر ملل باشند برای ما آفریده و آنها را مسخر ما ساخته است زیرا خداوند به خوبی می دانسته كه ما نیازمند دو نوع حیوان هستیم: یك نوع حیوان لال، مانند چهارپایان و پرندگان، و یك نوع حیوان ناطق، مانند مسیحی ها مسلمانها، بودایی ها و سایر ملل از شرق و غرب»
پس از مجموع عقاید این چنینی آنها استفاده می شود كه عقیده یهود در مورد مسلمانها و اسلام و خصوصا شیعه مانند سایر انسان های غیر یهودی است یعنی مسلمانها مثل سایر ملل مانند حیواناتی كه در اختیار آنها هستند، آفریده شده اند. غصب اموال جایز و كشتن آنها واجب می باشد و یهودی ها می توانند فرآورده های مسلمانان را تملك كنند. و این عقاید همانطور كه گفتیم از نژاد پرستی آنها سرچشمه می گیرد. و برای رسیدن به اهداف و عقاید خود، با اسلام و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ برخورد كردند در حالی كه در كتاب آسمانی آنها نشانه های پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده بود، بعد از ظهورش او را تكذیب كردند. در معاملاتی كه با مسلمین بسته بودند، خالف تعهدشان رفتار كردند و در میان آنان فتنه بر پا كردند و وقتی عمر با آنها در مورد خلافت امام علی ـ علیه السلام ـ بجای پیامبر سؤال می كند، صراحتا با جسارت می گویند كه امام علی ـ علیه السلام ـ لیاقت جانشینی را ندارد. و با جعل احادیث و تحریف و قلب حقایق كه قرآن كریم به آنها نسبت می دهد و هنوز هم ادامه دارد، به شدت با عقاید مسلمین برخورد كرده اند. تا جایی كه جمعی از یهود كوشش داشتند كه افراد سرشناس و مبارزی پاكدل، همچون « معاذ» و عمار را به سوی آیین خود دعوت كنند و با وسوسه های شیطانی از اسلام برگردانند اما خداوند نقشه آنها را افشا می كرد و درمورد آنها آیه نازل می شد كه « آنها فقط خودشان را گمراه می كنند و این موضوع را نمی فهمند».
اقدامات عملى یهود درمورد مسلمانان
عدم پذیرش اسلام توسط یهود در ابتداى بعثت، موجب دشمنى میان مسلمانان و آنان گردید. همچنین یهودیان مى دیدند كه پیامبر اسلام(ص) با تبلیغ رسالتش، الفت و برادرى در دل هاى مردم ایجاد مى كند و چنان توده واحد و یكپارچه اى از آن ها مى سازد كه ممكن است قدرت و حكم روایى آنان را تهدید كند. بدین روى، به مخالفت با پیغمبر(ص) برخاستند. قرآن كریم بعضى از نیات آنان را در مبارزه با اسلام آشكار كرد تا مسلمانان از آسیبشان بر حذر بمانند. بنى اسرائیل و یهود علاوه برانحرافات فكرى وموضع گیرى هایى كه در حوزه اندیشه ونظر داشتند و توطئه هایى كه در میدان مقابله با فرهنگ اسلامى طراحى و اجراء نمودند،در میدان عمل و رفتار نیز اقداماتى انجام دادند. از جمله اقدامات و رفتار عملى بنى اسرائیل و یهود، آنها كه صورت عمومى داشته و قرآن نیز متذكر آنها شده، عبارتند از:
