حوزه خدیجه کبری ( سلام الله عليها ) اصفهان

  • خانه 
  • حديث روز 
  • تماس  

آداب معاشرت با پدرو مادر

17 آبان 1391 توسط خسروی

 

 

 

پدر و مادر دو وجود با ارزش هستند که همه کس به ارزش آنها پی برده و به چشم احترام به آنها می نگرد ، اسلام نیز این حس درونی انسان را که از یک منبع عاطفی و عقلی مایه می گیرد ، تحریک نموده و با بیانات مکرر و مفصل ، ارزش آنها را چنان که باید و شاید ، نشان داده و به فرزندان دستور می دهد که لحظه ای از احترام پدران و مادران غافل نشوند. [1]

 

در فرهنگ ارزش ملی اسلامی مقام والدین پس از مقام خداوند توصیه ها و سفارشها در رعایت احوال آنهـا پس از توصیـه در عبادت خدا و خـودداری از شـرک اوست . پیمـانی کـه خـداونـد از بنی اسرائیل گرفته بود این است که جز خدای یگانه را عبادت نکند و به پدر و مادر احسان نماید . [2]

 

خداوند پس از امر به شکر و سپاس خویش سپاس گذاری از والدین را مطرح می سازد . «… ان اشکرلی ولوالدیک»[3]

 

در اهمیت مقام والدین ذکر این حدیث کافی است که رسول خداr فرمود : «النظرو الی الوالدین برأفه و رحمه عباده »« نگاه رأفت آمیز و توأم با رحمت به پدر و مادر عبادت به حساب آمده است .»[4]

 

این توصیه ما و رعایت به خاطر اهمیت نقشی است کـه آنها درباره فرزندان ایفا کرده و می کنندو هم به خاطر زحمات بدون چشم داشت، است که در دوران رشد فرزندان متحمل شده اند . به ویژه مادر که با رنج و زحمت فرزندان را حمل کرد و با دشواری و درد زایمان کرد و از شیره ی جانش به او شیر داد . [5]

 

همانطور که خداوند متعال در آیه 15 سوره احقاف می فرماید :

 

«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا  بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ  صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْکَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ »

 

« ما به انسان توصیه کردیم کـه به پدر و مادرش نیکی کنــد ، مادرش او را با نــاراحتی حمل می کند ، و با ناراحتی برزمین می گذارد ، و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش 30 ماه است تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد ، و به 40 سالگی وارد گردد ، می گوید : پروردگارا ! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی به جاآوردم و عمل صالحی انجام دهم که از آن خشنودباشی ، و فرزندان مرا صالح کن ، من به سوی تو باز می گردم و توبه می کنم ، و من از مسلمینم. »

 

« وصیت » و « توصیه » به معنی مطلق سفارش است ، و مفهوم آن منجر به سفارش های مربوط به مابعد از مرگ نیست ، لذا جمعی در اینجا آن را به معنی « امر و دستور و فرمان » تفسیر کرده اند .[6]

 

اینکه قرآن در اینجا تنها از ناراحتی های مادر سخن به میان آورده و سخنی از پدر نیست نه به خاطر عدم اهمیت آن است ، چرا که پدر نیز در بسیاری از این مشکلات شریک مادر است ، ولی چون مادر سهم بیشتری دارد بیشتر روی او تکیه شده است .[7]

 

این که با چنین پدر و مادری که با این همه درباره مقام و رتبه شان بحث شده چگونه برخورد و با آنان به چه صورت معاشرت کنیم باید گفت : آیات و روایات بسیاری در دست است که تکلیف پای بندان به تعالیم مکتب را در این رابطه روشن کرده است و در این جا به آن ها اشاره می شود :

 

 

ادامه »

 1 نظر

رویدادهای زمان احتضار

16 آبان 1391 توسط خسروی

 

قرآن در بیان مرگ و قطع روح از بدن در لحظه ی نهایی به ابعاد مختلف و حالات مربوط به احتضار اشاره می کند و توجه انسان ها را به آن لحظه ی حساس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان دعوت می نماید . در هنگام مرگ رویدادهای بسیاری رخ می دهد که می توان به موارد زیر اشاره کرد :

