آثار و نتایج عدالت اجتماعی
شهید مطهری معتقد است اوضاع عمومی و بود و نبود عدالت اجتماعی در اعمال و اخلاق مردم حتی در افکار و عقاید آن ها تأثیر دارد. ایشان اعتقاد دارند اگر حقوق مردم محفوظ و جامعه عادل و متعادل باشد و تبعیض، محرومیت در مردم نباشد، عقاید و اخلاق پاک صفای قلب و اعمال خوب بیشتر می شود و زمینه برای وقوع معاصی و اخلاق رذیله و شیوع عقاید ناپاک کمتر است. بنابراین ایشان عدالت اجتماعی را دارای تأثیر مستقیمی در اخلاق مردم دانسته و لذا بود و نبود آن را در هر سه مرحله فکر و عقیده ،خلق و ملکات نفسانی و همچنین در مرحله عمل مؤثر می داند و وجود یا عدم وجود عدالت اجتماعی در شکل گرفتن افکار و عقاید مردم جامعه موثرمی داند، ایشان یکی از این تأثیرات را اعتقاد به بخت و شانس در میان عامه و حتی در میان برگزیدگان و شاعران می داند. استاد شهید، سعی و تلاش همراه با عمل را ریشه پیدایش اندیشه بخت می داند افرادی که علاوه بر آن در محرومیت نیز به سر می برده اند.
[1]
«وقتی کسی در اطراف خود هر چه ببیند، ظلم ببیند و علت اصلی را تشخیص بدهد و نتواند بگوید، عقده دلش را روی چرخ کجمدار فلک خالی می کند، در نتیجه این اوضاع و احوال یک نوع بدبینی و سوء ظن نسبت به دستگاه خلقت و آفرینش پیدا می شود. این خیال قوت می گیرد که بنای روزگار بر ظلم نسبت به خوبان و نیکان است و یک نوع عداوت و کینه دیرینه ای بین روزگار و مردم صورت می گیرد. مردم قهراً نسبت به روزگار بدبین می شوند، به خلقت و آفرینش بلکه به مبدأ کائنات اظهار بدبینی می کنند[2]».
2.در مرحله دوم شهید مطهری، عدالت اجتماعی را تأثیر گذار در اخلاق فردی مردم البته به جز افراد استثنایی (پیامبران و ائمه) می داند. ایشان در مورد این تأثیر می فرماید: «اما سایر افراد مردم تبعیض ها، تفاوت گذاشتن ها، روح یک عده را که محروم شده اند فشرده و آزرده و کینه جو و انتقام کش می کند و روحیه عده دیگر که در جهت بلا درآمده اند لوس، ننر و کم حوصله و زود رنج و بیکاره و اسراف کن و تبذیر کن می کند[3]». وی معتقد است اخلاق عادی و متعادل تنها در پرتو جامعه ای متعادل و موزون شکل می گیرد. اگر سازمان مقررات اجتماعی و حقوق اجتماعی و حقوق ، موزون و متعادل نباشد، اخلاق شخصی و فردی موزون نخواهد ماند. ایشان نتیجه سوء بی عدالتی را نه تنها در طبقه عوام که محروم بودند بلکه در طبقه خواص که از مواهب آن برخوردار بوده اند نیز ذکر می کند:
« اثر عدم تعادل اجتماعی تنها در طبقه عامه مردم نیست که محرومند، طبقه خاصّه یعنی طبقه ممتاز که مواهب را بیشتر به خود اختصاص داده اند نیز زیان می برند. طبقه عامه فشرده و عصبی می شوند و این طبقه ی بیکاره و بی هنر و کم استقامت و ناشکر و کم حوصله و پر خرج[4]». استاد شهید برقراری عدالت اجتماعی را باعث ایجاد وحدت در میان مردم عنوان نمی کند. وی با بیان حدیثی از رسول اکرم (ص)که می گوید:«استووا تستو قلوبکم» (معتدل و همسطح باشید و در میان شما ناهمواری ها و تبعیض ها وجود نداشته باشد تا دل های شما به هم نزدیک شود و در یک سطح قرار بگیرید)؛ و می افزاید: « اگر در کارها و موهبت ها و نعمت های خدا بین شما شکاف و فاصله افتاد بین دل های شما قهراً فاصله می افتد، آن وقت دیگر نمی توانید همدل وهمفکر باشید و در یک صف قرار بگیرید، قهرأ در دو صف قرار خواهید گرفت[5]».