وحدت از نگاه شهيد مطهري و امام موسي صدر
چكيده
مقاله حاضر در پی آن است تا “وحدت جهان اسلام” را از نگاه دو استاد بزرگوار بیابد. شهید مطهری بعنوان یکی از علمایی که در مقام تئوریک،نظرات بسیاری را در این باب مطرح کرد و امام موسی صدر،عالمی که توانست در لبنان که به حق آنرا “کشور هفتاد و دو ملت” نامیده اند،مقوله ی وحدت را پیگیری کند تا جایی که او را “رمز لبنان” نامیدند.
مقاله از چهار بخش تشکیل شده است:
مقدمه: در این قسمت نوعی معرفی موضوع صورت پذیرفته است.
ضرورت وحدت: که به بررسی اجمالی ضرورت وحدت از دید ائمه اطهار علیهم السلام و شهید مطهری و امام موسی صدر پرداخته شده است.
عوامل تفرقه یا موانع وحدت: تمدن غرب و استعمار،و جهالت دو بخش این قسمت هستند که در هریک به بررسی نظرات دو استاد بزرگوار پرداخته شده است.این دو بخش در واقع همان عوامل تفرقه آمیز هستند که باید برای آن چاره ای اندیشید.
راهکارهای وحدت: شهید مطهری معتقد است برای ایجاد وحدت باید همه تحت لوای اسلام قرار گیرند،از تعصب ورزی پرهیز شود و … .مطمئنا استاد از آنجایی که در محیطی چون لبنان حضور نداشتند تا به طور جدی تر در حیطه ی راهکارهای عملی وحدت آمیز وارد نگشتند و بیشتر در مقام تئوری پردازی کوشیدند(اگر چه ایشان نسبت به مسئله ی گفتگو بسیار اصرار داشتند). اما امام موسی صدر با توجه محیطی چون لبنان که به شدت از تفرقه رنج می برد،راهکارهای اجرایی ای پیشنهاد کردند که می تواند در این عصر راهگشا باشد."گفتگو و تعایش” و “وحدت فقهی” دو راهکاری بودند که ایشان به صورت جدی مطرح کردند. گفتگو و تعایش،در واقع همان منطقی است که گراهای آن در چارجوب “اندیشه ی قرآنی گفتگو” جای میگیرد که بر اساس محور کرامت انسانی،تعریف می گردد. و اما “وحدت فقهی” که اصلی ترین راهکار امام موسی صدر در خصوص وحدت جهان اسلام است،تلاشی است بر نزدیکی فقه دو مذهب تشیع و تسنن.چرا که از منظر امام موسی صدر"فقه” همان گوهری است که قرار است از لحظه ی بسته شدن نطفه ی انسان تا بعد ازمرگ او(مسائل ارث) را تحت اختیار بگیرد و راهی معقول و منطبق با اسلام و شرایط زمان و مکان برای آن بیابد.لذاست که امام موسی صدر نسبت به وحدت فقهی،تا این اندازه ،کوشاست.
در هر صورت می توان این مقاله تالیفی را -گرچه ناپخته است- در معرفی آرا و اندیشه های استاد مطهری و امام موسی صدر،تحلیل کرد.
مقدمه
در بررسی اوضاع فعلی جهان اسلام،آنچه بعنوان “معضل غالب” شناخته می شود،بی شک وحدت جهان اسلام است.گوهر گرانبهایی که اکثرا با دسیسه های غرب از میان میرود،گر چه وجودش هم چندان قوی نباشد.اما در این میان ساده اندیشی است که سر منشاء تفرقه ها را یکسره از آستین استعمار ببینیم. اگر دست های پنهان ولی پیدای استعمار در فتاوای مفتی های وهابی را در نظر نگیریم،گاها نوع نگرش برخی از علمای اهل سنت و تشیع (چه در سطوح عالی و چه در سطوح پایین تر) می تواند بر “وحدت” خدشه وارد سازد.لذاست که مسئله اهمیت بسیاری پیدا می کند. مردم نیز اکثرا تابع علمای بزرگ هستند.در نتیجه باید با دقت تمام به فضاهای خالی (گاف های ارتباطی) میان علما و عوام نگریست و چاره ای اندیشید. دو مذهب از آنجایی که تفاوت هایی دارند،دو مذهب شده اند. اما بحث پیرامون تفاوت ها به خصوص تمایزاتی که چالش زا نیز می باشد،نباید به صحبت های عادی میان مردم راه یابد چرا که،نبود علم می تواند لجاجت و در نتیجه تفرقه را حاصل نماید.بحث بر سر اصول موضوعه ی هر مذهب باید در چارچوب قرآنی گفتگو صورت گیرد و افراد بحث کننده نیز باید به لحاظ علمی از حد قابل قبولی برخوردار باشند. اما اگر بحث میان عوام در گرفت،علما باید چاره ای بیندیشند و راه ارتباطی خود را با مردم گسترش دهند.اهمیت گروه های مدنی در این برهه قابل توجه است،چرا که “به نظر میرسد که سازمان هایی مانند کنفرانس اسلامی و سازمان های کوچک تر در مناطق مختلف جهان اسلام که همگی دولتی هستند و در رفع اختلافات مذهبی میان کشورها تلاش می کنند مانند گروه های مدنی که به این امر اهتمام داشته باشند،وجود ندارد.”
وحدت نیز همچون سایر مفاهیم دیگر،شاهد افراطها و تفریط هایی بوده است.عده ای وقتی از وحدت و تقریب دم می زنند ،هدفشان “هضم” است. دعوت دیگری به از دست دادن هویت مذهبی خویش،دعوت به وحدت نیست،چرا که اساسا نمی توان منافی مذهب شد،حتی اگر اشتراکات فراوان باشد. لذا سعی در یکی کردن مذاهب و از میان برداشتن تمایزها،نسبتی با وحدت نخواهد داشت. باید از منظر دیگری به مقوله ی وحدت نگریست. آیا براستی مشکل جهان اسلام ،داشتن مذاهب گوناگون است؟ خیر،مشکل آن است که عده ای ،عده ی دیگر را به رسمیت نمی شناسند،یا اگر در ظاهر،شیعه،سنی را و سنی،شیعه را به رسمیت بشناسد،در عمل چندان مقید نخواهد بود.
امام موسی صدر بی شک یکی از علمای پیشگام “وحدت” است . هنر امام موسی صدر این بود که در عین اینکه به وحدت امت نگاه جهانی داشت،در قالب گروه های مدنی نیز وارد عرصه ی “وحدت” گشته بود. سفرهای او از روستا آغاز گشت و به شهرها و کشورهای خارجی رسید. او به روستاهای اهل تسنن می رفت،به مسیحیان سر می زد و از کرامت انسانی می گفت و از اینکه “ادیان یکی بودند …” سخن می راند و در عین حال ،شیعه ای مقید و انقلابی و مبارز بود و به شیعه بودنش افتخار می کرد.
او به سمینارها،مجلات و کتاب های “وحدت آمیز” اهمیت می داد ولی معتقد بود که باید سرلوحه زندگی انسان از تولد تا مرگ که همان “فقه” است را مد نظر داشت و” وحدت فقهی” را نشانه رفت. امام موسی صدر به خوبی توانست اوضاع لبنان را درک کرده و در یک فرآیند “آسیب شناسانه” اولویت های کاری را تشخیص دهد. او را “رمز لبنان” نامیدند.
اما شهید مطهری نیز اگر چه با توجه به اوضاع داخلی کشور،چندان در حیطه ی عملی “وحدت سازی” وارد نگشتند،اما در مقام یک تئوری پرداز،وارد این عرصه ی شدند و بارها نفرت خود را از مخالفان وحدت ابراز کردند.
تا علمای جهان اسلام،آسیب ها و توطئه های دشمنان اسلام را نشناخته و بر اساس مبانی دینی نهضتی را در راستای “وحدت سازی” آغاز ننمایند،مطمئنا این گوهر گرانبها،حاصل نخواهد شد.
در ادامه به ضرورت،عوامل و راهکارهای وحدت خواهیم پرداخت.