محاصره اقتصادى: گروهى از یهودیان براى منصرف كردن مسلمانان از آیین خود، اقدام به كار جدیدى نمودند. آن ها با خوددارى از پرداخت هرگونه دین یا امانت و یا انجام معاملاتى كه بر ذمه آن ها بود، براى افرادى كه به دین مقدس اسلام مشرف مى شدند، مشكل اقتصادى ایجاد مى كردند و به آن ها مى گفتند: حقوقى كه شما بر ما داشتید، پیش از اسلام بود و اكنون كه مسلمان شده اید، این حقوق منتفى و باطل گردیده است. قرآن در این باره مى فرماید: « و در میان اهل كتاب (از نصارا)، كسانى هستند كه اگر ثروت زیادى به رسم امانت به آن ها بسپارى، به تو باز مى گردانند; و برخى دیگر از اهل كتاب (از یهود)، كسانى هستند كه اگر یك دینار هم به آنان بسپارى، به تو باز نمى گردانند، مگر تا زمانى كه بالاى سر آن ها ایستاده (و بر آن ها مسلط) باشى. این بدان روست كه مى گویند: ما در برابر امیین (غیریهود)، مسؤول نیستیم. و بر خدا دروغ مى بندند، در حالى كه مى دانند (این سخن دروغ است. )» (آل عمران: 75)گروهى از مردمان عصر جاهلیت پیش از اسلام، كالایى را به یهودیان فروختند و پس از فروش كالا، مسلمان شدند. هنگامى كه پول كالا را از آنان مطالبه نمودند، یهودیان گفتند: نزد ما امانت و دینى نسبت به شما نیست; زیرا شما آیینى را كه بر آن بودید، ترك كردید. آن ها ادعا كردند كه این دستور در كتابشان آمده است. مى گفتند: « ما اهل كتاب هستیم و پیامبر و كتاب آسمانى در میان ما بوده است. بنابراین، اموال دیگران براى ما احترامى ندارد. » این مطلب به قدرى نزد آنان مسلم بود كه جنبه اعتقادى و مذهبى به خود گرفته بود. یهود مى گفتند: « ما در تصرف و غصب اموال عرب مجاز و مأذون هستیم; زیرا آنان مشركند و پیروى از مرام موسى ندارند».
فتنه انگیزى در میان مسلمانان: یكى از یهودیان به نام شاس بن قیس، كه پیرمردى تاریك دل و در كفر و عناد كم نظیر بود، روزى از كنار مجمع مسلمانان مى گذشت، دید جمعى از طایفه اوس و خزرج، كه سال ها با هم جنگ هاى خونینى داشتند، در نهایت صفا و صمیمیت گرد هم نشسته، مجلس انسى به وجود آورده اند و آتش اختلافات شدیدى كه در جاهلیت در میان آن ها شعلهور بود، به كلى خاموش شده است. از دیدن این صحنه، بسیار ناراحت شد و با خود گفت: اگر این ها تحت رهبرى محمد(ص) از همین راه پیش بروند، موجودیت یهود به كلى در خطر است. در این حال، نقشه اى به نظرش رسید: به یكى از جوانان یهودى دستور داد به جمع آن ها بپیوندد و حوادث خونین بغاث را ـ محلى كه جنگ شدید اوس و خزرج در آن نقطه واقع شد ـ به یاد آن ها بیاورد و آن حوادث را پیش چشم آن ها مجسم سازد. اتفاقا این نقشه، كه با مهارت آن جوان یهودى پیاده شد، مؤثر واقع گردید و جمعى از مسلمانان از شنیدن این جریان به گفتوگو پرداختند و حتى بعضى از افراد طایفه اوس و خرزج یكدیگر را به تجدید آن صحنه ها تهدید كردند. چیزى نمانده بود كه آتش خاموش شده دیرین، بار دیگر شعلهور گردد. خبر به پیامبر(ص) رسید. فورا با جمعى از مهاجران به سراغ آن ها آمدند و با اندرزهاى مؤثر و سخنان تكان دهنده خود، آن ها را بیدار ساختند. وقتى جمعیت سخنان آرامبخش پیامبر(ص) را شنیدند، از تصمیم خود برگشتند، سلاح ها را بر زمین گذاشتند، دست در گردن هم افكندند، به شدت گریه كردند و دانستند این از نقشه هاى دشمنان اسلام بوده است. و صلح، صفا و آشتى بار دیگر كینه هایى را كه مى خواست زنده شود، شستوشو داد. در این هنگام چهار آیه 98 ـ 101 از سوره آل عمران نازل شد. در دو آیه نخست، یهودیان اغواكننده را نكوهش مى كند و در دو آیه بعد، به