دوگانگی مفهومی زن با هویت ذاتی خویش در نگاه فمینیستی
زن مدرن ، به معنای زنی که براساس یافته های علمی و تکنولوژی بشری ، به دور از آموزه های دینی ، می خواهد عظمت از دست داده خود را ، بازیابد ، در این تئاتر جدید ، نه تنها ، پوششی از حجاب های قبلی را از نقاب خویش برنداشت ، بلکه خود را پنهان تر و دست نایافتنی تر نمود ، به قولی خواست ، هنر کبک را بیاموزد ، ناخواسته دوست کلاغ شد . مظاهری از این اندیشه در نمودهای زیر ، متجلی است :
الف - از دست دادن احساس ملکوتی در نگرش مدرنیستی
زن مدرن در سنگر مدرنیسم ، نه تنها خالق عظمت های جدیدی نشد ، بلکه عظمت دیرین خود را که در پرتوی دین و شریعت یافتــه بود از قبیل عفت ، حیــا ، شــرم ، معنـویت ، احترام ، آرامش ، زیبایی و عامل تربیت بودن را از دست داد به لحاظ ورود به عالم و فضائی که با ذات او مغایرت دارد .
در کتاب فمینیسم در آمریکا ، چنین می خوانیم : « در جامعه امروز آمریکا ، زنانی که روحیه لطیف دارند ، بیمار شناخته می شوند . خانم مک فی ، خاطرنشان می سازد که این روزها ، زنان شدیداً از زن بودن خود احساس شرمندگی می کنند .[1]
زن فمینیستی به قدری با هویت زنانه اش اختلاف دارد ، که بسیاری از متفکران غربی ، اظهارات عجیبی در این راستا دارند از جمله یکی از نویسندگان و متفکران معاصر[2] می گوید : «چقدر خوشبختم که در عصر آزادی زندگی می کنم . این روزها ، یک دختر می تواند دکتر شود ، قاضی شود ، روابط جنسی نامشروع پیش و پس از ازدواج داشته باشد ، یک دختر می تواند هرکاری که دلش می خواهد انجام دهد ، هرچه می خواهد بشود ، تنها یک چیز است که دختر نمی تواند انجام دهد و شاید عجیب باشد ، اینکه او نمی تواند یک زن باشد .»[3]
عفاف که حصار و دژ محکم زن است ، در دنیای مدرن و فمینیسم نابود می شود و با نابودی این حصار و دژ از دیدگاه دین ، چیزی برای زن نمی ماند ، یعنی هویت زن در نظام خلقت ، به عفاف و حیاء اوست ، در پرده و حجاب ماندن زن ، در نگاه زیبائی شناسی دین ، نشان از جایگاه بلند او ، مطلوب بودن او ، زیبائی و معشوق بودن اوست ، که در فمینیسم و دنیای مدرن ، تمام این هویت ، تبدیل به هرزه گی و جسارت شیطانی می گردد . در عبارت تفسیرگر فمینیسم ، به عبارت زن « فاجعه آفرین » می رسیم ، یعنی چه ، یعنی زنیکه تمام پرده های عظمت خویش را دریده است .
« کریستوفر این زن را در مقابل زنی قرار می دهد ، که معمولاً در خانه است . همسری وفادار و زجر کشیده است . تمیز اما بی روح است . غیرفعال ، از نظر جنسی محدود و از نظر اجتماعی خمود است و … »[4]
این تحلیل گر و مدافع حقوق زن ، عظمت زن را در فــروش و عــرضه او به بــازار شیطـانی و بی عفتی می داند ، دنیای مقدس زنانگی را ، برخلاف دین ، در برهنگی ، رقص ، لب های برافروخته ، سستی و در آغوش هر مردی بودن می داند . چیزی که دقیقاً برخلاف مصلحت زن است .