ضرورت وحدت
واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا / ای مسلمانان همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید/103 آل عمران
در بررسی تاریخی مقوله وحدت حوادث گوناگونی از سوی بزرگان دینی ما مسلمانان رقم زده شده است که خود به تنهایی نیک بودن این مساله را نشان می دهد.پیامبر اعظم (ص) برای تعمیق وحدت در اقشار مختلف دوبار در طول رسالت خویش امر به اجرای عهد اخوت نمودند تا محبت و نزدیکی میان مسلمانان ریشه بدواند. بار اول در مکه و پیش از هجرت و بار دوم در سال اول هجرت در مدینه ،یعنی دقیقا در زمانی که زیر بنای حکومت اسلامی باید از گزند هر گونه تفرقه و اختلاف میان تازه مسلمانان به دور باشد. لذا فرمودند :” تاخونی الله اخوین"(دوتا دوتا با یکدیگر برادر شوید). مطمئنا رمز پیروزی و سرافرازی مسلمین در صدر اسلام و در زمان پیامبر(ص)،همدلی ای بود که میان مسلمانان موج میزد. اهمیت وحدت برای اداره جامعه از منظر ایشان به حدی بود که با یهودیان اطراف مدینه نیز پیمان صلح منعقد نمودند. در بخشی از پیمان صلح مدینه آمده است :” این نوشته و پیمان نامه ای است از محمد پیامبر تا در میان مومنان و مسلمانان قبیله قریش و مردم یثرب و کسانی که پیرو مسلمانان شوند و به آنان بپیوندند و با ایشان در راه خدا پیکار کنند[به اجرا در آید]،آنان در برابر دیگر مردمان یک امت اند… پیروان اسلام نباید مسلمانی را در پرداخت خون بها و یا ضربه سنگین،تنها بگذارند … هر کس از یهود،از ما پیروی کند،بی هیچ ستم و تبعیض از یاری برابری برخوردار خواهد شد،آشتی همه مومنان یکی است و به هنگام پیکار در راه خدا هیچ مومنی نباید جدا از مومن دیگر و جز بر پایه ی برابری و دادگری در میان مومنان،با دشمن از در آشتی در آید…” (1)
در اندیشه ی امیر مومنان علی (ع) نیز اتحاد مسلمین گوهر گرانبهایی است. بعد از سقیفه علی(ع) می توانست موضعی خصمانه و در قالب قیام مسلحانه گیرد ولی او اینگونه عمل نکرد"در آغاز دست خود باز کشیدم تا اینکه دیدم گروهی از مردم از اسلام روی برگردانده و مردم را به نابود ساختن آیین محمد فرا می خوانند در این وقت ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم،آن چنان رخنه یا ویرانی را در آن ببینم که مصیبت آن بر من سخت تر از دست رفتن حکومت شما باشد … پس در میان این آشوب و غوغا برخاستم تا باطل محو و نابود شده و دین استوار گردید و بر جای خود آرام گرفت” (2) در جایی مولا در پاسخ به شخصی که اشعاری مبنی بر ذی حق بودن حضرت و ذم مخالفینش سروده بود که در واقع نوعی تحریک بود،وی را از چنین کاری نهی کرده،فرمودند: “برای ما سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند از هر چیز دیگری محبوب تر و با ارزش تر است” (3) شهید مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه سخنی را از حضرت نقل می کند :” به خدا سوگند اگر بیم تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود،رفتار ما با آنان (اصحاب سقیفه) طور دیگری بود” در واقع علی (ع) تفرقه میان مسلمانان را از عواملی می داند که اساس اسلام را در معرض خطر قرار می دهد و لذا نگران بازگشت کفر و تباهی است.
در یک نگاه کلی به جایگاه وحدت در اندیشه ی ائمه اطهار علیم السلام این مسئله آشکار می گردد که ” اصل وحدت اسلامی در مجموعه اصولی قرار گرفته است که در نگاه آنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و بر بسیاری از حقوق و واجبات مخصوص به آنان تقدم دارد زیرا اصولا مسلمانان تنها در صورتی می توانند نقش تاثیر گذار خویش را حفظ و از کیان و موجودیت خود دفاع کنند که نخست توفیق ایجاد وحدت در میان اعضا و عناصر جامعه خود را یافته باشند و هم چنین جز در صورت ساختن بنای اتحاد و وحدت اسلامی از هرگونه مواجه با دشمنان عاجز خواهند ماند و در این میان هیچ فرقی میان رویارویی های فکری،سیاسی،علمی،اقتصادی و نظامی نیست.” (4)
وحدت جهان اسلام در اندیشه ی شهید علامه مطهری از جایگاهی بس رفیع برخوردار است. ایشان نسبت به این مسئله نگران اند به گونه ای که “اتحاد اسلامی” یکی از مصادیق و جلوه های نقش آفرینی اندیشه های غنی و همه سونگر این متفکر بزرگ و توانا محسوب می شود. ایشان وحدت را ضروری ترین نیاز عصر می دانند ” ما باید این را بدانیم که در این عصر از هر عصر دیگرمسلمانان بیشتر به اتحاد و رفع اختلاف احتیاج دارند” (5) او سپس به بیان این نکته می پردازد که افتخار شیعیان برخورداری و پیروی از شخصیتی است که بیشترین گذشت ها را برای مصلحت اسلام که همانا وحدت مسلمین است انجام داده. استاد از آنجا که اسلام را دینی می داند جامع که برای تمام اعمال فردی و اجتماعی او برنامه ای مدون و از پیش تهیه شده در دست دارد،نسبت به اجتماعیات دغدغه ی وافری دارند.چرا که فرق اسلام و مسیحیت شاید در همین باشد که اسلام دینی است با ابعاد اجتماعی.لذا در نگاه ایشان،وحدت جهان اسلام باید از اساسی ترین مباحث مطروحه در مصادیق امر به معروف و نهی از منکر باشد ” اسلام به اتفاق و اتحاد مسلمین فوق العاده عنایت دارد و وحدت اسلامی یکی از هدف های بزرگ اسلام به شمار میرود و بر مسلمانان مخصوصا داعیان خیر و ارشادکنندگان خلق و آمران به معروف و نهی از منکر است که در طریق تحقیق این هدف بزرگ اسلامی کوشش کنند” (6) از نگاه شهید مطهری ضرورت اتحاد و انسجام اسلامی وقتی در ک می شود که نگاه به زندگی،نگاه اجتماعی باشد. انسانی که بر این باور است که بدون تعامل و ارتباط با سایر انسان ها می تواند به سمت کمال مطلوب خویش حرکت کند،اساسا خارج از دایره ناگزیر معاش،نیازی به ارتباط جمعی نمی بیند تا ضرورت اتحاد و جمع و جماعت را دریابد.
امام موسی صدر نیز چنین اندیشه ای را در سر داد . نوع منش و رفتار او با اهل سنت و حتی مسیحیان و در یک فضای گسترده تر،انسان ها،از اندیشه ای نشات می گیرد که بر اجتماعی بودن اصرار دارد. لذا او معتقد است “انسان هر چه صعود و پیشرفت کند با دیگران بیشتر می جوشد و هر چه تنزل یابد از دیگران دورتر می شود.گرامی ترین و بلند مرتبه ترین اهداف آن است که انسان ها را گرد هم آورد” (7) البته ایشان ” گردهم جمع شدن” را اساسا دارای ارزش ذاتی نمی دانند چرا که جمع شدن “شر” در دنیا و ایجاد “اشرار” نیز می تواند مصداقی از “گردهم جمع شدن” باشد ولی آنچه مهم است،وحدتی است که با نیتِ نیکویی همراه باشد و البته شکی هم نیست که اشرار چون ترکیبی است از شرهای مختلف،در دستیابی به هدف ناپسند خود می تواند آسوده تر باشد،لذا از نگاه امام موسی صدر ” وحدت و یکپارچگی واقعی در اصل و هدف مشترکی است که از دردها و مصلحت ها ساخته شده و در نهایت در قالب آرزوها و اهداف کلان تجسم یافته است” (8)
از منظر امام موسی صدر هر چه از انسان صادر بشود،چه در مقام فکر و چه در مقام عمل،بر عالم هستی تاثیر گذار و از آن تاثیر پذیر است و لذا سرنوشت هیچ انسانی جدا از سرنوشت انسان دیگر نیست و در نتیجه برای سعادت بشریت،همه ی انسانها دارای یک مسئولیت مشترک هستند ” اسلام در تعلیمات خود تاکید می کند،مسئولیت مردم یک سرزمین مسئولیتی است مشترک.پس اگر در یک منطقه یک نفر بر اثر فقر و گرسنگی یا بیماری از دنیا رفت خداوند به این منطقه التفاتی نمی کند.بنابر این در هر منطقه هر فرد در قبال افراد مسئول است و تخلف از این وظایف نزد خداوند پذیرفته نیست” (9)اما این سوال مطرح می شود که راه اجرای یک مسئولیت مشترک در قبال یک معضل عظیم چیست؟ معضلی که کیان یک امت را به خطر می اندازد. آیا افراد از این لحاظ که دارای مسئولیت مشترک هستند،می توانند به صورت منفرد در قبال مشکلات بزرگ در آیند؟ یا نه،باید به صورت هماهنگ و شبکه ای در عرصه ی نبرد با این مشکل عظیم بر آیند؟ امام موسی صدر پاسخ این سوالات را در وحدت جهان اسلام می داند،لذا اهمیتِ “وحدت در مسئولیت مشترک” در نظر ایشان به حدی است که با بسیاری از اندیشمندان جهان اسلام ملاقات و مکاتبه دارد تا در وهله ی اول ،در یک فرآیند “مشکل شناسی” به نتیجه ای واحد برسند و در وهله ی دوم در پی رفع این مشکل بر آیند یعنی “مسئولیت مشترک” را جستجو کنند.