مسلمانان هشدار مى دهد: « بگو اى اهل كتاب، چرا به آیات خدا كفر مىورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالى كه انجام مى دهید. بگو اى اهل كتاب، چرا افرادى را كه ایمان آورده اند از راه خدا باز مى دارید و مى خواهید این راه را كج سازید، در حالى كه شما (به درستى این راه) گواه هستید؟! خدا از آنچه انجام مى دهید، غافل نیست; اى كسانى كه ایمان آورده اید، اگر از گروهى از اهل كتاب (كه كارشان نفاق افكنى و شعلهور ساختن آتش كینه و عداوت است) اطاعت كنید، شما را پس از ایمان، به كفر باز مى گردانند و چگونه ممكن است شما كافر شوید، با این كه آیات خدا بر شما خوانده مى شود و پیامبر او در میان شماست؟! و هركس به خداتمسك جوید، به راهى راست هدایت شده است. »
شبهه افكنى در میان مسلمانان: دشمنان اسلام، به خصوص یهود، براى دور ساختن مسلمانان از هیچ كوششى فروگذار نبودند; حتى درباره یاران نزدیك پیامبر(ص) نیز چنین طمعى داشتند كه بتوانند آن ها را از اسلام بازگردانند و مسلما اگر مى توانستند در یك یا چند نفر از یاران نزدیك پیامبر اكرم(ص)نفوذ كنند، ضربه بزرگى بر اسلام وارد مى شد و براى تزلزل دیگران نیز زمینه كاملا مساعدى فراهم مى گردید. بعضى از مفسران نقل كرده اند: جمعى از یهود كوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزى از مسلمانان پاك دل چون معاذ و عمار و بعضى دیگر را به سوى آیین خود دعوت كنند و با وسوسه هاى شیطانى از اسلام بازگردانند. این آیه نازل شد و به همه مسلمانان در این زمینه اخطار كرد: جمعى از اهل كتاب (از یهود) دوست داشتند شما را گمراه كنند. (اما آن ها باید بدانند كه نمى توانند شما را گمراه سازند،) آن ها گمراه نمى كنند مگر خودشان را و نمى فهمند. (آل عمران: 69).
مبارزه یهود براى تغییر عقیده مسلمانان: خداوند در قرآن مى فرماید: « بسیارى از اهل كتاب از روى حسد ـ كه در وجود آن ها ریشه دوانده ـ آرزو مى كردند شما را پس از اسلام و ایمان، به حال كفر بازگردانند، با این كه حق براى آن ها كاملا روشن شده است. شما آن ها را عفو كنید و گذشت نمایید تا خداوند، خود (فرمان جهاد) بفرستد. خداوند بر هر چیزى تواناست. » (بقره: 109)بسیارى از اهل كتاب،به ویژه یهود، تنهابه این قناعت نمى كردند كه خود آیین اسلام را نپذیرند، بلكه اصرار داشتند مؤمنان نیز از ایمانشان بازگردند و انگیزه آن ها در این كار، چیزى جز حسد نبود. بنابراین، دستور مزبور یك دستور مبارزاتى است كه به مسلمانان داده شده تا در برابر فشار شدید دشمن در آن شرایط خاص، از سلاح « عفو و گذشت» استفاده كنند و به ساختن خویشتن و جامعه اسلامى بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند. مسلمانان، حتى در آن زمان، آن قدر قوت و قدرت داشتند كه عفو و گذشت نكنند و به مقابله با دشمنان بپردازند، ولى براى این كه دشمن ـ اگر قابل اصلاح است ـ اصلاح شود، خداوند نخست دستور « عفو و گذشت» مى دهد. به تعبیر دیگر، در برابر دشمن، هرگز نباید خشونت نخستین برنامه باشد، بلكه اخلاق اسلامى ایجاب مى كند كه نخستین برنامه « عفو و گذشت» باشد; اگر فایده نداشت، آن گاه متوسل به خشونت شوند.