ب- از دست دادن معیارهای فرابشری نقد خویش و احساس رهایی مطلق و کاذب
در کتاب جاهلیت قرن بیستم ، چنین می خــوانیم : « هواداران آزادی و مدافعـان بی بندوباری می گویند : سرکوبی غریزه جنسی و یا خودداری از آن ، در هر صورت که باشد عامل اصلی گرسنگی و حریص شدن غریزه جنسی و اشتیاق دائمی و طاقت فرسا نسبت به موضوع جنس است، زیرا هرچه خودداری شدیدتر باشد ، حرص و طمع بیشتر و چموشی کشنده تر خواهد بود . »[5]
بسیاری از روشنفکرمآبان شرقی هم ، تحت تأثیر ظاهر فریبنده مدرنیسم ، عامل عقب ماندگی و به قولی بی فرهنگی ممالک شرقی را ، در سنت گرائی و اصول گرائی آن ها می دانند و راز نجابت آن ها را در تقلید کورکورانه از غرب و فرهنگ آن می دانند ، ولی برعکس ، نتیجه تمام آن رویاهای شیطانی ، جر فلاکت و هلاکت بشر نیست .
هم چنین ادامه می دهد : « آیا نتیجه این همه سوزش و این همه عطش که با بکار بردن ، این همه وسایل کامرانی ، هنوز سیراب نشده است چیست ؟ بدیهی است که نتیجه اش ، همین پریشانی دائمی ، همین فشارهای عصبی ، و جنون ، و انتحار ، و جنایت ها و وحشت ها است که همه روزه ، نمونه های آن را در روزنامه ها می خوانیم … »[6]
درگیرودار چنین فضائی ، اولاً چیزی که متلاشی می شود ، کانون مقدس و معنوی خانواده است . خانواده که میعادگاه و میقاتگاه زن است ، به محض فروپاشی ، زن بی سرپناه ، بی حصار و نهایتاً عریان شد .
« و بدیهی است که در چنین شرایطی ، دیگر خانواده ، مرکز آن آسایش و آرامش نیست و پیوند محکم و مقدس زناشویی نیست . دیگر آن محیط و باصفایی نیست که کودکان شیرین زبان و خوش ادا با حرکات شیرین و سخنان شکسته و لبخندهای دلپذیر خود ، آن را رونق می دادند … »[7]
به هر صورت ، با شکستن حریم زن در مدرنیسم که خانواده بود ، ارزش های ذاتی زن از قبیل عفت ، محبت ، سوز و گداز ، عشق ، شور ، پاکی و صداقت ، همه رخت بستند و الان زن مدرن صداقت ندارد ، حجاب ندارد ، وفای عهد ، امانت ، تحمل و … ندارد ؟ زیرا خدا ندارد ؟ معنویت و الگو ندارد ، زن فاطمی و زن زینبی ، خدا ، عشق ، معنویت ، عفت و صداقت دارد .