از آنجایی که امام موسی صدر معتقد است ” ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی گرفتند: جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوت ها و یاری مستضعفان و رنجدیدگان ” (10) افق نگاه خود را وسیع تر می نماید و به دنبال همزیستی با مسیحیان نیز هست “ما طرفدار ایجاد یک جبهه ی متحد اسلامی هستیم که به ما امکان بدهد از موضع قدرت به سوی هم وطن های مسیحی خود دست همکاری دراز کنیم” (11)
موانع وحدت و عوامل تفرقه
قبل از بررسی عوامل تفرقه در جهان اسلام،لازم است بیان شود که منظور از اتحاد جهان اسلام به هیچ وجه یکی شدن مذاهب و تشکیل تنها یک مذهب نیست،چه اینکه همین تفاوت ها در اجتهادهاست که موجب رحمت می گردد(البته باب بحث بر هر اجتهادی باز است) “اختلاف امتی رحمه". لذا در اندیشه ی شهید مطهری و امام موسی صدر نیز می توان به خوبی به این موضوع پی برد. استاد می فرمایند:” مقصود از وحدت اسلامی چیست؟ آیا مقصود این است : از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود و متفرقات همه آنها کنار گذاشته شود و مذهب جدیدی بدین نحو اختراع شود که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ یا اینکه وحدت اسلامی به هیچ وجه ربطی به وحدت مذهب ندارد و مقصود از اتحاد مسلمین،اتحاد پیروان مذاهب مختلف در عین اختلافات مذهبی،در برابر بیگانگان است؟” (12) امام موسی صدر نیز به این مسئله معتقد است و همین اعتقاد او را بر این وا میدارد تا نسبت به شیعه مقید باشد همانگونه که به جهان اسلام پایبند است “به همین دلیل بنده با تاکید فراوان آمادگی خود را برای دنبال کردن این گفتمان مقدس بین شیعه و سنی و جواب دادن به همه ی پرسش ها و برطرف کردن و رد همه ی اتهام ها و بالاخره هرگونه ابهام در مواضع شیعه و آراء و افکارش اعلام می دارم” (13) مختصر اینکه نباید وحدت را به معنای یکی شدن فرق و مذاهب تلقی کرد.
اگر چه وحدت به معنای یکی شدن مذاهب نیست اما می توان بر مشترکات اصرار ورزید تا جهت گیری ها نزدیک شوند.مطمئنا اصرار ورزیدن بر مشترکات برای جهان اسلام دارای منافعی است که می تواند در شکوفایی این تمدن،موثر واقع گردد.
اما موانع وحدت:
تمدن غرب و استعمار:
رویکرد تمدن غرب به جهان اسلام را در سه گام بر شمرده اند (14)
گام اول:استراتژی مشت آهنین
تمدن غرب در گام نخست تلاش کرد تا با برخورد فیزیکی،شخصیت ها و نمادهای فکری و فرهنگی جریان بیداری اسلامی را قلع و قمع و از صحنه مبارزه خارج نماید.مجری این پروژه نیز حکومت های دست نشانده در کشورهای اسلامی بودند.
گام دوم:استراتژی جایگزین سازی
ایجاد التقاط در قالبهای گوناگون ” اسلام کمونیستی” ،"اسلام لیبرال” و “اسلام قومیت گرا” به عنوان بدل برای جریان ناب بیداری اسلامی بود.اسلام لیبرال و نظریه پردازان این جریان،تلاش داشتند تا در کشورهای گوناگون اسلامی،متناسب با نیازهای بومی و فرهنگ محلی،با عرضه قرائتی جدید از اسلام که همسو و هماهنگ با ارزش های تمدن اومانیستی غرب باشد در برابر جریان بیداری اسلامی رقابت نمایند. آنان گوهر دین را هدف گرفتند و سعی در دگرگونی آن داشتند.
گام سوم:استراتژی جنگ مذهبی
در این مرحله دیگر نیازی به صرف هزینه فکری و نیروی انسانی نیست.تنها وظیفه ی غرب،تحریک مسلمانان نسبت به یکدیگر و باز کردن زخم های کهنه است.مسلمانان در این پروژه ،خود،یکدیگر را از بین می برند و برای تصفیه و از میدان بیرون کردن رقیب مذهبی و قومی خود،هزینه و نیرو صرف می کنند.فتنه و جنگ مذهبی ،اساسی ترین استراتژی کنونی جهان غرب است.
زمانی که مسلمانان بر آن شدند تا در مقابل “سوال هویت” پاسخی در خور یابند سه مدل یافتند. یعنی در مقابل این سوال که “ما کیستیم و من عضو کدام ما؟” سه پاسخ داده شد که هیچ کدام مطلوب دین مبین اسلام نیست “(15)
1-بخشی از مسلمانان “من” فردی را عضوی از “ما” ی فرقه ای و مذهبی می دانند.لذا شیعه و سنی بودن و یا حنفی،مالکی،شافعی و حنبلی بودن اهمیت خاصی پیدا می کند.
2-دسته ای دیگر از مسلمانان"کیستی” خویش را در قومیت خویش می یابند.پس عرب،عجم،ترک،کرد و … مهم است.در این پاسخ مسلمان بودن یا مسیحی بودن اهمیت ندارد،آنچه ارزشمند است،از یک قوم بودن می باشد.
3-دسته ای دیگر"من” خود را در قالب “مرزها” مشخص می کنند.زمانی که مفهوم ملت وارد ادبیات سیاسی گشت،عده ای ایرانی بودن ،به معنای در کشور ایران زیستن برای شان ارزشمند شد و همین داستان در کشورهای دیگر جاری شد.