 1- رسیدن جان به گلو

 یکی از حالت های زمان احتضار که شدت آن را نیز بیان می کند ، رسیدن جان به گلو است . قرآن ، از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد در غیراحتضار نیز بهره جسته است و آن ، هنگام غالب شـدن هـراس ناشی از هجوم دشمنـان در عرصه ی کارزاراسـت .[1] نظیر همین تعبیر در مورد حشر انسان ها در معاد نیز آمده است .[2]

 رسیدن جان به گلو ، در دوجای قرآن ذکر شده است . خداوند در سوره ی قیامت ، ضمن منع انسان ها از برگزیدن دنیا بر آخرت ، آن ها را متوجه این لحظه ی حساس کرده است : کلّا اذا بلغت التّراقی[3] » ( چنین نیست ، باش تا جانشان به گلو رسد . ) فاعل « بلغت » نفس است[4] و « تراقی » جمع ترقوه ، به معنای استخوانی که گلو را از چپ به راست دربرگرفته[5] یا به معنای جلو حلق و بالای سینه است .[6]

 همچنین در سوره ی واقعه ، رسیدن جان به گلو ، دلیلی بر قدرت الهی و عجز انسان ها از رویارویی با پدیده های گوناگون و از جمله مرگ دانسته شده : «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ * وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ * فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ * تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِينَ  »[7] (پس چرا آنگاه که [جان شما] به گلو مى‏رسد، و در آن هنگام خود نظاره‏گريد- و ما به آن [محتضر] از شما نزديکتريم ولى نمى‏بينيد- پس چرا، اگر شما بى‏جزا مى‏مانيد [و حساب و کتابى در کار نيست]، اگر راست مى‏گوييد، [روح] را برنمى‏گردانيد؟ ) گفته شده که مراد از آیه ی آخر این است که اگر در ادعای خود صادق اید ، چرا روح محتضر را از هر طریقی که می توانید حتی به صورت نادر و اتفاقی بازنمی گردانید .[8] )

 در آیات پیشین ، افزون بر اشاره به نگاه های آکنده از دل سوزی و آمیخته با رعب اطرافیان  محتضر به او که با زبان قال یا حال از اطرافیان کمک می طلبد[9] ، به نزدیک تر بودن خداوند از اطرافیان به محتضر نیز اشاره شده است تا هم قدرت الهی و عجز انسان ها و هم رحمت خداوند به محتضر تبیین گردد .

 

ادامه »

 6 نظر

بيانات رهبرانقلاب درباره استاد اخلاق آيت الله بهجت بمناسبت بزرگداشتش

15 آبان 1391 توسط خسروی
بيانات رهبرانقلاب درباره استاد اخلاق آيت الله بهجت بمناسبت بزرگداشتش/

 میرزا علی آقای قاضی، یکی از حسنات دهر است/به شاگردانشان ميگفتند اگر چنانچه حالت مكاشفه‌اى برايتان دست داد اعتناء نكنيد، كارتان را بكنيد

  رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره آیت‌الله قاضی شخصیت ایشان را در میان بزرگان کم‌نظیر خواندند و تاکید کردند که مرحوم آیت‌الله قاضی یکی از حسنات دهر است.

 به گزارش رجانيوز، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی مسئول دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی در کنگره آیت‌الله سیدعلی آقا قاضی با اشاره به بیانات گذشته رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد برگزاری این کنگره، بخشی از فرمایشات حضرت‌آیت‌الله خامنه‌آی را قرائت کرد. در این فرمایشات آمده‌است:

 بسم الله الرحمن الرحیم

  کار بسیار شایسته‌ای است؛ تجلیل از مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی، ان‌شاء‌الله یکی از کارهای بسیار مفید و بزرگ است. مرحوم آقای قاضی -میرزا علی آقای قاضی- یکی از حسنات دهر است، یعنی واقعاً شخصیت برجسته علمی  و عملی مرحوم آقای قاضی، حالا اگر نگوییم بی‌نظیر، حقاً در بین بزرگان کم‌نظیر است‌.