بسیاری از متفکران فمینیسم از جمله سیمون دوبوار ، که از رادیکال ترین فمینسیت ها محسوب می شود ، نیز معتقد است که عفت یکی از چند خصوصیت زنانه ای است که حقیقتاً اساس بیولوژیکی دارد و زنان را محافظت می کند و … »[8]
مازاد بر این ها ، از نظر علمی ثابت شده است که زنان عفیف ، مؤمن و پایبند به اخلاق و مذهب، از هر نظر پیشرفته تر از زنان هرزه و با نگرش فمینیستی و مدرن هستند . در این خصوص نویسنده کتاب فمینیسم در آمریکا این مسئله را اثبات می کند .[9]
او اثبات می کند که برخلاف نظر رایج ، اتفاقاً زنان باعفت ، از لحاظ جنسی فعالترند ، به عقیده او ، زنان متأهل ، احساس امنیت بیشتری دارند . این احساس امنیت ، به قول دانشمندان ، مقدمه آرامش است ، سپس براساس تحقق مارک کلمنتس که در مورد بیش از 000/100 زن انجام گرفت ، دریافت که مذهبی ترین زنان از لحاظ جنسی ، فعالتر از دیگران هستند .[10]
راز ارزش های زن ، که در خلقت او لحاظ شده است ، این است که تأمین کننده نیازهای واقعی و شخصیت حقیقی و انسانی زن هستند ، یعنی تمام عملکرد و رضایتمندی زن را به عنوان موجودی مستقل ، پوشش و جهت می دهند . مثلاً عفت ، باعث سلامت روان ، جسم ، جذابیت ، حرمت اجتماعی ، راحتی وجدان ، رضــایت خالق و کسب محبـوبیت های مردانه ، عظمت های دنیوی و پاداش های اخروی است . حجاب ، برای زن امنیت است . خوب شوهرداری کردن ، برای زن محبوبیت و ثبات خانواده است و … هرکدام از ارزش های فطری زن ، در واقع مسیر حرکات صحیح و رو به فعلیت زن است ، عدول از طرح ذاتی زن ، درواقع طغیان علیه خویش است ، یعنی در این فضا، زن خود متناقض است .
اما در فرهنگ منفی بافی که تمام امور متعالی تحقیر می کند ، طبیعت پرشور زن علیه خودش به کار گرفته می شود .[11]
اگر زن در معرض تربیت لائیک قرار بگیرد ، دقیقاً همه چیز برعکس می شود . عظمت را در عریانی ، زیبایی را در هتاکی ، عشق را در شهوترانی ، آزادی را در بی قانونی ، آرامش را در زیبایی و معنویت را در احیاء خود می داند . دقیقاً آنچه که فرهنگ زن مدرن است ، متضاد با اخلاق فاطمی است .
در کتاب فمینیسم در آمریکا ، نویسنده فریاد برمی آورد : « بدون وجود عفت ، ما گم شده ایم ، دیگر چیز خاصی ما را به هیجان نمی آورد و خود نمی دانیم مشکل چیست ، ما اکنون همه چیز را تجربه می کنیم و با اینکه همه چیز برایمان مجاز است ، هنوز احساس خوشحالی نمی کنیم ، شاید اندوه ما از همین مجاز بودن همه چیز سرچشمه می گیرد ، بدون عفت فراموش کرده ایم ، چه چیزی شهوت انگیز است . »[12]
زن مدرن ، پرده ها را دریده است ، حصار و امنیتی ندارد .
تبدیل نگرش معنوی به خشونت مادی
زن مدرن ، در فقدان ارزش های اصیل انسانی و ذاتی ، با از دست دادن لطافت روحی و روانی و اوج معنویت ذاتی در اجتماع بشری ، تبدیل به ابزار خشونت شده است ، با حضور زن مدرن و فاقد معنویت در عرصه های هنر ، ادبیات ، سینما ، صدا ، سیما ، تئاتر ، محیط کار و … ، متأسفانه فرهنگ برهنگی ، شهوترانی ، بهره کشی و روح ناهنجاری زن مدرن و فمینیست ، هنر را فاسد ، ادبیات را عاشقانه ، سینما را مبتذل و مریض ، صدا را آلوده ، تئاتر را با ارائه ابتذال و محیط کار را شیطانی نموده است .
