مدرنيسم
الف) مفهوم وماهيت
مدرنيسم(1) از نظر لغت به معني امروزي بودن،معاصر بودن،در زمان حال زندگي كردن،به آخرين مدها ومدلها توجّه كردن،انديشه،شخصيّت ويا عمل مدرن؛ وطرفداري از ايدهها، عملكردها ويا استانداردهاي مدرن است.(2) مدرنيسم از نظر اصطلاح عبارت است از تلاش براي بازسازي جهان بدون توجه به قوانين الهي.(3)
ب)زمينههاي ظهور
برخي از زمينههاي ظهور مدرنيسم عبارتاند از:
اول – گسترش صنعت چاپ:كه به پيدايش وگسترش انديشههاي نو وبالندگي تمدن بشري كمك شاياني نمود.
دوم – گسترش جهانگردي: اين صنعت كه در سدههاي اخير سبب انتقال علوم و دستاوردها مسلمانان و ديگر تمدنهاي بشري به غرب گرديد.
سوم – اختراع روش تحقيق و ابداع: كه به گسترش مرزهاي دانش انجاميد كه در كنار دو عامل قبل،منجر به گسترش ابداعات و اختراعات گرديد.
چهارم- احساس نياز: در استثمار جهان سوم كه زمينهساز اختراعاتي چون خودرو،هواپيما،كشتيهاي پيشرفته و… گرديد.
ج) شاخصها
شاخصهاي مدرنيسم عبارتاند از:
- شيوهاي نو وكارآمد براي مطالعه وتحقيق در امر طبيعت (مبتني بر مشاهده،تجربه و آزمايش)
- فنّآوريهاي ماشيني نو
- شيوههاي نو در توليد صنعتي
- بالا رفتن سطح زندگي مادي
- اقتصاد سرمايهداري و بازار آزاد
- مردم سالاري ليبرال و غير ديني
- فرهنگ عمدتاً دنيوي واين جهان (سكولاريسم)
- فردگرايي
- عقلگرايي وتحقيق وبرنامهريزي عقلاني (قائل به عقل جزئي،استدلالگر وابزاري)
- انسانگرايي (اومانيسم)(4)
د)نقد
اوّل – انكار بديهيترين اصل عقلي: برخي از طرفداران مدرنيسم به رغم تأكيد بر عقلانيت، بديهيترين اصل عقلي را كه وجود خدا باشد.
دوم- تفرعن انسان: تأكيد مدرنيسم بر انسان و آزادي او بدون در نظر گرفتن بنده بودن انسانها در پيشگاه الهي سبب شده است عدهاي از مدعيان مدرنيسم،هواي نفس خود را خداي خود قرار دهند ودر عين داشتن علم،گمراه گردند وخود را ليبرال (آزاد از تكاليف الهي) قلمداد كنند.(5)
سوم- دينستيزي: با جداسازي دين از سياست،مسائل اجرايي دين غير قابل اجرا وبا اعلام ناتواني علم از بررسي قضاياي اخلاقي وماوراي طبيعت،اين گونه قضايا غير علمي تلقي ميگردد واعتبار آنها را در اذهان مردم زير سؤال رفته وخواسته يا ناخواسته بر بياعتقادي در جامعه دامن زده ميشود.(6)