 خب، ایشان علاوه بر مقامات معنوی و عرفانی خودشان، شاگردان زیادی را هم تربیت کردند که این خیلی با‌ارزش است؛ شخصیت های بزرگی که ما بعضی از این‌ها را ملاقات کردیم، زیارت کردیم، مرحوم آقای طباطبایی، مرحوم آقای سید محمد حسن الهی، اخوی ایشان، مرحوم آقای آمیرزا ابراهیم شریفی - که داماد مرحوم آقای قاضی در زابل بودند و جزو شاگردان برجسته  آقای قاضی بودند، مرحوم آقای حاج شیخ عباس قوچانی و در این اواخر هم مرحوم آقای بهجت؛ بزرگان دیگری هم بودند، مثل مرحوم آقای حاج شیخ محمد تقی آملی، مرحوم آقای حاج شیخ علی محمد بروجردی و شخصیت های متعدد دیگر.

 مهم ترین مسئله در این باب، این است که ما در بین سلسله علمی، فقهی و حکمی خودمان در حوزه‌های علمیه -در این صراط مستقیم - یک گذرگاه و جریان خاص‌الخاص داریم که می‌تواند برای همه الگو باشد، هم برای علما الگو باشد - علمای بزرگ و کوچک - هم برای آحاد مردم و هم برای جوان‌ها، می توانند واقعاً الگو باشند.

 اینها کسانی هستند که به پایبندی به ظواهر اکتفاء نکردند، در طریق معرفت، سلوک و توحید تلاش کردند. مجاهدت کردند، کار کردند و به مقامات عالیه رسیدند.

 و مهم این است که این حرکت عظیم سلوکی و ریاضتی را نه با طرق من در آوردی و تحلیلی - مثل بعضی از سلسله‌ها و دکان‌های تصوف و عرفان و مانند اینها - بلکه صرفاً از طریق شرع مقدس آن هم با خبرویت بالا به دست آوردند.

 همین سلسله مرحوم آقای قاضی -مجموعه این بزرگواران که از مرحوم حاج سیدعلی شوشتری آغاز می شود - همه شان مجتهدان تراز اول بودند. یعنی مرحوم سید علی شوشتری که شاگرد شیخ بود و استاد اخلاقی و سلوکی شیخ بود - در فقه و اصول شاگرد شیخ بود، در سلوک و اخلاق استاد شیخ بود و شیخ می آمد از ایشان استفاده می کرد - بعد از فوت مرحوم شیخ که یک مدت خیلی کوتاهی هم (ایشان بعد از شیخ) زنده بودند، درس شیخ را از همان جایی که بود شروع کردند، شاگردانی که در درس مرحوم حاج سید علی شوشتری شرکت کردند، می‌گفتند ما فرقی ندیدیم بین شیخ و بین او؛ یعنی مقام او از لحاظ علمی  و فقهی در این مرحله است.

 شاگرد برجسته ایشان، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی است که از لحاظ عرفانی و معنوی و سلوکی حقیقتاً در عرش است، یعنی عظمت مقام مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی قابل توصیف نیست؛ ایشان از لحاظ ملایی و علمی  - که ایشان جزو شاگردان شیخ بودند - جزو شاگردان درجه  یک شیخ در علم فقه و اصول بودند؛ ولی معنای سلوکی، عرفانی و توحیدی بر زندگی ایشان غلبه کرد، چون در این طریق مشی می کرد.

 شاگردان ایشان - که اساتید مرحوم آقای قاضی باشند - مثل مرحوم حاج سید احمد کربلایی، مرحوم حاج شیخ محمد بهاری و افرادی از این قبیل، اینها همه افرادی بودند که از لحاظ فقهی در رتبه بالا بودند؛ یعنی مرحوم حاج سید احمد کربلایی جوری بود که مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خودش را به ایشان مراجعه می کرد و قطعا [ایشان] در معرض مرجعیت بود؛ اما خود ایشان امتناع کردند - گله کردند که چرا احتیاطات را به من مراجعه می کنید، اجتناب کردند - و در همین عالم معنویت بودند. مرحوم جد ما - مرحوم آقای آسید هاشم نجف‌آبادی - دیده بود، درک کرده بود مرحوم آسید احمد را؛ می‌گفت ما وقتی سحر یا شب می رفتیم طرف سهله یا از سهله برمی گشتیم، صدای گریه این مرد - آسید احمد - از داخل خانه اش که سر راه بود شنیده می شد. اینها یک حالات اینجوری  داشتند.

