معيارهاي شادي
غم وشادي» بستگي به معيار و ارزش هر فرد دارد. اصولاً ميزان رشد فكري و بزرگي همت و عظمت روح را از غم ها و شادي هاي هر كس مي توان شناخت؛ يكي خوشحالي اش به عفو و لذت است و ديگري به انتقام. يكي غصه مي خورد كه چرا مردم، خلاف مي كنند، ديگري غمش براي اين است كه چرا جلو خلافش را مي گيرند.
طبق نظام ارزشي اسلام مطلوبيت هر چيزي زماني است كه در مسير كمال و سعادت انسان باشد و پيامبر و ائمه معصومين عليهم السلام تلاش مي كردند كه شادي هاي مردم را جهت دهند.
پيامبر اكرم صل الله عليه وآله وسلمروزي كه از مكه به مدينه هجرت كردند، مردم مدينه دو روز را عيد مي گرفتند و به تفريح و جشن مي پرداختند. پيامبر اكرم صل الله عليه وآله وسلم پرسيد: اين دو روز چه خصوصيتي دارد؟ گفتند: در دوران جاهليت اين روز را اينگونه سپري ميكرديم. رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم فرمود: «خداي سبحان بهتر از اين دو روز را براي شما آورده و آن عيد فطر و عيد قربان است».1
خلاصه اينكه: عيد و شادي ما بايد با عيد كساني كه مادي فكر مي كنند، فرق داشته باشد، عيد يك مؤمن همان لحظه هائي است كه بر شيطان و نفس خود غلبه پيدا مي كند و عزاي او آن روزي است كه به گناه مبتلا مي شود:
عيد هر كس در درون وي بود
چون عزا آنجاست عيدش كي بود2
عوامل ذيل را مي توان از معيارهاي شادي دانست:
الف) اطاعت خداوند:
شادي، وقتي است كه انسان توفيق طاعت خداوند را پيدا كرده باشد و از گناه دوري گزيند؛ چنانچه علي عليه السلام مي فرمايد: «سُروُر المؤمِنِ بطاعةِ رَبِّهِ و حُزنُهُ علي ذنبهِِ»3 «شادي مؤمن، به طاعت پروردگارش مي باشد و حزنش بر گناه و عصيان است.» ودر روايت ديگر به مناسبت عيد فطر فرمود: «اِنَّما هُوَ عيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللهُ صيامَهُ و شكَرَ قيامَهُ4» «اين عيد براي كسي است كه خداوند نماز و روزه اش را پذيرفته باشد و هر روزي كه معصيتي صورت نگيرد، آن روز عيد است».
شادي براي مؤمن، لحظه اي است كه خدا را بندگي و اطاعت كرده و از اين كه توفيق انجام تكليف را به دست آورده، احساس خوشحالي مي كند، پيامبر اكرم صل الله عليه وآله وسلم در وصيت خود به امام علي عليه السلام فرمود: اي علي! براي مؤمن در دنيا سه خوشحالي است: ديدار با برادران ديني، افطار از روزه، و شب زنده داري در آخر شب.5
ب) پرهيز از گناه
شخصي شادمان و مسرور خدمت امام جواد عليه السلام
رسيد، حضرت فرمود: چيست كه تو را شاد مي بينيم؟ عرض كرد: از پدرت شنيدم كه مي فرمود: بهترين روزي كه سزاوار است بندة خدا در آن روز شاد باشد روزي است كه توفيق خدمت و دستگيري از برادران مؤمن نصيب او گردد، امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقير بخشش نمايم. حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو شايسته اين شادي هستي. اگر آن انفاق خود را به وسيلة منت گذاشتن نابود نكرده باشي.»6 پس بايد متوجه باشيم كه هر گاه خيري كه انجام مي دهيم با منت و ريا نباشد مي توانيم از اعماق دل از آن كار شاد وخوشحال باشيم. لذت وخوشي، هميشه در «انجام دادن» نيست، زماني هم در «پرهيز كردن» است. گاهي اتفاق مي افتد كه با انجام دادن كارهائي كه عادتاً بايد لذتبخش باشند، هيچ لذتي به انسان دست نمي دهد، حتي عذاب رواني و وجداني هم مي آورد. انسان در زندگي وقتي شاداب است كه از گناه پرهيز كند و حدود الهي را رعايت نمايد. ارضاي تمايلات، به هر گونه و هر نحو شادي آور نيست.7
ج) احياي ارزش ها
امام صادق عليه السلام فرمود: السٌّرورُ في ثلاثِ خصالٍ: الوَفاءُ ورعايهُ الحقوقِ و النَّهؤضُ في النَّوائِبِ»8«شادي به سه خصلت است: وفاداري، رعايت حقوق ديگران و ايستادگي در گرفتاري ها ومشكلات.»