آنچه در سه پاسخ فوق مفقود است،مقوله ای است که به اسلام نگاه جامعی داشته باشد. “امت واحده” در هیچ کدام از سه مورد یافت نمی شود.مطمئنا استعمار و تمدن غرب در هر سه مورد فوق از طریق سه استراتژی ای که نام برده شد موثر بوده است،اما نگارنده معتقد است که نباید استعمار را تنها عامل این مسئله دانست چه اینکه باید ریشه های این مسئله را قبل از بوجود آمدن استعمار جستجو کرد. (16)
استاد شهید مطهری به نقش استعمار در جدایی و تفرقه در جهان اسلام پی برده است و لذا در تحلیل تقابل استعمارو وحدت جهان اسلام اینگونه می گوید:” در حال حاضر استعمار دو کار اساسی کرده است برای اینکه احساس وحدت زنده نشود.یکی تجزیه و قطعه قطعه کردن فرهنگ و تمدن اسلامی از راه تقویت ناسیونالیسم و نژاد پرستی و قومیتها ،آن چنان که می بینبیم سخن از فرهنگ عرب و ایران و ترک و هند و غیره است … دیگر استخوان لای زخم هایی است که اغلب در مرز کشورهای اسلامی گذاشته اند از قبیل شط العرب و جزیره تبت و…” (17)
استاد استعمار را در کار خود موفق می بیند” الان کار تبلیغات استعماری به آنجا رسیده که اگر کسی سخن از وحدت اسلامی بگوید عده ای از نظر مذهبی او را تکفیر می کنند که تو می گویی وحدت اسلامی! وحدت اسلامی بر خلاف مذهب تشیع است!” (18) شهید مطهری معتقد است که استعمار تمام توان و امکانات تبلیغاتی،سیاسی و نظامی خود را به کار گرفته است تا بین مسلمین تفرقه و تنازعه ایجاد کند و شگفتا که قصور و تسامح و غفلت و بی خبری در بین امت اسلام تا آنجا شدت یافته است که قدرت های استعماری به سهولت عوامل خود را در لباسها و روش های گوناگون در محافل آنان نفوذ می دهند لذا ایشان پس از استناد به آیه 13 سوره شورا که می فرماید ” دین حق را به پا دارید و در آن پراکنده نشوید که آنچه تو ای پیامبر به آن دعوت می کنی بر مشرکین گران و دشوار است” می نویسد ” این آیه کریمه می خواهد بفهماند چون مخالفان اسلام با هدف های اسلامی مخالفند،آرزومند تفرق و پراکندگی آنها می باشند و از وحدت مسلمانان می ترسند،آنها هستند که آتش های تفرقه و اختلاف را دامن می زنند و موانع برای وحدت مسلمین ایجاد می کنند” (19)
اما در اندیشه ی امام موسی صدر،جایگاه تمدن غرب و استعمار در بوجود آوردن تفرقه میان امت اسلام،چگونه است؟ امام موسی صدر نیز همانند شهید مطهری نقش استعمار و دشمنان اسلام را در بوجود آوردن تفرقه پر رنگ می بیند. او معتقد است که ” فرصت طلبان روی این اختلافات جزئی دست گذاشتند و آنها را به موانع جدا کننده تبدیل کردند در نتیجه هر گروه به دور از گروه دیگر زندگی می کند که باعث رواج حس عدم اعتماد و رد همکاری و همیاری شده” (20) ایشان با توجه به شرایط خاص لبنان به لحاظ وجود مذاهب و طوائف گوناگون و نقش پر رنگ استعمار در گذشته ی این کشور و خطر اسرائیل در زمان حال ،به شدت به اهمیت وحدت پی برده است.امام صدر از نزدیک تفرقه میان مسلمانان شیعه و سنی و نبود اتحاد ملی درلبنان را نظاره گر است و یکی از عوامل مهم این معضل را نیرنگ های استعمار می داند.او معتقد است که غرب به پتانسیل های لبنان پی برده و می خواهد این کشور نا آرام باشد تا بتواند نقشه های خود را در آن پیاده و به منافع خود دست یابد.امام اگر چه نقش استعمار را در وضعیت فعلی مسلمانان کم رنگ نمی بیند و با آن مبارزه می کند ولی معتقد است باید به عوامل مهم دیگر نیز پرداخت.
جهالت
عامل دیگری که باعث تفرقه میان امت اسلام شده است،باز می گردد به مسائل درونی اسلام.البته نگارنده معتقد است بعضی از مواردی که در ذیل این عامل(جهالت) می آیند نیز به استعمار باز می گردند ولی برخی دیگر از این موارد به علمای اسلام و به نوع منش آنان وابسته است که نمی توان آن را یکسره از منشاء استعمار نگریست.البته در این میان نباید نقش مسلمانان عادی را نیز فراموش کرد.
احکام تکفیری ،ناسزا گفتن،برجسته ساختن نقاط اختلاف و چشم پوشی از اشتراکات فراوان و … مسائلی هستند که وحدت را در معرض خط قرار داده اند.
علی (ع) یاران خود را از کارهای تفرقه انگیز مانند سب و لعن که نشانگر تعصبات جاهلانه و خودبرتر بینی است به شدت نهی می فرمودند ” من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید.اما اگر کردارشان را یاد آور می شدید و گمراهی ها و کارهای ناشایسته آنها را بر می شمردید به راست نزدیکتر و معذورتر بود"(21)
شهید مطهری نسبت به مذاهب بر این عقیده است که باید باب بحث در خصوص اصول موضوعه ی آنها باز باشد.لذا در منطق وی حتی بحث با یک مارکسیست نیز ارزشمند است چرا که ایشان معتقد است ” من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است.از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و ازادی به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها” (22) اما از نگاه ایشان نزاع و جدل نمی تواند چندان در راستای منطق قرار گیرد و موجب زیاد شدن شکاف ها می گردد.مطمئنا ایشان بحث منطقی توام با اخلاق انسانی و اسلامی را از نزاع ها و جدل ها جدا می داند” بعضی از نزاع ها ریشه عقیده ای دارند،اینهاست که فوق العاده خطرناک است.این هاست که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و بحث ها و جدل ها و کتاب ها و نوشته ها به وجود می آورد و قرنها ادامه پیدا می کند و هر چه زمان می گذرد بر موجبات آن افزوده می شود و شکاف عمیق تر می گردد” (23) لذا ایشان توصیه به دوری از تنازع و تعارض و کینه و دشمنی و اختلاف – که اصل دین را در معرض اضمحلال و نابودی قرار می دهد – می کنند چرا که همین هاست که باعث سیطره دشمنان اسلام بر مسلمانان جهان می شود و وقتی گروهی از مسلمانان را می بینند – چه شیعه و چه سنی - که معتقد به لزوم تضاد و اختلاف بین مذاهب و افتراق و فاصله و جدایی مسلمانان از یکدیگر می باشند،شگفت زده می شود.ایشان به این مسئله اذعان دارند که بین دو مذهب،جدای از اشتراکات،اختلافات مذهبی ای وجود دارد ولی ” تهدیدی که از ناحیه سوتفاهمات بیجا و خوب درک نکردن یکدیگر متوجه مسلمین است،بیش از آن است که از ناحیه خود اختلافات مذهبی متوجه آن هاست” (24)
اما امام موسی صدر در یک بررسی تاریخی یکی از دلایل عمده ی تفرقه در دین را در سیاست های متعصبانه ی امویان در خصوص علویان و صفویان در مقابل سنیان می داند.البته او به درستی متوجه شده است که تندروی و احکام تکفیری در تاریخ،صدمات فراوانی به جهان اسلام زده اند” شاه اسماعیل جوان دستور داد غنایم به دست آمده را به آب بریزند زیرا شیروانی ها سنی بودند و مال آنها به نظر وی نجس بود” (25) امام موسی صدر اختلافات میان شیعه و سنی را جزئی می داند و دو مسئله ی عدل و امامت را نیز به ایمان بیشتر مسلمانان نزدیک (26)
امام موسی نسبت به توهین هایی که شیعه و سنی به یکدیگر روا می دارند حساس است،همانگونه که این حساسیت را در زندگی ائمه نیز می بینیم.از سویی دیگر علمای اهل سنت این سخنان را از امام شافعی نقل کرده اند که :” من احدی از اهل قبله را بر اثر گناهی تکفیر نمی کنم” (27)
او زندگی در لبنان را موهبتی قلمداد می کند که از طریق آن می تواند نگاه دو قشر سنی و شیعه را به یکدیگر به گونه ای بهتر بازسازی کند و پایه های پیشرفت تمدن اسلامی را محکمتر کند.او یکی دیگر از عوامل تفرقه را در اصرار ورزیدن های بی مورد هر یک از فرق اسلامی در خصوص اصیل بودن خود می داند و ضروری می بیند که بر اسلام تاکید ورزیده و مذهب را تشریح کند:” به روشنی پیداست که کلمه ی مذهب به معنای راه است،چرا که اسم مکان و مصدر از ماده ی “ذهاب” است.پس مذاهب در اسلام به معنای راههایی برای رسیدن به اسلام ،درک ابعاد آن و پرداختن به آیین های آن و اجتهاد دائمی در طول زمان است.بر این اساس بیشترین التزام به مذهب این است که بعد واقعی اش را به آن عطا کنیم و در آن زیاده روی نکنیم.پس هدف اسلام است و مذاهب فقط وسیله و راه اند و مسلمان پایبند نمی تواند هدف را فدای راه کند.این مبنای کلی است” (28)
آنچه در اندیشه ی هر دو استاد بزرگوار ،مطهری و صدر،می توان مشاهده کرد دعوت به دوری از تعصب ورزی های مغرضانه و جاهلانه و تکیه بر اشتراکات فراوان است.مطمئنا امام موسی صدر از آنجا که در کشور هفتاد دو ملت (لبنان) سکونت داشت بیشتر و عینی تر با مسئله ی وحدت در ارتباط بود.