  خب، مرحوم آقای قاضی هم شاگرد اینها است. ایشان البته هم شاگرد پدرشان مرحوم آقای آسید حسین هستند، هم - بعد که می‌آیند نجف - شاگرد مرحوم آسید احمد بودند، ده سال یا دوازده سال هم شاگرد مرحوم سید مرتضای کشمیری بودند؛ البته در این کتابی که آقازاده  مرحوم آقای قاضی - مرحوم آسید محمد حسن - نوشتند می گویند ایشان پیش مرحوم آسید مرتضای کشمیری تلمذ نمی‌کرده، از مصاحبت او استفاده می کرده، لکن در همان کتاب یا در نوشته های مرحوم آقای آسید محمدحسن طهرانی دیدم - یادم نیست الان کجا خواندم - مرحوم آقای قاضی می گوید من نماز خواندن را از آسید مرتضای کشمیری یاد گرفتم.

  شما ببینید معانی این کلمات چقدر عمیق است. ماها هم نماز می‌خوانیم و خیال هم می کنیم که نماز خوب می خوانیم. این مرد عارف بزرگی که سال ها پیش پدرش در تبریز تربیت شده بود و پیش رفته بود، وقتی می آید نجف و 10 سال پیش مرحوم آسید مرتضای کشمیری می ماند، می گوید من نماز خواندن را از او یاد گرفتم.

  آن وقت شاگردهای مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی نقل می‌کنند که ایشان با همه  (گرفتاری) - خیلی گرفتار بوده در زندگی، عائله  سنگین، فقر و مشکلات - وقتی وارد نماز می شد، از همه دنیا غافل می شد؛ یعنی آنچنان غرق در ذکر، خشوع و توسل در حال نماز بود که از همه عالم فارغ می شد.

  خب، این یک گذرگاه فوق العاده ای است؛ گذرگاه خاص‌الخاص است. برای ماها از این جهت حجت است که ما بفهمیم این هم هست؛ این مقامات، این حرکت، این سلوک، این خلوص در راه خدا است.

  هیچ اهل بروز مکاشفات و مانند اینها هم نبودند؛ خب خیلی چیزها از آنها نقل شده - نقلیات موثقی که در مورد عجایب زندگی مرحوم آقای قاضی که به نظر ماها عجایب است نقل شده، یکی دو تا نیست؛ موثق هم هست، آدم یقین پیدا می کند از صحت طرقی که دارد - لکن اصلا اینها در زندگی این بزرگوارها اهمیتی ندارد، نقشی ندارد. خود ایشان هم به شاگردهایشان می‌گفتند؛ می گفتند اگر چنانچه یک حالت مکاشفه ای برایتان دست داد اعتنا نکنید، کارتان را بکنید، ذکرتان را بگوئید، آن حالت خشوع را حفظ بکنید؛ یعنی مقامات اینها این است. بالاخره خیلی مهم است که شخصیت‌های این جوری احیا بشوند، شناخته بشوند، معرفی بشوند؛ منتهی در معرفی اینها از آدم های خبره استفاده کنید، یعنی کسانی بیایند درباره اینها حرف بزنند که بتوانند مقامات اینها را - لااقل در لفظ، در زبان - برای ماها بیان کنند که ما یک استفاده ای ببریم، بهره ای ببریم؛ والا صرف (بیان) مقامات علمی و فقهی - که در حد اعلی اینها داشتند - کافی نیست برای معرفی امثال شخصیتی مثل مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی.

  خب، ایشان عمر طولانی هم الحمدلله داشتند و توفیقات زیادی هم داشتند، شاگردهای زیادی هم تربیت کردند، از لحاظ معانی سلوک و عرفان و مانند اینها هم از افرادی است که عرض کردم حداقل این است که بگوییم کم نظیر (است)، یعنی واقعا شخصیت ایشان برجسته است.