علي عليه السلام مي فرمايد: «فَلْيَكُنَ سَرورُ كَ بِما نْلِتَ مِنْ اخِرَتِكَ ولْيَكُنْ اَسَفُكَ علي ما فاتَكَ مِنْها»9«بايد شادي تو به خاطر آنچه براي آخرت انجام داده اي و حزن وغمت براي محروميت از آن باشد.»
شبي كه بنا شد علي عليه السلام در جاي پيامبر صلی الله عليه وآله وسلم بخوابد تا حضرت از تيغ دشمنان در امان بماند از رسول خدا پرسيد: اگر من در بستر شما بخوابم جان شما به سلامت خواهد بود. وقتي پيامبر صل الله عليه وآله وسلم جواب مثبت داد حضرت علي عليه السلام لبخندي زد و به شكرانة اين توفيق سجدة شكر كرد.10
د) احياي حق يا از بين رفتن باطل
علي عليه السلام در نامه اي به «عبدالله بن عباس» مي فرمايد: «اما بعد انسان گاهي مسرور مي شود به خاطر رسيدن به چيزي كه هرگز از دستش نمي رفت و گاهي محزون مي شود به خاطر ازدست دادن چيزي كه هرگز به آن نمي رسد، پس بايد شادي تو به خاطر احياي حق يا نابودي باطل باشد.»11
هـ) تحول معنوي
شادي، زماني پسنديده است كه در انسان تحولي ايجاد شود و انسان بتواند خطاهاي گذشتة خود را جبران كند و روزي كه احساس كند خداوند گناهان گذشتة او را بخشيده.
علي عليه السلام فرمود: «عيد براي كسي است كه بداند گناهانش بخشيده شده است.»12
بعضي از بزرگان فرموده اند: «لَيْسَ العيدُ لِمَنْ لَبِسَ الجَديدَ اِنَّما العيدُ لِمَن اَمِن الوعيدَ». «عيد به سرور و لباس نو پوشيدن نيست بلكه عيد، روزي است كه به جهت دوري از گناهان از عذاب هاي الهي در امان باشد».13
شرايط و آداب شادي
شادي، شرايط و آدابي دارد كه ذيلاً به برخي از آنها اشاره مي نمائيم:
الف) گناه و معصيت نبودن
بايد مجالس شادي، همراه با گناه و معصيت نباشد؛ چنانچه امام صادق عليه السلام فرمودند: «لاتَسْخَطٌوا اللهَ برِضی اَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ ولاتَتَقَرَّبوا الي النّاسِبِتباعُدٍ مِنَ اللهِ.»14 «خداوند را به غضب در نياوريد به خاطر رضايت وخشنودي احدي از مردم و نزديك نشويد به مردم بوسيلة دوري از خدا.»
و نيز امام صادق عليه السلام فرمود: «لاَيَنْبَغي لْلمُؤْمِنِ أن يَجْلِسَ مجلساً يُعصيَ اللهُفيهِ ولايَقْدِرُ عَلي تغييرِهِ»15 سزاور نيست براي مؤمن در مجلسي بنشيند كه معصيت خدا در آن مي شود و نميتواند جو مجلس را عوض كند.»
متأسفانه گاهي شادي ها آنچنان همراه با گناه است كه شادي مساوي با گناه است.16
براي انسان روزها و موقعيت هايي پيش مي آيد كه بسيار شاد و فرخ انگيز است، بعضي از اين شادي ها در واقع حالت هاي شخصي و دروني است كه بر روان آدمي مي گذرد، اما برخي ديگر هم متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم يك ملت، در ميان آنها عمومي است. روزهاي عيد و برپائي عقد و عروسي از اين قبيل شادي هاست. روز عيد چيزي نيست جز بروز شادي و فرح همگاني. انسان بنابر طبيعت شادي طلب خود در اين مراسم شركت مي كند تا اندوه هاي دروني خويش را التيام بخشد و براي فعاليت هاي ديگر آماده شود. روان شناسان گفته اند كه يكي از راههاي رفع افسردگي همين است. از ديدگاه شرع، مهم آن است كه مجالس شادي معصيت آلود و توأم با فسق و فجور نباشد، وگرنه بروز شدت شادي هيچ مانعي ندارد، به قول آيه الله خوئي: «دليلي بر حرمت شادي شديد نداريم.»17
ب) همراه نبودن با اذيت وآزار
يكي از شرايط شادي وتفريح اين است كه با اذيت و آزار ديگران همراه نباشد، متأسفانه امروزه، بسياري از شادي ها همراه با اذيت وآزار ديگران است؛ مانند بلند كردن صداي موسيقي و آهنگ هاي مبتذل، مزاحمت هاي تلفني، انفجارهاي تفريحي در شب هاي شادي و مخصوصاً شب هاي عروسي كه تا نيمة شب در خيابان ها مزاحم خواب افراد مي شوند و در اصطلاح عروس كشاني مي كنند، جشن پتو كه گاهي در جمع دانشجويان و جوانان انجام مي شود به اين نحو كه بر سر فردي پتو مي اندازند و جمعي او را كتك مي زنند! پيامبر صل الله عليه وآله وسلم فرمود: «مَنْ آذي مَؤمناً فَقَدْ آذاني»18. كسي كه مؤمني را آزار دهد، مرا آزار داده است.»