راهکارهای ایجاد وحدت
استاد مطهری معتقد است برای اینکه مسلمانان و مومنان پیکری واحد ایجاد کنند و روح هایشان به هم نزدیک شود،باید تحت ولایت اسلام قرار گیرند و این ولایت است که روح های پراکنده را متحد می سازد و پیکر های جداگانه را همانند یک پیکر بزرگ ،یگانه می سازد.
هموار سازی راه اتحاد اسلامی و تسهیل و سرعت بخشی به حرکت پویا و بالنده برای نیل به وحدت و همبستگی با ایجاد تقریب بین مذاهب اسلامی و رفع اختلافات در نخستین مرحله با تلاش های علمی و آگاهی بخش و بینش زا تحقق می یابد و همه ی اینها مستلزم این است که ابتدا همه تحت لوای اسلام قرار گیرند و دل ها و عقل های خود را بر اساس اسلام پرورش دهند.
استاد پس از اشاره به آیه ی شریفه ی 103 سوره آل عمران (29) و نیز آیه ی105 همین سوره (30) به آیه ی میان این دو اشاره می نماید که می فرماید ” باید همواره جماعتی از شما مسلمانان دعوت به خیر و صلاح ونیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و همانا آنان رستگاران هستند” استاد سپس به نتیجه گیری می پردازند ” آیه ای که در میان این دو آیه قرار گرفته است آیه دعوت به خیر و صلاح و امر به معروف و نهی از منکر است .این برای آن است که قرآن کریم می خواهد بفهماند که همواره باید از طریق دعوت به خیر و صلاح و امر به معروف و نهی از منکر این وحدت محفوظ بماند.اگر این استوانه اسلامی یعنی اصل دعوت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر بخوابد،وحدت اسلامی و اتحاد مسلمین نیز از بین میرود” (31) آنچه مشخص است ایشان امر به معروف و نهی از منکر را صرفا محدود به احکام فردی و اخلاقی نمی دانند.ایشان در مسئله ای که در نهایت باید جهان اسلام را متحول کند دعوت به استفاده از این واجب الهی می کنند.ایشان معتقدند که وحدت اسلامی باید حول مشترکاتی از جمله قرآن بعنوان کتاب آسمانی و عزیزترین کتاب ها،سیره و سنت رسول اکرم(ص) و احادیث نبوی،حج کعبه که این فلسفه (وحدت) نیز در آن منظور است،تاریخ مشترک و به طور کلی فرهنگ هزار ساله مشترک و روحیه و تربیت مشترک صورت پذیرد. استاد پیوسته بر دشمن مشترک بعنوان یکی از عوامل وحدت بخش تاکید دارد ولی این راه را چندان قوی نمی شمرد چرا که تاکید بر دشمن مشترک آن گونه قوی و نیرومند نیست تا ریشه های اختلافهای درونی را خشک کند وفقط برای دستیابی به یک منفعت،و مقطعی است(نگاه سوژه ای) لذا ایشان به دنبال راه های پایدارتری هستند که به وحدت بعنوان یک رویکرد و یک استراتژی لازم بنگرد و این جاست که ایشان از آموزه های قرآنی به عوامل معنوی و عاطفی میرسند وکرامت انسانی را در ابعاد اجتماعی اسلام و نیاز انسان به اجتماعی زندگی کردن پر رنگ می بینند ” گاهی عواملی در انسان پیدا می شود که واقعا انسان ها را متفق و متحد می کند،نه فقط همکاری می کنند،بلکه همروح و همدل می کند و همدلی مافوق همکاری است،مافوق همزبانی است،یعنی طوری می شود که هر فردی که درباره سرنوشت دیگری می اندیشد،او را همان مقدار دوست دارد که خودش را دوست دارد و بلکه بیشتر،دیگری را بر خودش مقدم می دارد” (32)
اما از نظر امام موسی صدر دو راه حل 1- گفتگو و تعایش 2-وحدت فقهی می توانند بر اتحاد هرچه بیشتر جهان اسلام بیافزایند.در ادامه به تشریح هر یک از این دو خواهیم پرداخت.مطمئنا برای وحدت اسلام لازم است ترکیبی از هر دو راه حل اجرا شود چرا که هر یک بدون دیگری ابتر خواهد بود.
گفتگو و تعایش:
صرف نظر از مذاهب مسلمانان،امت اسلامی نیاز به انجام گفتگوهای علمی و اجتماعی مستمر دارد،چرا که گفتگو باعث ایجاد تحول در سطح دانایی و معرفت و تفاهم و معارفه ی آن مذاهب خواهد شد و به آنها انکان می دهد تا از تاریکی های سوء ظن به یکدیگر ،بیرون آیند.از آنجا که گفتگو خود عاملی است برای بحث و جستجو،طرفین می توانند به نتایج بهتری دست یابند و اساسا در حین گفتگو گزینه های متنوع تری مطرح می شود که قابل بررسی هستند. “مومن هنگامی که برای او تصویر ثابت و ماندگار نقش می بندد،اجتهاد نمی کند و فروتنانه آن را می پذیرد ولی هنگامی که آرای مختلف در فهم حکم دینی پدید می آید انسان مسلمان می تواند اجتهاد بکند،بیندیشد و برای وضع این حکم بکوشد تا نیازهای روز افزون و نوپیدای زمان های مختلف را برآورد” (33) و البته اینها یکی از معانی فرمایش پیامبر(ص) است که فرمودند “اختلاف امتی رحمه” (اختلاف امت من مایه ی رحمت است) . این موضوع زمانی آشکارتر می گردد که آرای فقهی را در یک موضوع واحد با هم بسنجیم.