  در این کتابی که آقازاده ایشان - مرحوم آقای آسید محمد حسن - نوشتند که من چند سال پیش دستم رسید و مکرر نگاه کردم، چند تا نامه از ایشان هست (ولی) در این کتاب جوری حاشیه زده شده که آدم نمی فهمد کدام قسمت جزو متن است کدام قسمت جزو حاشیه است.

  اگر بتوانید متن این نوشته ها را که حتماً در اختیار بقیه بازماندگان آن مرحومان است به دست بیاورید - چهار پنج نامه است که یکی‌ به احتمال قوی خطاب به آقای طباطبایی است، البته عنوان ندارد اما آدم از متنش حدس میزند که خطاب به آقای طباطبائی است؛ یکی‌اش احتمالا خطاب به آقای آسید محمدحسن الهی است؛ یکی دو نامه خطاب به مرحوم آشیخ ابراهیم شریفی زابلی است که داماد ایشان بوده است؛ یکی خطاب به عموم شاگردانش است به مناسبت حلول ماه رجب یا حلول ماه ذیقعده که می گویند ماه حرام آغاز شد و درباره اهمیت ماه های حرام چیزهایی آنجا می نویسند و شاید بعضی هم خطاب به دیگرها - و اگر خود این نامه ها را جداگانه منتشر کنید، به نظر من یک یادگار خیلی خوبی است. به هرحال از آقایان متشکر هستیم و امیدواریم ان‌شاءالله کار به بهترین وجهی پیش برود.

  کنگره بزرگداشت مقام شامخ آیت‌الله حاج سید‌علی آقا قاضی طباطبایی 15 و 16 آبان‌ماه در تالار وحدت دانشگاه تبریز برگزار می‌شود.

کد خبر:142201 -رجانیوز

 نظر دهید »

مبارزه با احتکار ضروری است

15 آبان 1391 توسط خسروی


احتکار در اسلام

 احتکار
احتکار ، به لحاظ اينکه قدرت خريد مردم را کاهش مي دهد ، حرام شمرده شده است . هر مقدار پولي که عادلانه و مشروع در اختيار فردي باشد ، در سيستم اقتصادي صحيح ، و دور از سودجويي و استثمار ، به معني آن است که به نسبت آن وجه ، حق استفاده از کالاهاي جامعه را در رابطه با نياز خود دارد . ولي احتکار اين حق را از او سلب مي نمايد . در واقع احتکار نه تنها پايمال کننده ي حقي از حقوق افراد است ، بلکه بر اثر وجود پول ، يعني وسيله ي مبادله کالا در دست مردم ، با نبودن کالا در بازار يا کمبود آن ، موجب تورم مي شود که از مفاسد بسيار خطرناک اجتماع است و در صورت ادامه ي آن ، آثار ناهنجار معنوي نيز به دنبال خواهد داشت و در نهايت در زنجيره ي نظام جامعه اختلال ايجاد خواهد کرد و نتيجتاً جامعه اي فاسد خواهد ساخت .