«هشام بن سالم» مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود خداوند ميفرمايد: لَيأذَنَ بِحَربٍمِنّي مَنْ أذَي عَبْدِي المُؤمِنَ…»19 آن كس كه بندة مومن مرا بيازارد، با من اعلان جنگ مي دهد».
علي عليه السلام فرمود: «المُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَيدهِ اِلاّ بالحَقِّ»20 «مسلمان كسي است كه مسلمانان از دست و زبانش در آسايش باشند مگر جايي كه بايد (به حق) برخورد كند (مانند امر به معروف و نهي از منكر).
ج) لهو نبودن
در آئين اسلام، سرگرمي هاي زيانبار و همة عوامل بازدارنده از پيشرفت هاي معنوي، ممنوع است. «موسيقي وغنا» يكي از سرگرمي هاي زيانبار است كه آدمي را از توجه به خدا و آخرت باز مي دارد.
در صحبت موسيقي آنچه مسلم است موسيقي با تمام متعلقات آن در زواياي وجودي انسانها و جوامع بشري نفوذ كرده و گستردگي استفاده از آلات و ادوات و اصوات به صورت غنائي در حد افراط جلوه نمود و هيچ مرزي نيز بر آن متصور نيست.
موضوع موسيقي از ديرباز بويژه از زمان ظهور اسلام مورد بحث و محل اختلاف بوده و در طي قرون واعصار در باب حرمت موسيقي غنائي از جانب علماء و بزرگان ديني دلائل و شواهدي با استناد به آيات و روايات ارائه گرديده و از طرف ديگر گروهي نيز به طرفداري از موسيقي آن را به عنوان يك هنر و باعث آرامش روح بشري مطرح نموده اند. گروهي ديگر كه غالب آنها اهل تصرف هستند شعبه اي از موسيقي گشودند تحت عنوان سماع و موسيقي را در شرايطي مجاز دانسته اند. جالب توجه است كه غالب اين گروه ها يا راه افراط در پيش گرفته اند يا به تفريط
عمل نمودند. آنچه مسلم است موسيقي غنائي والحان مختلفه در طيف گستردة خود با تنوع و گوناگوني بي حد و حصر بويژه در عصر حاضر به عنوان افيون ملت ها تيشه به ريشة پيكرة بشريت زده است و آن چنان چنگال زهرآلود خود را برگوشت و پوست انسان ها فرو برده كه رهايي از اين خود ساخته، غيرممكن مي نمايد، موسيقي كنوني به عنوان يكي از مهمترين و مؤثرترين حربه هاي استعمارگران است كه با ظاهري دلفريب، به راحتي نسل بشري خاصه جوانان خام و بي تجربه را به بي بند وباري، خمود فكري و روحي و سرگشتگي كشاند. و از واقعيات زندگي و حقيقت معنوي باز مي دارد. نسل جوان با استماع موسيقي حرام، چشم خود را از حقايق مي بندد و در خيال خود به دنبال چيزي است كه هيچ گاه وجود خارجي نداشته و نخواهد داشت. تأثير و نفوذ موسيقي غنائي و الحان حرام به حدي رسيده كه حتي ادعيه و مرثيه و آواز و بالاتر از همه را تحت الشعاع و متأثر از خود نموده كه عين غناء و موسيقي و آواز حرام است گروهي پا را از اين هم فراتر گذاشته و به همراه قرائت و مدايح و مراثي و تواشيح از انواع ضرب و اوتار و ابزار لهوي سود مي جويند. 21
فقها و كارشناسان فقه: موسيقي غير قابل قبول را «موسيقي غنائي» دانسته و در مقابل، موسيقي پذيرفته شده (البته به معناي فاقد حكم حرمت) را موسيقي «بدون غنا» دانسته اند.