تجربه هایی که مذاهب در طول تاریخ کسب کرده اند نشان می دهد که طرفداران هر مذهبی شک و تردید بدی نسبت به یکدیگر پیدا کرده اند.این شک ها و تردید ها در روانشان رسوخ پیدا کرده تا جایی که تحلیل ها و نتیجه گیری ها و تصمیمات خود را روی آن استوار کرده اند.امام موسی صدر ضمن فهم صحیح این مسئله،در ابتدای امر عزت مسلمانان ،چه شیعه و چه سنی را مد نظر قرار داد و جدای از اختلافات این دو مذهب،در جهت ارتقای شان اجتماعی آن دو بر آمد (به خصوص شیعه،چرا که شیعیان در سطح بدی از رفاه قرار داشتند). او از همان ابتدا به سراغ علمای اهل سنت نرفت تا آنانرا به وحدت دعوت بکند بلکه با گفتگو پیرامون وضعیت مسلمانان در لبنان،اوضاع داخلی لبنان و … دل های آنان را نرم ساخت و “مطمئنا در فضاهای پر از تعصب،گفتگو موجب کاهش تعصب و تقویت زمینه ی دوستی خواهد گردید و چنانچه این گفت و شنودها مستمر باشد موجب کاهش دشمنی و ستیز و ایجاد فضاهای ملایم و دعوت به وحدت خواهد شد” (34) امام موسی صدر اهداف خود از تلاش برای روشن ساختن آرا و افکار شیعیان و تبیین دیدگاههای آن را اینگونه بیان می کند ” اول اینکه هیچ دلیلی برای طرد کردن و منزوی ساختن نیست و دوم اینکه شیعیان مسلمانانی شایسته اند و اسلام با گذشت و سعه ی صدر تفاوت های میان شیعیان و برادرانشان را تحمل می کند … از این گذشته تفاوت بین مذاهب و اختلاف آنها باعث پیشرفت تفکر اسلام است و هر مسلمان در ضمن این اختلافات می تواند حرکت کند.به همین دلیل بنده،با تاکید فراوان آمادگی خود را برای دنبال کردن این گفتمان مقدس بین شیعه و سنی و جواب دادن به همه ی پرسش ها و برطرف کردن و رد همه ی اتهام ها و بالاخره هرگونه ابهام در مواضع شیعه و آراء و افکارش اعلام میدارم” (35) و باز هم مطمئنا این نوع رفتار امام موسی صدر مختص مسلمانان نیست.او به احتمال زیاد اولین روحانی مسلمانی است که در کلیسا و برای مسیحیان سخنرانی می کند. او سخنرانی تاریخی خود در خصوص “تعایش (همزیستی) ادیان” با عنوان"ادیان در خدمت انسان” را در کلیسای “کبوشیین” بیروت و در قالب خطبه ی موعظه ی آغاز روزه و در حضور بالاترین سطوح سیاسی و دینی و طوائف مسیحی انجام داد و آن جا بود که گفت :” ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را در پی می گرفتند و … “. امام موسی صدر سه سال بعد از این سخنرانی در مصاحبه با مجله ی “موندی مورنینگ” اینگونه می گوید : “کاری که من کردم (سخنرانی در کلیسا) مثل این می ماند که یک پیشوای مذهبی مسیحی،خطبه ی نماز جمعه را برای نمازگزاران مسلمان ایراد کند ” (36)
امام موسی صدر،درک و شناخت افکار و آمال انسان ها از طریق گفتگو و سپس اطمینان داشتن به یکدیگر را زمینه ساز ایجاد احترام متقابل و همیاری آحاد یک واحد انسانی می دانست.تلاش بی وقفه امام صدر برای نزدیکی با فرق گوناگون مسیحی و یهودی در عین حفظ تمام اصول و موازین شرعی تا آنجا که او را “رمز لبنان” نامیدند،از پایبندی به اصول ذکر شده نشات می گرفت.جایگاه امام در دل جوانان اهل تسنن و جانفشانی آنها در سازمان “حرکه المحرومین” نیز نمود دیگری از این حقیقت است. موفقیت ایشان در پایان بخشیدن به جدال های سیاسی احزاب و گروه های گوناگون در لبنان و حل اختلافات رهبران سیاسی جهان عرب و اسلام با یکدیگر،نمایانگر وجوه دیگری از اعتقاد ایشان به کرامت انسانی و سلوک ایشان مبتنی بر احترام به طرف مقابل می باشد. البته پایبندی ایشان به گفتگو از خطوط قرمزی نیز برخوردار است.بعنوان مثال ایشان برای جلوگیری از گسترش یک جنگ داخلی،به رایزنی با رهبر حزب کتائب،"پیر جمیل” می پردازد و ایشان را به قبول آتش بس فرا می خواند. ایشان نمی پذیرد و بعد از چند مرحله گفتگو و نپذیرفتن “پیر جمیل” ،امام به او می گوید :"بسیار خوب،در این صورت اگر شما خواهان ادامه جنگ هستید،فردا در همه ی خیابان ها و کوچه های بیروت شیعیان را در مقابل خود خواهید دید و هم اکنون عشایر “هرمل و بعلبک” رهسپار بیروت هستند و فردا بیروت را خواهند خورد! اگر می خواهی بیروت را نابود ببینی،بفرما …” (37)
امام صدر روش برخورد با دیگر فرق اسلامی و بعبارتی با تمامی ادیان دیگر را از ائمه اطهار علیهم السلام آموخته بود.برای بیان سابقه داشتن و اصیل بودن این روش برخورد،به گوشه هایی از رفتار ائمه با غیر شیعیان می پردازیم:
دسته ای از علمای بودند که اهل بیت با احترام ویژه ای با آنان رفتار می کردند."علمای اهل سنت با کمال آزادی و بدون ترس به حضور ائمه می رسیدند و با صراحت انتقادهای خود را نسبت به اسلام و تشیع بیان می کردند و اهل بیت در برخورد با آنان همانند برادران دینی و هم کیش ،حقوق و مزایای معاشرتی یک مسلمان را در حق آنان رعایت می کردند.به آنان احترام می گذاشتند و به هنگام بحث و گفتگو دلسوزانه در رفع ابهامات فکری و یا تهاجمات اعتقادی به آنان یاری می رساندند” (38) در واقع همین طرز برخورد اهل بیت علیهم السلام با علمای اهل سنت بود که باعث شد تا آنان از محضر ایشان استفاده علمی برند. مالک بن انس در مورد امام صادق (ع) می گوید : “در علم و عبادت و پرهیزگاری،برتر از جعفر بن محمد هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده وبه قلب هیچ بشری خطور نکرده است” (39) اما این برخورد از سوی ائمه،مختص علمای اهل سنت نبود.ائمه در معاشرت با اهل سنت به عنوان شهروندان جامعه اسلامی و هم کیشان شریعت پیامبر،در مجالس آنان شرکت می کردند،در تشییع جنازه ی آنان حضور می یافتند و شیعیان خود را توصیه می کردند که با برادران اهل سنت خوش رفتار باشند.زمانی که معاویه بن وهب از امام صادق(ع) در مورد چگونگی برخورد با غیر شیعیان سوال می کند امام پاسخ می دهد: “به امامانی که به ایشان اقتدا کرده اند بنگرید و آنگونه که ایشان رفتار می کنند،رفتار کنید. به خدا سوگند ایشان از بیمارانشان عیادت می کنند و بر جنازه هایشان حاضر می شوند و به نفع و زیانشان شهادت می دهند و امانت شان را ادا می کنند” (40)
وحدت فقهی
اگرچه در کنار یکدیگر نشستن و به گفتگو پرداختن،برگزاری سمینارهای مختلف و انتشار کتب و مقالات گوناگون در زمینه وحدت جهان اسلام خالی از لطف نبوده و در تالیف قلوب موثر است،اما سوال اصلی اینجاست که آیا بسنده کردن به این امور باعث یکپارچگی امت اسلام خواهد شد؟ آیا گفتگو و مقالات متعدد می توانند راهکارهای عملی در خصوص وحدت معرفی نمایند؟ وحدت بوجود آمده از سوالات فوق ،چقدر تاب تحمل در مقابل اختلافات بین دو مذهب را خواهد داشت؟
سوالات فوق ،پرسش های اساسی ای هستند که برای وحدت امت اسلام باید به آن پاسخ داد و در صورت نیاز رهاکارهای اساسی تر یافت.
اگر بپذیریم که یک انسان مسلمان مقید،از آغاز تا پایان زندگی خود،ملزم به انجام فرائض دینی فردی و اجتماعی در چارچوب خاصی است که “فقه” نام دارد،باید راهکار اساسی تر وحدت جهان اسلام را در “وحدت فقهی” بیابیم. شاید این مسئله در نگاه اول،چالشی و تنش زا و بدون پشتوانه دینی محکم و نیز برخوردار از یک تفکر مصلحتی مسالمت آمیزی که حاضر است تا تغییرات اساسی در برخی از فرائض دینی خود بدهد،جلوه نماید،اما امام موسی صدر پیوسته بر این مسئله تاکید داشت و آنرا در چندین دیدار مهم خود با علمای جهان اسلام مطرح و ازآنان خواست تا در هم اندیشی ای ،به نتیجه ی واحد دست یابند.ایشان اولین بار این موضوع را طی نامه ای خطاب به شیخ حسن خالد (مفتی اهل تسنن لبنان)مطرح کرد.سپس در کنفرانس سالانه ی “مجمع بحوث اسلامی” در قاهره و در حضور شخصیت های برجسته جهان به تشریح “وحدت فقهی” پرداخت.او در مصاحبه با مجله ی “المصور” چاپ قاهره و در کنفرانس سالانه ی “شناخت اندیشه اسلامی” در الجزایر و هم چنین در مصاحبه با مجله ی “المجاهد” باز هم به توضیح نظریه ی خود پرداخت. (41)
از نگاه امام موسی صدر"وحدت کلمه نباید به صورت شعاری بر افراشته یا سخنی مکتوب بماند،بلکه باید تابشی از فکر و تپیدنی از دل و راهی برای رفتن باشد،بعد اساسی در ساختن آینده باشد و این جز با تلاش فکری فوق العاده و اهتمام ویژه ی برخاسته از درون و کوشش و تلاش و شب زنده داری میسر نخواهد بود. در این هنگام وحدتی خواهیم داشت نمونه که دیگران از آن الگو برخواهند گرفت” (42) امام از اینکه می دید هر سال در مناسک حج با همه ی عظمت و فرصت های طلایی اش،تنها به دلیل اختلافات جزئی فقهی،نیروی بالقوه و بالفعل اسلام به آسانی به هدر می رود ،به شدت رنج می برد.