حرمت احتکار در روايات
امام صادق ( عليه السلام ) به نقل رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) فرمود :
« لا يحتکر الطعام الا خاطي » .
خوراک مردم را کسي احتکار نمي کند مگر گناهکار .(1)
امام باقر ( عليه السلام ) از پيامبر اکرم ( ص ) نقل فرموده اند : هر شخصي ، خوراکي خريداري و آن را تا چهل روز حبس نموده و به مسلمانان به قيمت گران عرضه کند ، بداند که پس از فروش اگر قيمت آن را صدقه دهد ، کفاره آنچه انچجام داده ، واقع نخواهد شد . (2)
همچنين رسول خدا ( صلي الله عليه و اله ) فرمود جبرئيل به من خبر داد که به دوزخ نظري کردم و ديدم دره اي در آن ميان مي جوشد . پرسيدم اي مالک دوزخ اين دره جايگاه چه کساني است ؟ گفت از آن سه گروه است : محتکرين ، دائم الخمر و آنانکه واسطه ي براي زن و مرد اجنبي جهت کار نامشروع هستند . (3)
در حديثي از رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) نقل شده است :
« الجالب مرزوق و المحتکر محروم و من احتکر علي المسليمن طعاماً ضربه الله بالافلاس و الجذام » . (4)
يعني رونق دهنده ي بازار مسلمين با جلب اجناس ، روزي بسياري دارد ولي محتکر ، محروم خواهد بود . هر که از مسلمانان مواد غذايي را احتکار نمايد ، خداوند وي را به فقر و جذام مبتلا مي سازد .
همچنين نقل است که آن حضرت بر مردي در بازار گذشت که غذايي را ارزانتر از قيمت بازار به فروش مي رساند . فرمود : آيا آن را به ارزانتر از قيمت معمول بازار مي فروشي ؟ گفت : آري . پيامبراکرم ( صلي الله عليه و اله ) فرمود : براي چه اين کار را مي کني ؟ آيا براي رضاي خداست ؟ گفت : آري . فرمود : بشارت مي دهم تو را زيرا کسي که بازار مسلمين را رونق دهد ، مانند مجاهد در راه خداست و محتکر در بازار مسلمين ، مانند کافر و ملحد به کتاب خداست . (5)
امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند :
« الحکره في الخصب اربعون يوماً و في الشده و البلاء ثلاثه ايام فمازاد علي الاربعين يوماً في الخصب فصاحبه ملعون و مازاد في العسره ثلاثه ايام مصاحبه ملعون » . (6)
يعني احتکار در موقع فراواني اجناس چهل روز ، و در سختي و کمبود سه روز است ، در ايام فراواني هر چه از چهل روز بگذرد ، محتکر ملعون است و در اين سختي هر چه از سه روز بگذرد ، محتکر مورد لعن پروردگار است .
مرحوم شهيد ثاني در شرح لمعه فرموده اند بيان چهل روز و سه روز علي القاعده است ، نه اينکه تحديد موضوعيت داشته باشد . ( زيرا چه بسا اجناسي را يک روز هم تحمل کمبود آن نيست ؛ مثل بعضي از داروها براي بعضي از افراد ) .
از آنجا که روايات به صورت هاي مختلفي بيان شده ، لذا بين علماي شيعه نيز برداشتهاي متفاوتي است . بعضي از فقهاء گفته اند که احتکار ، به مفهوم اعم آن ، تنها شامل مواد غذايي نيست ، بلکه هر نوع محصول کلي که کمبود آن مردم را تحت فشار قرار دهد ، در بر مي گيرد .

ادامه »

 نظر دهید »

بیانات امام خامنه ای در دیدار کارگزاران در سال 1381 در باب مسئله غدیر

15 آبان 1391 توسط خسروی

 

 

 

 

 

 

 

اگرچه ارتباط قلبى ما شيعيان با واقعه‌ى غدير، ارتباط مستحكم و برجسته‌اى در دنياى اسلام است، ولى حقيقت اين است كه مسأله‌ى غدير در محتوا و روح حقيقى خود فقط متعلق به شيعيان نيست بلكه به همه‌ى دنياى اسلام تعلق دارد. چون حادثه‌ى غدير برخاسته از روح و مضمون حقيقى اسلام است. اين‌كه خداى متعال به پيغمبر اكرم - با آن همه مجاهدتها - حدود هفتاد روز قبل از وفاتش بفرمايد كه «يا ايّها الرسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»، آنچه را كه به تو دستور داديم، به مردم برسان و اگر نرسانى، رسالت خود را انجام نداده‌اى، نشاندهنده‌ى اين است كه روح و مضمون حقيقى اسلام در واقعه‌ى غدير وجود دارد.
 