غنا چيست؟ آيا هر صوت وزيبائي غنا است؟ نه، زيرا آنچه در روايات اسلامي آمده اين است كه قرآن و اذان و مانند آن را با صداي خوش و زيبا بخوانيد.
«غنا» آهنگ هايي است كه متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد باشد و احساس برانگيز، خيال برانگيز و تحريك زا باشد.22
د) ميانه روي در شادي
در زندگي انسان، هم غم و هم شادي، هر دو از نيازهاي روح هستند و بايد هر كدام به مقدار لازم وجود داشته باشد؛ زيرا اگر سراسر زندگي انسان، مملو از غم و ناراحتي باشد، روح انسان فرسوده و آسيب سختي مي بيند، همچنين اگر تمام زندگي انسان مشحون از شادي وخوشي باشد، منشأ غفلت و دور شدن از خداوند مي گردد. پس شادي ها بايد به حدي باشد كه انسان را از تعهد و سوز و همدردي جدا نكند و همچنين غصه ها و اندوه ها نيز نبايد به حدي باشد كه ماية افسردگي روح، يأس و دلسردي پديد آورد.
بعضي تصور مي كنند كه زندگي فقط شادي است در حالي كه حزن وغم نيز لازمة زندگي مي باشد و بعضي نيز فكر مي كنند زندگي، فقط غم، درد و مصيبت است، در حالي كه انسان به شادي و نشاط هم نياز دارد. افراط و تفريط در غم وشادي، نشانة نوعي بيماري روحي است و تعادل در غم وشادي، نشانة، سلامت روح است.23
انسان هاي دمدمي مزاج را حتماً ديده ايد كه روزي شاد و مسرورند و روز ديگر گرفته و غمگين، زماني با چهرة گشاده وبشاش و لبخند بر لب با دوستان خود برخورد مي كنند و زماني ديگر با چهره اي گرفته و عبوس به نحوي كه نمي توان با آنها يك كلمه سخن گفت.
انسان بايد نه مجسمة غم باشد و نه آنچنان بي درد و بي احساس باشد كه نسبت به غم و دردهاي ديگران بي تفاوت و بي خيال گردد. چنانچه حاكمان هوسران در دربار خود در غفلت و بي خبري به شادي هاي مستانه مي پرداختند، اما مردان الهي و وارسته در عين حال كه محزونند، شادند و در عين حال كه شادند، محزون هستند24
پی نوشت ها :
1- محمود اكبري، غم وشادي در سيره معصومان عليه والسلام، ص 36، به نقل التاج الجامع الاصول، ج 1، ص 305.
2- محمد بيستوني، شادي وآرامش از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه، صص 199-198
3- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 5، ص 2449، ح 8455
4- فيض الاسلام، نهج البلاغه، قصار 420 ، ص 1288
5- محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 74، ص 52
6- شيعه در پيشگاه قرآن و اهل بيت، ص 261، ر. ك محمود اكبري، غم وشادي در سيره معصومان، ص 38
7- ابوالفضل طريقه دار، شرع و شادي، ص 41 (با تلخيص
8- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج5، ص 2448، ح 8450
9- همان، ج5، ص 2448،ح 8453
10- وافي، ج 8، ص 882؛ ر. ك. محمود اكبري،غم وشادي در سيره معصومان، ص 39
11- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 5، ص 2449، ح 8453؛ محمد دشتي، نهج البلاغه، نامه 66. ص 607
12- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 7، ص 427
13- محمود اكبري، غم وشادي در سيره معصومان، صص 39 تا 36 (باتلخيص)
14- وسايل الشيعه، ج 11، ص 422
15- وسايل الشيعه، ج 11، ص 503
16- دكتر محمد بيستوني، شادي وآرامش از ديدگاه قرآن ونهج البلاغه، ص 207
17- سيد ابوالقاسم خوئي، مصباح الفقاهه، ج1، ص 423
18- محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 67، ص 72.
19- وسايل الشيعه، ج 8، ص 587
20- فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 166، ص 544
21- براي اطلاع بيشتر (ر. ك. سلطان پناه، حسن، مباني موسيقيائي الحان در نغمات قرآن كريم، صص 20-14
22- گروه محققان، كتاب پرسش ها و پاسخ ها، ص 291
23- محمد بيستوني، شادي وآرامش از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه، صص 210-209
24- محمود اكبري، غم وشادي در سيره معصومان، ص 44 (با تلخيص)
نوشته :سیده زهرا آتشی