اینک با بررسی نامه ی ایشان به شیخ حسن خالد،مفتی اهل تسنن جمهوری لبنان،به واکاوی نظریه وحدت فقهی ایشان بعنوان گام نهایی وحدت جهان اسلام خواهیم پرداخت.
نامه ایشان به شیخ حسن خالدا از دو بخش تشکیل شده است.امام در بخش نخست به ضرورت “یکی کردن فقه” با توجه به وجود خطرات مختلف برای جهان اسلام می پردازد و از وابسته بودن موجودیت نسل آینده جهان اسلام به وحدت سخن می راند.اما در بخش دوم،ایشان به بیان راهکارهای خود،جهت ایجاد وحدت می پردازد.از نظر ایشان دو راهکار اساسی 1- یکی کردن فقه 2- کوشش های مشترک می تواند در شکوفایی هر چه بیشتر تمدن اسلامی،موثر واقع گردد.
1-یکی کردن فقه
بنا به اهمیت این موضوع قسمت هایی از این نامه را می آوریم :
“کاخ اسلامی که در شالوه خویش واحد است و امت مسلمان که در عقیده،کتاب آسمانی و آغاز و انجام خویش واحد است در جزئیات نیز به وحدت نیاز دارد.ایجاد وحدت در این جزئیات یا نزدیک کردن آنها به یکدیگر چیزی است که پیشینیان صالح و دانشمندان نیک ما نیز رویاهای آن را در سر می پرورانده اند … “فقه تطبیقی” همان بذر مبارکی است که رویش “وحدت فقهی” بدان وابسته است و وحدت احکام شریعت به آن کامل می شود. در روزگار ما از سی سال پیش نخبگانی فاضل و مجاهدانی از دانشمندان بزرگ اسلامی،مرکزی را با نام “دارالتقریب المذاهب الاسلامیه” در قاهره تاسیس کردند… مرحوم پدرم"امام صدرالدین” نوشتن کتاب “لواء المعمر فی الاخبار الخاصه والعامه” را آغاز نمود و تلاشی بود در راه گردآوری همه احادیثی که فرق مختلف اسلامی از نبی اکرم (ص) در همه ی زمینه های عقیدتی و احکام شریعت روایت کرده اند،بدین منظور که پس از قرآن کریم،مرجع دوم مسلمانان باشد.آنگاه نوبت به نوشتن دائره المعارف فقهی می رسد.دانشگاه دمشق نوشتن “الموسوعه الفقیهه” و دانشگاه الازهر کار تالیف"موسوعه عبدالناصر للفقه"را آغاز می کند و استاد بزرگ “سید محمد باقر حکیم” کتاب ارجمندی درباره اصول کلی فقه تطبیقی پدید می آورد و نخستین ثمرات این کوشش های سازنده را در فتاوای فقهای فرق اسلامی آشکارا مشاهده می کنیم.چیزی که نشان می دهد ما به یاری خدا در چند قدمی"وحدت فقهی"قرار گرفته ایم ” (43)
روشن است که منظور امام موسی صدر از وحدت فقهی،این نیست که اصلا اختلاف فتوا در میان فقها و اندیشمندان اسلامی وجود نداشته باشد.اختلاف در فضای نظری به سیر تکاملی فقه می افزاید،به پویایی آن کمک می کند و مایه ی حرکت مجتهد و شکوفایی اجتهاد می گردد. بنابراین اختلاف بینش ها تا زمانی که در مرحله ی نظریه ای علمی قرار دارد،مایه ی خیر و برکت است،اما وقتی این نظریه ها می خواهد به فتوا و حکم قابل عمل در جامعه تبدیل شود و در صورت شعائر دینی بروز کند،اگر به طور واحد،هماهنگ و یکپارچه نباشد،نا خواسته منشاء چند دستگی،تفرقه و بد بینی خواهد شد که لازم است از آن پرهیز شود.
دکتر “احمد السائح” نویسنده و پژوهشگر مصری نیز در مصاحبه با مجله ی پگاه حوزه اینگونه می گوید: “حدود یک هفته پیش در مصر،دکتر علی جمعه،مفتی این کشور،در سخنرانی ای اعلام کرد که شیعه و سنی در 85 درصد احکام فقهی اشتراک نظر دارند و هم چنین در علم کلام که من متخصص این علم هستم،اعتقادات کلامی شیعه و سنی تا اندازه ی زیادی به هم نزدیک است” (44) لازم به گفتن است که نظریه ی فقهی “وحدت فقهی” امام موسی صدر در مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
در نظر امام موسی صدر،شرط اساسی عینیت یافتن وحدت فقهی در مرحله نخست به همت همه جانبه اندیشمندان و رهبران جهان اسلام نیاز دارد.اگر رهبران مذاهب اسلامی به ضرورت این مسئله ایمان داشته باشند و در این راه تلاش کنند،امت اسلام به زودی از ثمرات سرنوشت ساز آن بهره مند خواهد شد. “وحدت فقهی” در نگاه امام موسی صدر،گوهر گرانبهایی است که هرگز در تلاش برای تحقق آن در جوامع اسلامی شک نکرد.
2-کوشش های مشترک
“این راه همان بسیج نیروهای مشترک در جهت تحقق هدفهای گوناگون است.راهی است که خود به خود یک دست آورد وحدت جویانه به حساب می آید.کوشش های مشترک به تلاقی دو عامل و دو همرزم در یک میدان که در نتیجه،حس اعتماد،گسترش می یابد و دلها به آرامش میرسد و یکی از مظاهر وحدت عقیده و عواطف،خود می نماید” (45)
امام موسی صدر،سپس به بیان چند مثال در ذیل"کوشش های مشترک” می پردازد که می تواند بعنوان راهکارهای علمی و عینی در خصوص وحدت در میان امت اسلام مطرح گردد.یکی از مهمترین این مثال ها"هدف های شرعی” است،مانند یکی کردن اعیاد و شعائر دینی و شکل پاره ای عبادات چون “اذان،نماز جماعت و …” . “مثلا می توان این پیشنهاد را بررسی کرد که در رویت هلال به طریق نوین علمی و تعیین زاویه ی دید هلال در افق تکیه کنیم و روز عید را با دقت علمی مشخص کنیم تا همه ی مسلمانان در یک روز عید داشته باشند و در بسیاری دشواری ها صرفه جویی شود … و نیز می توان شکلی از اذان را که برای همگان مورد قبول باشد بررسی نمود” (46)
اصرار او بر یکی شدن اعیاد،اذان و … البته به این دلیل است که از منظر وی این وضع برای دشمنان اسلام به خصوص استکبار جهانی،از بمبهای هسته ای و اتمی نیز قدرتمندتر بوده و جهان اسلام و مسلمانان را در برابر توطئه ی آنان و رخدادهای ناگوار برای همیشه بیمه می کند. اما تنش زا بودن “یکسانی هدف های شرعی” آن جایی است که شبهه عدم پشتوانه فقهی لازم در منابع دینی مطرح شود،اما جای بسی خرسندی است که برای این مساله،راههای مناسبی در کتب فقهی وجود دارد. (47)
نتیجه گیری
با توجه به آنچه آمد امید میرود تا ضرورت و عوامل آن به خوبی برای خواننده ی این مقاله آشکار شده باشد.براستی چه کسی می تواند بگوید که مهمترین مساله فعلی در جهان اسلام،چیزی جز از وحدت امت است؟ مساله ی که می توان آرمان فلسطین را در ذیل آن به بررسی نشست، و مطمئنا از برکات وحدت،می توان آزادی قدس عزیز و محو اسرائیل ملعون است.اما در این راه چند مساله ی محوری جلوه نمایی می نماید که عبارتند از:
1-ضرورت گوهر وحدت ،گرچه در میان خواص جوامع اسلامی تا حدود زیادی تبیین گشته است،اما در میان بدنه ی جوامع تا حدود زیادی مبهم مانده است.لذا تا زمانی که علمای وحدت ساز و وحدت انگیز،نتوانند این ضرورت را در میان مردمان مقلد و حامی علما وارد سازند،نمی توان چندان به سمینارهای تخصصی “وحدت ساز” دل بست چرا که در جامعه آماری وسیعی اعمال نمی شوند.اینجاست که بحث مهم “گاف های ارتباطی” یا همان نبود گروه های مدنی پیرو علمای وحدت انگیز،مطرح می گردد.