دو مطلب در غدير هست: يكى تعيين اميرالمؤمنين على‌بن‌ابى‌طالب عليه‌الصّلاةوالسّلام است و ديگرى آن معيارهايى است كه نبى اكرم صلّى‌اللَّه‌عليه‌واله‌وسلّم در بيان علت و فلسفه‌ى تعيين اميرالمؤمنين در خطبه‌ى غدير بيان مى‌فرمايد. اين حركت بزرگ و تاريخ‌ساز، يعنى نصب اميرالمؤمنين عليه‌الصّلاةوالسّلام متكى به ملاكهايى است و اين كار، مفهومى دارد. اگرچه ولايت يك امر سياسى است، اما همه‌ى مضمون ولايت در سياست خلاصه نمى‌شود. اين ولايت، پرتوى از ولايت ذات مقدّس پروردگار است. اين ولايت، ناشى از حضور ولايت الهى در وجود اميرالمؤمنين است، همچنان‌كه در وجود پيامبر مكرّم اسلام بود. اين ولايت، فرعى از آن اصل و ميوه‌اى از آن ريشه است. لذا از آن به «ولايت» تعبير شده است. ولايت در حقيقت به معناى پيوند، ارتباط و اتصال است. آن كسى كه منصوب به اين مقام است، برخلاف حكام و فرمانروايان عالم، فقط يك فرمانروا يا يك سلطان و يك حاكم نيست بلكه يك ولى است، به مردم نزديك است، به آنها پيوسته است و مورد اتكاى دل و جان مردم است. اين معنا در اميرالمؤمنين و در ائمه‌ى معصومين عليهم‌السّلام وجود دارد. بعد از دوران حضور ائمه هم اگر پرتوهاى ضعيفى از اين حقيقت در جايى پيدا شود، ولايت در آن‌جا شكل مى‌گيرد. حقيقت و معناى واقعىِ امر اين است. لذا نبى‌اكرم در بيان صفات اميرالمؤمنين مى‌فرمايد: «اعدلكم فى الرعية»، او عادل‌ترين شما در بين مردم است. هم عدالت درونى و معنوى و فردى اميرالمؤمنين مراد است و هم عدالت رفتارى و عدالت اجتماعى او. اينها چيزهايى است كه در زبان به آسانى مى‌شود بيان كرد، اما در تحقق و تبلور در عمل است كه انسان به عظمت اين حقيقت و كسانى كه تجسم اين حقيقت بوده‌اند، پى مى‌برد. عدالت به معناى واقعى كلمه در وجود اميرالمؤمنين، در رفتار او، در تقواى او و در توجه او حضور دارد. در رفتار بيرونى او هم عدالت تجسم پيدا مى‌كند. امروز بعد از گذشت قرنها، اگر بخواهيم عدالت را تعريف كنيم و آن را در ضمن مثال و نمونه بيان كنيم، هيچ مثالى رساتر و گوياتر از رفتار اميرالمؤمنين عليه‌السّلام نمى‌توانيم پيدا كنيم. اين است كه نبى‌اكرم او را به امر پروردگار و با نصب الهى به مردم معرفى و به مقام ولايت منصوب مى‌كند. اين يك حقيقت اسلامى است. اين كجا و اين‌كه كسى معتقد باشد كه هر ظالمى با هر شيوه و رفتار بازيگرانه‌اى توانست زمام قدرت را در دست بگيرد، مردم بايد از او اطاعت كنند، كجا؟! اين اسلام است يا آن؟!
 
لذا مسأله‌ى غدير با اين مضمون والا متعلق به همه‌ى مسلمانهاست، چون به معناى حاكميت عدل، حاكميت فضيلت و حاكميت ولايت‌اللَّه است. اگر ما هم بخواهيم حقيقتاً از متمسكين به ولايت اميرالمؤمنين باشيم، بايد خودمان و محيط زندگيمان را به عدل نزديك كنيم. بزرگ‌ترين نمونه اين است كه هرچه بتوانيم، استقرار عدل كنيم. چون دامنه‌ى عدالت نامحدود است. هرچه بتوانيم عدل را در جامعه بيشتر مستقر كنيم، شباهت ما به اميرالمؤمنين و تمسك ما به ولايت آن بزرگوار بيشتر خواهد شد.
 