پیمان شكنى یكى از صفات زشت و اقدامات ناپسند بنى اسرائیل و یهود كه با تاریخ پیوند خورده و گویا از لوازم ذاتى آنها گشته است، پیمان شكنى وبى اعتنایى به قراردادها و حتى قسم هایى است كه خود انشا كننده آن بوده اند. چه بنى اسرائیل زمان حضرت موسى(ع) و انبیاى بعد از او و چه یهودیان زمان پیامبر اكرم(ص)بارها و بارها اقدام به پیمان شكنى كردند كه قرآن به مواردى از آنها اشاره كرده است از جمله در آیه 100 سوره بقره بعد از آنكه در آیات قبل به برخى از میثاق هایى كه بنى اسرائیل نقض كرده اند اشاره مى كند: «أوكلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم بل أكثرهم لا یؤمنون» (بقره: 100) ترجمه: و آیا چنین نیست كه هر بار آنها = یهود پیمانى (با خدا و پیامبر) بستند جمعى از ایشان آن رادور افكندند (و مخالفت كردند)؟! آرى بیشتر آنان ایمان نمى آورند. و درآیه 83 و 84 و 93 بقره مى فرماید: اصلابرخوردگروهى از آنها در همه پیمان هاچنین بوده است كه آن را دور بیندازند. مهم ترین و منشأ پیمان شكنى یهود، بى ایمانى و ضعف اعتقادات دینى آنها است كه اولا توجه و باور ندارند كه خدا بر همه اعمال آنها احاطه دارد و پیمان شكنى آنان از نظراو پنهان نمى ماند و ثانیا به مجازات و آثار مترتب بر نقض و شكستن قراردادها ایمان نداشته و از گذشتگان خود عبرت نمى گیرند. خیانت و تعدى بنى اسرائیل و یهود فقط به پیمان ها و قراردادها منحصر نمى شودبلكه بسیارى از آنها در امانت دارى و اعتماد دیگران نیز خیانت كرده و وفادار نمى باشند مگر این كه مسلمانان بالاى سر آنها ایستاده و بر آنها مسلط باشند و آنها جرأت تخطى وخیانت نكنند. نمونه این پیمان شکنی عبارتست از: یهود بنى نضیر و بنى قریظه در هنگام ورود پیامبر اكرم(ص) به مدینه با آن حضرت پیمان بستند كه به دشمنان او كمك نكنند ولى در جریان جنگ خندق این پیمان را شكستند و با مشركان مكه بر ضد مسلمانان همكارى كردند بنابر نقل بسیارى ازمفسرین آیه 100 سوره بقره به همین پیمان اشاره دارد.
تكذیب و قتل انبیاء هدف از ارسال رسل و انزال كتب آسمانى هدایت انسان به جایگاه واقعى و مقصدى است كه براى آن آفریده شده است و هوى و هوس وگرایشهاى مادى و تعلقات دنیوى، نخستین مانع حركت و استمرار و استقامت در مسیرهدایت و صراط مستقیم است و نسبت به یهودیان نیز مهم ترین عامل سرپیچى و بلكه مقابله و درگیرى آنها با انبیا هوى پرستى آنها است و لذا هرگاه پیامبرى حكمى برخلاف میل و هواى آنها بیان مى كرد یا او را ترور شخصیت كرده و تكذیب مى كردند یا اورا ترور فیزیكى كرده و به قتل مى رساندند. افشا و پرده بردارى از آنچه یهود و بنى اسرائیل نسبت به انبیاء انجام مى دادند در واقع یك نوع دلدارى دادن به پیامبر اكرم (ص) و مسلمانان است كه از مخالفت و عنادوتكذیب آنها تعجب نكرده و ناراحت نباشید كه اینها با انبیاء قبلى هم چنین كردند. خداوند در سوره بقره می فرماید: «افكلما جاءكم رسول بما لا تهوى انفسكم استكبرتم ففریقا كذبتم و فریقا تقتلون»(بقره: 78) ترجمه: آیا چنین نیست كه هر زمان، پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كردید (و از ایمان آوردن به او خوددارى نمودید) پس عده اى راتكذیب كرده و جمعى را به قتل رساندید؟! نمونه آن ذكر شده كه یهودیان بنى النضیر مى خواستند پیامبر را به قتل برسانند و خدا آن را خنثى كرد.