2-امام موسی صدر یکی از شخصیت هایی است که به خوبی توانست ضرورت وحدت را درک کرده وراهکارهای عملی برای آن ارائه دهد."وحدت فقهی” در واقع می تواند(با بررسی انطباق آن با دین مبین اسلام) الگوی دینی جوامع اسلامی باشد،مطمئنا چنین میانبری می تواند راه را کوتاه تر نماید.البته ناگفته پیداست که درک اهمیت “وحدت فقهی” زمانی روی خواهد داد که ضرورت وحدت آشکار گشته باشد.
3-مطمئنا دین مبین اسلام که برای کرامت انسانی اهمیت خاصی قائل است،نسبت به برخورد با پیروان دیگر ادیان و مذاهب،طریق خاصی مد نظر دارد."چارچوب قرآنی گفتگو” می تواند در این مسیر مفید واقع گردد. شهید مطهری نیز بارها بر مسئله ی احترام متقابل در بحث ها توصیه کرده اند(البته با رعایت حد و حدود و عقب نشینی از اصول). امام موسی صدر نیز “گفتگو و تعایش” را بر اساس “کرامت انسانی” مطرح می سازد که امروزه می تواند اوضاع ما را چه در بحث “اتحاد ملی” و چه در مسئله ی “انسجام اسلامی” بهبود دهد.
در نهایت می توان این گونه گفت که امروزه باید علمای جهان اسلام،بر اساس دین مبین اسلام به بررسی “وحدت فقهی” بپردازند و از سویی نیز باید گروه های مدنی ای که به لحاظ علمی و اعتقادی از سوی علما مورد حمایت قرار می گیرند، تشکیل شود. عدم تاکید نگارنده بر توطئه های استعمار به معنای بی اهمیت بودن این مسئله نیست،بلکه این توطئه ها بعنوان پیش فرضی در راستای درک ضرورت وحدت و مسئله دشمن مشترک،تعریف می گردد.
پانوشت ها:
1-حمید ا…،محمد،نامه ها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام،سید محمد حسینی،تهران،سروش،1377،ص 106-108
2-نهج البلاغه،نامه 62
3-مطهری،مرتضی،سیری در نهج البلاغه،انتشارات صدرا،بخش پنجم،ص 179-181
4-حکیم،سید محمد باقر،وحدت اسلامی از دیدگاه کتاب و سنت،عبدالهادی فقهی زاده،نشر تبیان،ص 135
5-جاوید موسوی،سید حمید،اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت ا… مطهری،انتشارات صدرا،1386
6-یادداشت های استاد مطهری،انتشارات صدرا،ج2،ص 208
7-قسمتی از سخنرانی امام موسی صدر در دانشکده ی حقوق و علوم اقتصادی دانشگاه پدران یسوعی در تاریخ 11/12/1346،منبع: ادیان در خدمت انسان،ص 40
8-مجموعه سخنرانی ها و پیام های امام موسی صدر،نای و نی،ترجمه علی حجتی کرمانی،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر،سال 83،ص 399-403
9-سخنرانی در دانشگاه داکار کشور سنگال در تاریخ 25/2/1345 با موضوع “ابعاد اجتماعی اسلام"،منبع : ادیان در خدمت انسان،ص 204
10-سخنرانی امام موسی صدر در کلیسای کبوشیین بیروت در تاریخ 30/11/53 با عنوان “ادیان در خدمت انسان"،منبع: ادیان در خدمت انسان،ص 14
11-حجتی کرمانی،علی،لبنان به روایت امام موسی صدر و چمران،انتشارات قلم،سال 64،ص 86
12-جاوید موسوی،سید حمید،اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت ا… مطهری،انتشارات صدرا،1386
13-صدر،سید موسی،ادیان در خدمت انسان،موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر،84،ص 244
14- غریب رضا،حمید رضا،از بیداری تا انسجام اسلامی، ،ماهنامه امتداد،شماره 18،ص 10
15- الوندی،محمد،استراتژی روابط ج.ا.ایران با کشورهای اسلامی، سایت باشگاه اندیشه (www.bashgah.net)
16-رجوع شود به کتاب “ما چگونه ما شدیم؟"(ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران)،دکتر صادق زیبا کلام،انتشارات روزنه،فصل پنجم: خاموش شدن چراغ علم
17- جاوید موسوی،سید حمید،اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت ا… مطهری،انتشارات صدرا،1386
18-همان
19-یادداشت های استاد مطهری،انتشارات صدرا،ج 2،ص 208
20-مصاحبه امام موسی صدر با مجله ی الحوادث در تاریخ 8/8/1352،منبع: ادیان در خدمت انسان،ص 253
21-نهج البلاغه،خطبه 206
22-مطهری،مرتضی،پیرامون انقلاب اسلامی،انتشارات صدرا،ص 19
23-یادداشت های استاد مطهری،انتشارات صدرا،ج2،ص 209
24- جاوید موسوی،سید حمید،اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت ا… مطهری،انتشارات صدرا،1386
25-حسینی زاده،سید محمد علی،علما و مشروعیت دولت صفوی،انتشارات انجمن معارف اسلامی،ص 33
26-مصاحبه با نشریه الیوسف در تاریخ 18/3/1349،منبع: ادیان در خدمت انسان،ص 272
27-فخعلی،محمد تقی،مجموعه گفتمان های مذاهب اسلامی،ص 35
28-مصاحبه امام موسی صدر با روزنامه ی کویتی صوت الخلیج در تاریخ 14/12/1351،منبع:ادیان در خدمت انسان،ص 148
29-شما مسلمانان باید به حبل و ریسمان مستحکم الهی چنگ زنید و راه تفرقه و تشتت نپوئید
30-شما مسلمانان همانند پیروان سایر ادیان نباشید که پس از نزول آیات روشن الهی برای آنها فرقه فرقه شدند و اختلاف پیدا کردند که برای چنین کسانی عذاب عظیم مهیا می شود
31-یادداشت های استاد مطهری،انتشارات صدرا،ج2،ص 207
32- جاوید موسوی،سید حمید،اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت ا… مطهری،انتشارات صدرا،1386
33- مصاحبه امام موسی صدر با روزنامه ی کویتی صوت الخلیج در تاریخ 14/12/1351،منبع:ادیان در خدمت انسان،ص 148
34- مبلغی،احمد،گفت و گوی اندیشه و اندیشه ی گفت و گو در قرآن، پگاه حوزه،شماره ی 204
35-امام موسی صدر،ادیان در خدمت انسان،موسسه تحقیقاتی فرهنگی امام موسی صدر،ص243
36-اباذری،عبدالرحیم،امید محرومان،جوانه رشد،چاپ اول،1381،ص 282
37-چمران،مصطفی،لبنان،بنیاد شهید چمران،چاپ سوم،1368،ص 162
38-داوودی،اهل بیت در کتاب و سنت،چهاردهمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی،خرداد 80،انتشارات دانشگاه مذاهب اسلامی،ص 19
39- طارمی، محمد حسین،سیره ی انسجام، پگاه حوزه،شماره ی 213
40-همان
41- اباذری،عبدالرحیم،تقریب فقهی،پگاه حوزه،شماره ی 186
42- اباذری،عبدالرحیم،امید محرومان،جوانه رشد،چاپ اول،1381،ص 276
43-همان،ص 277
44-پگاه حوزه،شماره 207
45- اباذری،عبدالرحیم،امید محرومان،جوانه رشد،چاپ اول،1381،ص 277
46-همان
47-همان/گفته می شود که آیت ا… بروجردی در یک اقدام جدی حدود 400 فتوای فقهی و احکام مربوط به مناسک حج را به نقل از امام صادق(ع) که از طریق اهل تسنن،کتاب صحاح سته و غیرآن نقل شده و مورد قبول علمای شیعه بود ،برای پادشاه عربستان می فرستد تا این کنگره ی عظیم جهانی طبق روایات و مبانی مشترک و مورد قبول فریقین به صورت هماهنگ برگزار شود و از این تجلی گاه توحیدی بیشترین بهره برداری به نفع جهان اسلام و مسلمانان انجام پذیرد.
منبع: چغک http://www.choghoc.blogfa.comَُ