امروز مردم دنيا تشنه‌ى عدالت‌اند. اين پيام به گوش مردم دنيا هم مى‌رسد. امروز شما در اوضاع دنيا نگاه كنيد. با همه‌ى پيشرفت علم و با اين همه تحقيقات علمى كه دانشمندان و علما در مسائل كون و حيات انجام داده‌اند و با اين همه اكتشافات و اختراعات و ترقى در علم كه محيّرالعقول است، در ناحيه‌ى اخلاق، افتخار قدرتهاى برتر امروز دنيا به زورگويى، تجاوز، ظلم و بى‌اعتنايى به آراى انسانهاست. حتى امروز وقاحت به قدرى در ميان اين قدرتمداران زياد است كه اعتراف هم مى‌كنند و مى‌گويند افكار عمومى مردم دنيا مانعِ حمله‌ى ما به عراق نيست، اين يعنى يك حركت صددرصد حيوانى. كسى كه در عمل و حركت خود اخلاق، عدالت، فضيلت و حقوق مردم را درنظر نمى‌گيرد، حيوان است. وگرنه روح انسانى اين معيارها و ارزشها را رعايت مى‌كند و زندگى انسانى قائم به اين ارزشهاست. عالم و آسمان و زمين قائم به عدالت است؛ «بالعدل قامت السّموات والارض». آن وقت عدالت را اين‌طور زير پا بگذارند! البته قدرتمندان در بلندگوها مى‌گويند و فرياد مى‌زنند و تُنِ صداى آنها فضاى دنيا را پُر مى‌كند، اما حقايق عالم از بين نمى‌رود. حقيقت عالم اين است كه ظلم نمى‌تواند استقرار پيدا كند و پايدار بماند و پايدار نخواهد ماند. ملتها، انسانها، اراده‌ها، خواستها و قدرت معنويت و فضيلت كار خود را خواهد كرد. اميدواريم خداوند متعال روزى را به بشرِ زمان ما نشان بدهد كه رشحه‌اى از عدالت علوى و معنا و مفهوم حقيقى غدير در دنياى اسلام و در همه‌ى بشريت پرتوافكن باشد و مردم را بهره‌مند كند. اميدواريم كه خداوند متعال اين عيد را بر شما و بر همه‌ى ملت ايران مبارك فرمايد و روح مطهّر امام بزرگوار ما و شهداى عزيز راه انقلاب و راه سربلندى اين ملت را با اوليايش محشور كند و سلام همه‌ى ما را به حضور حضرت بقيةاللَّه ارواحنافداه برساند.
 
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 100
  • 101
  • 102
  • ...
  • 103
  • ...
  • 104
  • 105
  • 106
  • ...
  • 107
  • ...
  • 108
  • 109
  • 110
  • ...
  • 134

حوزه خدیجه کبری ( سلام الله عليها ) اصفهان

يامهدي ادركني

جستجو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • پژوهش
  • فرهنگي
    • دل نوشته
  • آموزشي
  • ورزشی
  • اخبار
    • اخبار فرهنگی
  • مسابقات
  • علمی
  • آشپزي
  • پزشکی و طب گیاهی
  • پزشکی و طب گیاهی
تیر 1404
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

Items

  • پژوهش
    • پيامدهاي همسايه آزاري
    • نشانه هاي همسايه ي بد
    • همسايه آزاري يكي ازعلائم هنگام ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه)
    • همسايه ي بد نوعي عذاب الهي در قرآن
    • غيبت از منظر قرآن كريم
    • تقیه از دیدگاه آیات و روایات
    • اقسام تقیه از جهت حکم
    • ارتباط ميان ولايت و امامت
    • امامت، روح و جان كلية عقايد و اعمال انسان است
    • فلسفه و ضرورت امامت از ديدگاه تشيع
    • مرز اسراف
    • تنها ماندن در وقت نياز
    • تفاوت‌هاي اسراف و تبذير از لحاظ اقتصادي و اجتماعي
    • رابطه اسراف و تبذير و دوري از خدا:
    • اسراف و تبذير و عدم استجابت دعا
    • عرفان و سلوک و سالک در قرآن
    • فعالیتهای امام علیعلیه السلام در دوران خلافت خلیفه دوم
    • راههای تقویت اراده از دیدگاه اسلام
  • فرهنگي
    • گذری بر مناجات شعبانیه:
  • دل نوشته
    • «شاید این جمعه بگویم : مهدی فاطمه ام آمده است.»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس