مرگ در قرآن
معنای مرگ در قرآن کــریم در قالب لفظ های گوناگونی آمـده اسـت که از جمله ی آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1- ماده ( م و ت ) بیشترین کاربرد معنای مرگ در قرآن کریم را به خود اختصاص داده و از موت معانی متعددی در قالب اشتراک لفظی استفاده می شود . که 165 بار در قرآن بکار رفته است[1] که عبارت اند از :
الف- گاه مراد از موت در قـرآن مبـرا شـدن از قـوه ی نـامیـه در نبـاتـات و حیوانات و انسان می باشد، مانند : «فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها »[2] ( زمین را بعد از مرگ آن زنده نمودیم ) یعنی از خزان و زمستان به صحنه ی بهاران آوردیم و با آن که زمین فاقد قوه ی نامیه شده بود ، در آن قوه ی نامیه ایجاد کردیم .
ب- در آیه ی شریفه ی دیگر موت از دست دادن قوای حاسّه می باشد . مانند:« یا لیتنی مت قبل هذا »[3] ( ای کاش من قبل از این واقعه حس نمی کردم و قوه ی حافظه خود را از دست می دادم . ) یا در آیه ی شریفه ی دیگر هست که خداوند می فرماید : « واذا مامت لسوف اخرج حیا[4] » ( ای کاش حس نمی کردم بعد از قبر باید زنده شوم و از قبر خارج گردم . )
>
ج- گاه موت در قرآن کریم به معنای زوال عقل و خرد است . مانند : « انک لاتسمع الموتی[5] » (ای پیامبر تو مسلماً قول کسی را که فاقد عقل و خرد است قبول نخواهی کرد . )
د- در آیه ی شریفه ی دیگر مراد از موت غم و اندوه زیاد است که حیات شخص را تیره و تار نموده است . مانند : « یأتیه الموت من کل مکان[6] » (یعنی غم و غصه به او از هر طرف روی آورد . )
ه- در آیه ای دیگر است : « الله یتوفی الانفـس حیـن مـوتهـا والتی لم تمت فی منامها[7] » ( خدا می میراند اشخاص را درحینی که مرده اند و کسانی که نمرده اند و در خواب اند . )
از خواب در زبان عربی به مرگ خفیف و از موت به مرگ ثقیل یا مرگ اکبر توجیه نموده اند و گویند خواب برادر مرگ است . [8]
و- موت در آیه « ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا…[9]» ( گمان مکنید کسانی که در راه خدا کشته شده اند ، مرده اند ) به این معنی است که روح شهدا زنده است و از روح آن ها سلب خاصیت و سلب تجرد نشده و اینان در ناز و نعمت و کمال خوشی و نشاط زندگی می کنند و در لوای پروردگار از لذایذ روحی و معنوی برخوردارند .[10]
ی- گاه مراد از موت در آیات شریفه معنی مصطلح مرگ که فراق روح از پیکره ی تن باشد اراده شده و می شود . مانند : « انک میت و انهم لمیتون[11] » « ای پیامبر ! تو می میری و آنان هم خواهند مرد . )
2- ماده ی (ق ت ل ) مانند : « قتل الانسان ما اکفره »[12] (مرگ باد بر این انسان که چقدر کافر و ناسپاس است . )
این ماده در قرآن کریم به معنای مرگ حدوداً 150 بار بکار رفته است . البته این ماده در قرآن کریم به طور کلی ، اعم از معنای مرگ و غیر آن ، 170 بار بکار رفته است که برخی از موارد آن به معنای جهاد و … می باشد ، نه به معنای مرگ .
3- ماده ی (ه ل ک ) این ماده در قرآن کریم 68 بار بکار رفته است و در بیشتر موارد به معنای مرگ است . مانند : «وَ لَقَدْ جاءَکُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِي شَکٍّ مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ حَتَّى إِذا هَلَکَ[13] » ( پیش از این یوسف دلایل روشن برای شما آورد ولی شما همچنان در آن چه او برای شما آورده بود تردید داشتید تا زمانی که از دنیا رفت . )
>
در چند قرن اخیر ماده ی ( ه ل ک ) برای مرگ با حقارت بکار می رفت اما در عصر نزول قرآن چنین نبوده و خود قرآن نیز این ماده را در مطلق مرگ بکار برده است نه مرگ باحقارت .[14]
4- ماده ( و ف ی ) این ماده در 14 آیه برای مردن بکار رفته است . مانند : «قُلْ يَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ »[15] ( بگو فرشته ی مرگ شما را می گیرد . )
وفی در اصل به معنای گرفتن بطور کامل است و بکار رفتن آن درباره ی مرگ می تواند به این دلیل باشد که مرگ نیستی و نابودی و فنا نیست ، بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است . [16]
در آیاتی که از مرگ با ماده « توفی » تعبیر شده است ، استفاده می شود که انسان افزون بر بعد مادی ، دارای بعـد روحانی است و این بعد حقیقت انسان است و با مرگ نابود نمی شود ، بلکه زندگی اش به شکـل دیگری ادامه می یابد ، زیرا در این آیات ، بی درنگ پس از مرگ ، سخن از پاره ای اعمال حیاتی مانند مکالمه و آرزو به میان آمده است که وجود زندگی پس از مرگ را به روشنی تأیید می کند . نمونه هایی از این آیات چنین اند :
«إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها »[17] (کسانى که بر خويشتن ستمکار بودهاند، [وقتى] فرشتگان جانشان را مىگيرنــد، مىگويند: «در چــه [حال] بوديد؟» پاسخ مىدهنــد: «ما در زميـن از مستضعفان بوديم.» مىگويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت کنيد؟ )
در این آیه از مکالمه ی فرشتگان با انسان پس از مرگ سخن به میان آمده است .
روشن است که اگر همه ی واقعیت انسان جسد بی حس و شعور باشد ، مکالمه بی معناست . از این آیه استفاده می شود که انسان ، پس از اینکه از این جهان رخت برمی بندد ، با دیده ، گوش و زبان با فرشتگان و مأموران غیبی خداوند به گفت و گو می پردازد .
« وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ * قُلْ يَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِي وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ »[18] (و گفتند: «آيا وقتى در [دل] زمين گم شديم، آيا [باز] ما در خلقت جديدى خواهيم بود؟» [نه،] بلکه آنها به لقاى پروردگارشان [و حضور او] کافرند. بگو: «فرشتهى مرگى که بر شما گمارده شده، جانتان را مىستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانيده مىشويد.»
قرآن کریم در این آیه به یکی از اشکالات منکران معاد پاسخ می دهد و اشکال این است که پس از مرگ ، بدن ما ناپدید می شود و به جایی می رود و اثری از آن باقی نمی ماند . پس چگونه ممکن است در آفرینشی نو قرار گیریم . قـرآن کـریم ضمـن اشـاره بـه ایـن کـه ایـن اشـکـالات ، بهانه جویی هایی است که ریشه در عناد و انکار دارد ، پاسخ می دهد که شما به تمام و کمال در اختیار فرشته ی مرگ قرار می گیرید .
این آیه ، با صراحت تمام بیان می کند که به رغم نابودی اجزا و اعضای بدن ، وجود واقعی انسان پس از مرگ در اختیار فرشته ی مرگ قرار می گیرد و با مرگ حقیقت وجودی انسان نابود نمی شود .[19]