در جلد اول کتاب نفیس نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او[13] آمده است :
« فرهنگ غرب ، زنی را برای ما معیار قرار می دهد که از کثرت استیصال ، همه چیزش را از دست داده و به قول زنان انگلیسی ، اکنون دیگر خود به دنبال صیاد خویش ، یعنی مرد ، روانه گشته است . کثرت مراتب ظلم ها و خیانت ها به زن در غرب ، خود نشان می دهد که غرب ، زن را درست نشناخته و نتوانسته حق اولویت های او را اداء نماید وگرنه با او اینطور معامله نمی کرد . »[14]
با این تفسیر ، حال این سؤال است که چرا زنی که در نظام خلقت ، باید مردها به سراغش بیایند، و او ناز بفروشد و با صدها پیمان دین و ارزشی در فضای معنوی و انسانی ، رابطه زناشویی برقرار نمایند ، باید به مردها التماس نماید و به دنبال آن ها برود ، پاسخ این است که ، این زن ، زمانی مردها به سراغش می آمدند ، و برایش بها می پرداختند که ارزش هایش را حفظ می کرد ، مرد از زن عفت، حجاب ، عشق ، پاکی ، شفقت و … می خواهد ، نه تنها تن و جسم او را ، لذا زن مدرن ارزشی برای ارائه به مرد سالم ندارد ، پس چاره ای جز تن دادن به لذا ندارد .
نویسنده کتاب فوق در این باره چنین می فرماید :
« مشکلات حیاتی زن در عصر حاضر ، با وجود این همه تلاش و کوشش های ذاتی ، هرگز حل نمی شود ، و با این روش حل شدنی – هم نیست و نیــازهای فطــری و طبیعی او نــه تنهــا برطرف نمی گردد ، بلکه اساساً رفع این مشکلات در برنامه ریزی هیچ دولت و حکومتی هم منظور نظر نبوده و نیست . بدینسان ، همواره زن در غرب ، پریشان و مضطرب است و چاره ای ندارد ، جز اینکه یا مانند مرد ، خود را به آب و آتش افکند و زیر بار همه مفاسد رفته ، به اعتیاد ، خود فراموشی سرگرم شود ، تا عمرش به سرآید و یا با علم و آگاهی تمام به تیره روزی خود ، افسرده و پژمرده ، گوشه انزوا اختیار کند … »[15]
لیبرالیسم که با شعار آزادی مطلق فرد و نفی ارزش های دینی ، ظهور نموده ، اولین محور برای بسط خود را در ترویج و آزادی فحشاء و بی بندوباری که مطابق با نفس اماره انسانها است ، می داند ، لذا زن لیبرال ، که خود را آزاد می داند ، به نظر آزادی لیبرال را به چه قیمتی خریده است ، به قیمت از دست دادن تمام ارزش های ذاتی و نیز از دست دادن آزادی حقیقی که دین به او هدیه داده است . بنابراین امروزه زن مدرن دقیقاً اسیر است نه آزاد ، اسیر مد ، اسیر شهوت ، اسیر ثروت ، اسیر شیطان ؛ اسیر دنیا ، اسیر سینما ، اسیر هنر مبتذل ، اسیر بدعت های نامشروع و … زن مدرن ، آرامش ندارد ، و این حق مسلم اوست زیرا آرامش محصول پاکی ، عفت ، عصمت ، صداقت ، خانواده ، دین ، ذکر ، دعا ، مرد سالم و … است که زن مدرن هیچ کدام از این ها را ندارد . [16]
بنابر آنچه گذشت باید گفت : آنچه امروزه توسط بنگاه های تبلیغاتی غرب در لوای حمایت از زن بیان می شود ، با واقعیتی که در آن جوامع می گذرد ، مغایرت دارد ؛ و لوایح و قوانین مدون که به اصطلاح در حمایت از زنان تصویب شده و با الفاظ دهان پر کن در مجامع سیاسی به تصویب و تأیید روشنفکران رسیده است ، در حقیقت بدون توجه به اهداف خلقت ، زمینه سقوط زن را در مرداب گناه مهیا کرده اند. چرا که او را از جایگاه و مسئولیت مقدس مادری و همسری دور ساخته و در برزخی بین نقش و جایگاه اصلی با الگوی مدرنیته اسیر نموده است .
[1]- نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها ، مسایل فرهنگی – اجتماعی و جهانی سازی ، فمینیسم در آمریکا تا سال 2003 ، تهران ، دفتر نشر معارف، بهار 1383 ، ص 48