جاسوسى خداوند می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا یألونكم خبالا ودوا ما عنتم… » (آل عمران:118) ترجمه: اى كسانى كه ایمان آورده اید محرم اسرار از غیر خود انتخاب نكنید آنها از هر گونه شر و فسادى درباره شما كوتاهى نمى كنند آنها دوست دارند شما دررنج و زحمت باشید. درشأن نزول آیه از ابن عباس نقل شده است این آیه درباره افرادى از مسلمانان نازل شد كه با برخى یهودیان به خاطر همسایگى، خویشاوندى،هم شیرخوارگى و هم پیمانى، دوستى و رفاقت داشته و با آنها صمیمى شده بودند و اسرار داخلى مسلمانان را براى آنها بیان مى كردند و آنها با انتقال این اخبار به یهودیان تلاش مى كردند علیه مسلمانان توطئه كنند. این آیه خطاب به مسلمانان است (نه یهود)، اما افشا كننده و هشداردهنده است نسبت به یكى از توطئه ها و نقشه هایى كه یهود نسبت به مسلمانان داشتند، و آن این بود كه با بهره گیرى از اسرار داخلى مسلمانان و شناخت نقاط قوت وضعف، در آسیب رسانى به آنها بتوانند به اهداف شوم خود برسند و از جمله از این اسرار براى متزلزل كردن فكر و ضربه زدن به خردورزى و برنامه ریزى عاقلانه بهره بردارى مى كنند لذا تعبیر به خبال (ضربه زدن به عقل) فرموده است.
ایجاد مانع در راه خدا یكى از ویژگى هاى زشت و شیطانى یهود، به ویژه دانشمندان آنها این بود كه نه تنها خود در راه هدایت و مستقیم حركت نمى كردند بلكه تلاش مى نمودند مانع هدایت وحضور دیگران در صراط مستقیم شوند و مانند راهزنان با الهام از شیطان تلاش مى كنند با بستن مسیر هدایت و راه خدا مردم را به سوى خود واهداف خویش سوق دهند. خداوند می فرماید: «فبظلم من الذین هادوا حرمنا علیهم طیبات أحلت لهم و بصدهم عن سبیل الله كثیرا» (نساء:160) ترجمه: به خاطر ظلمى كه از یهود صادر شد (و نیز) به خاطر جلوگیرى بسیار آنها از راه خدا، بخشى از چیزهاى پاكیزه را كه بر آنها حلال بود حرام كردیم. یهودى ها تلاش براى انحراف و مصدود كردن راه خدا را از راههاى مختلف و هزینه اموال فراوان دنبال مى كردند، مانند القاى شبهه و شك و تردید، تحریف آیات الهى ونسبت دادن نسبت هاى ناروا به خدا، كتمان حقیقت، ایجاد اختلاف، جوسازى و آشوب،تهاجم تبلیغاتى، بدعت، تكذیب و قتل مخالفین و مانند آن. این روش ها را هم در برخوردبنى اسرائیل با انبیاى خود مشاهده مى كنیم، هم در برخورد یهودیان زمان پیامبراكرم (ص) با مسلمانان.
استهزاى دین از اقدامات مشترك دشمنان اسلام اعم از اهل كتاب (به ویژه یهود) و مشركان و منافقان آن است كه وقتى در برابرمنطق و استوارى اسلام واحكام آن ناتوان مى گردند و قدرت دفاع ازعقاید باطل خود را نمى یابند به مسخره كردن دین و مقدسات و ارزش ها و حتى اعمال ومناسك مذهبى روى مى آورند. خداوند در قرآن می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا الذین اتخذوا دینكم هزوا و لعبا من الذین أوتوا الكتاب من قبلكم والكفار أولیاء واتقوا الله إن كنتم مؤمنین » (مائده: 57) ترجمه: اى كسانى كه ایمان آورده اید، افرادى از اهل كتاب كه آیین شما را به باد استهزاء و بازى مى گیرند ومشركان را ولى خود انتخاب نكنید و از خدا بپرهیزید، اگر ایمان دارید. این روش زشت و غیر انسانى در گذشته یهود سابقه داشته و انبیاى گذشته نیز مورد استهزاء و تمسخر بنى اسرائیل قرار مى گرفتند، ولى همین استهزاء سرانجام آنها را گرفتاركرد. قرآن براى دلدارى به پیامبر در برابر استهزاى مخالفان مى فرماید: (با این حال نگران نباش) جمعى از پیامبران پیش از تو را استهزا مى كردند. اما سرانجام آنچه را مسخره مى كردند دامانشان را گرفت.
گسترش فساد در مقابل حركت اصلاحى و هدایتگرانه انبیاء اكثر امت ها تسلیم نشدند و در این بین بنى اسرائیل نه تنها تسلیم نگردیدند بلكه در گسترش فساد ومقابله با مصلحان و پیامبران از هیچ تلاش و اقدامى كوتاه نیامدند تا جایى كه گاهى درفساد و گناه و حرام خوارگى با هم مسابقه گذاشته و مى كوشند از یكدیگر سبقت بگیرند. در قرآن آمده «… و یسعون فی الأرض فسادا والله لا یحب المفسدین» (مائده: 64) ترجمه: و براى فساد در زمین تلاش مى كنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد.
نفاق بسیارى از یهودیان مدینه وقتى اقدار اسلام و مسلمانان را دیدند نتوانستند رسما با آن به مقابله و مخالفت بپردازند و لذا در حركتى شوم وهماهنگ با برخى مشركین، روش نفاق و دورویى را دنبال كردند و در حالى كه همچنان برعقاید خود باقى بودند. در جمع مسلمانان اظهار ایمان مى كردند و با استفاده از امنیت وامكانات شهر مدینه از اسرار و اطلاعات مسلمانان باخبر مى شدند و آنها را در جلسات پنهانى در اختیار كارگردانان توطئه گر قرار مى دادند. نفاق مكه به وسیله مشركین آنهم بعد از فتح مكه به وسیله مسلمانان اداره مى شد، اماسازمان دهى نفاق در مدینه بیشتر در كنترل و اختیار یهودیان بود. در قرآن آمده: «و إذا جاءوكم قالوا آمنا وقد دخلوا بالكفر و هم قد خرجوا به والله أعلم بما كانوایكتمون»(مائده: 61) ترجمه: هنگامى كه نزد شما مى آیند مى گویند ایمان آورده ایم (اما) با كفر وارد مى شوند و با كفر خارج مى گردند و خداوند به آنچه كتمان مى كردند (از خودشان)آگاه تر است. برخى از جلوه هاى نفاق و دورویى یهود و بنى اسرائیل عبارتند از دوگانگى آنها دربرخورد با تورات، نفاق در معرفى شخصیت پیامبر اكرم(ص)، توطئه و ضرباتى كه مسلمانان صدر اسلام از اقدامات منافقانه یهود متحمل شدند كه البته این جریان بعد ازرحلت پیامبراكرم (ص) ادامه یافت وافرادى مانند كعب الاحبار و عبدالله بن سلام ها بانفاق و دورویى بدترین ضربات را متوجه مسلمانان كردند.
دین فروشى برخورد ابزارى با دین خداوند می فرماید: «فویل للذین یكتبون الكتاب بأیدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما كتبت أیدیهم و ویل لهم مما یكسبون»(بقره: 79) ترجمه: پس واى بر آنها كه نوشته اى با دست خود مى نویسند سپس مى گویند این از طرف خدا است تا آن را به بهاى كمى بفروشند! پس واى بر آنها از آنچه بادست خود نوشتند و واى بر آنان از آنچه از این راه به دست مى آورند! مردم عوام همواره به علماى یهود اعتماد داشته به آنها مراجعه مى كردند وبعد از بعثت پیامبر اكرم(ص) به آنها رجوع كرده و مى پرسیدند آیا این همان پیامبر موعوداست كه بشارت او را مى دادید؟ علماى یهودچون منافع خود وموقعیت اجتماعى خویش را در مخاطره مى دیدند و عوام تحت استثمار را براى خود لازم و ضرورى مى دانستند عالمانه، صفات و ویژگى هاى پیامبر را تغییر داده و اوصافى را اختراع كرده وبه جاى اوصاف واقعى كه در تورات و انجیل آمده بود به خدا نسبت مى دادند ومى گفتند خدا او را چنین معرفى كرده است تا عوام بى سواد یا كم سواد به پیامبراكرم(ص) گرایش پیدا نكنند. زشت ترین و بدترین كار دانشمندان یهودى، دین فروشى و ارتزاق از راه تحریف دین بود.
اذیت و آزار مسلمانان خداوند در قرآن می فرماید: «لتبلون فی أموالكم وأنفسكم ولتسمعن من الذین أوتوا الكتاب من قبلكم ومن الذین أشركوا أذى كثیرا وإن تصبروا وتتقوا فإن ذلك من عزم الأمور»(آل عمران: 186) ترجمه: به یقین همه شما در اموال و جانهاى خود آزمایش مى شوید و از كسانى كه پیش از شما به آنها كتاب آسمانى داده شده = یهود و همچنین از مشركان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید و اگراستقامت كنید و تقوا پیشه سازید شایسته تر است، زیرا این از كارهاى مهم و قابل اطمینان است. مسلمانان بعد از هجرت از دو ناحیه مورد اذیت و آزار بودند؛ از یك طرف مشركان به خانه و اموال آنها در مكه هجوم برده، بستگان آنان را با زبان و رفتارناشایست خود مى آزردند و از سوى دیگر در مدینه از بدگویى و زخم زبان یهودیان درامان نبودند، مخصوصا افرادى مثل كعب بن اشرف یهودى كه شاعرى بدزبان بود، باكینه توزى اشعارى راسروده و پیامبر و مسلمانان را مورد تمسخر و رنجش روحى قرارمى دادند، حتى متعرض زنان و دختران مسلمان شده؛ آنان را موضوع غزل هاى یاوه وعشقبازى خود قرار مى دادند تا جایى كه پیامبر(ص) به ناچار دستور قتل این مفسد بى آبرو را صادر كرد و آیه شریفه در رابطه با این اذیت و آزارها نازل شد. این آیه هم بار دیگر جهت گیرى واحد و جبهه مشترك مشركین و یهود علیه مسلمانان را مطرح مى كند وبااینكه ازنظر زمانى، آزار یهود بعد ازمشركین (و مربوط به بعد از هجرت و استقرار مسلمانان در مدینه) بود، اما اینجا هم یهودقبل ازمشركین ذكر شده، زیرا اذیت و آزار آنها شدیدتر و براى مسلمانان دشوارتر ودر عین حال غیر منتظرانه تر بود.
|
|
/>
|
|
|
|