اهداف قیام امام حسین (علیه السلام) بـا تـــوجــه به متن زیـارت اربــعیــن
مقدمه
تاریخ پر تلاطم بشریت انقلاب های بسیاری را تا کنون به خود دیده است، اما این تنها پیام حیات بخش عاشورا است که از عرصه زمان و مکانی محدود فرا تر رفته ، و همچنان از فراز قرون و اعصار ، جان زنده دلان را روشن داشته ، و همچون خورشیدی فروزان راه انسان های آزادی خواه را پرتو افشانی میکند.1
شهادت امام حسین (علیه السلام) در کربلا بزرگترین حادثه تاریخی بود که منجر به تشکل و تبلور شیعیان شد و سبب گردید که شیعه به صورت سازمانی قوی و مکتبی سیاسی ، و دینـی مستقل در جامعه ی مسلمانان آن روز جلوه کند2.
آنچه که در این مقاله سعی شده به آن پرداخته شود بررسی ریشه های این قیام و اهداف امام حسین (علیه السلام) است .
1- امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از مقام امامت
در زیارت اربعین می خوانیم :
«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله و …»4
« خدایا جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی ، سرگردانی گمراهی نجات دهد…»5
امام حسین (علیه السلام) در نامه ای به برادرش محمد حنفیه هم سفارشات خود را گنجانده و هم اهداف قیام عاشورا را بیان داشت تا دست تحریف گران به ساحت قدس کربلا نرسد و آیندگان بدانند که چرا امام حسین (علیه السلام) به قیام عاشورا روی آورد.
«من نه از روی خودخواهی و یا برای خوش گذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه خارج می گردم بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهی از منکر است و خواسته ام از این حرکت اصلاح مفاسد امت و احیاء و زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و پدرم عــــلی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد و از من پیروی کند راه خدا را پذیرفته است و هرکس از من پیروی نکند من با صبر و استقامت راه خویش را در پیش خواهم گرفت تا خداوند میان من و این افراد حکم کند که او بهترین حاکم است.6
و چه امر به معروف و نهی منکری بالا تر از معرفی مراتب امیر المؤمنین علی (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) ؛ همانطور که پیامبر« صلی الله علیه و آله وسلم» در خطبه غدیر فرمودند:
«امر به معروف کنید و از منکر باز دارید که ریشه امر به معروف این است که به گفته من ( درباره امامت ) برسید و سخن مرا به دیگران برسانید و غایبان را به پذیرش فرمان من توصیه کنید و آنان را از مخالفت با سخنان من باز دارید؛ همانا سخن من فرمان خدا و من است.»7
2- آگاه ساختن مسلمانان و افشای ماهیت واقعی امویان
باید دانست که امام حسین (علیه السلام) از همان شبی که از مدینه بیرون آمد و در تمام مدتی که در مکه اقامت داشت و در طول راه مکه تا کربلا و تا هنگام شهادت گاهی به اشاره و گاه به صراحت اعلام می داشت که مقصود ایشان از این حرکت،رسوا ساختن حکومت ضد اسلامی یزید است.8
زیرا باید مردم بیدار می شدند و باطن سیاه دودمان اموی برآنها مکشوف می گردید. آنها باید می دانستند که یزید خود را جانشین پیغمبر« صلی الله علیه و آله وسلم » می داند و به نام دین بر آنها حکومت می کند. آنها باید می دانستند که یزید کسی است که حتی از کشتن نواده پیغمبر « صلی الله علیه و آله وسلم » باک ندارد.9
و اگر شهادت جانگداز و حماسه آخرین سیدالشهدا به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه و جانشین پیامبر «صلی الله علیه و آله وسلم» می دانستند، و اخبار دربار یزید و شهوت رانی های او و عمالش را می شنیدند اسلام متنفر می شدند! زیرا اسلامی که خلیفه و جانشین پیامبرش کسی چون یزید باشد به راستی نیز تنفر آور است.
3- اصلاح طلبی و از بین بردن انحرافات ، بدعت ها و کجروی ها
در واقع قیام مقدس و خونین امام حسین (علیه السلام) و دعوت ایشان از مردم از مقاطع بسیار حساس و سرنوشت ساز تاریخ اسلام است و ریشه در انحرافات بنیادی و اساسی داشت. که پس از وفات آخرین پیامبر الهی در مسیر انقلاب نوپای اسلامی بوجود آمده بود، و روز به روز شدت می یافت تا ریشه دین اسلام را برای همیشه بخشکاند.
سنگ بنای انحراف ، زمانی نهاده شد که امام علی (علیه السلام) جانشین بر حق پیامبر «صلی الله علیه و آله وسلم» و مظهر علم و عدالت کنار زده شده و آن مقتدای مسلمانان ، خار در چشم و استخوان در گلو برای حفظ وحدت امت تازه تولد یافته اسلامی صبر پیشه کرد.
این وضعیت همچنان ادامه یافت تا نوبت خلافت به عثمان رسید و زمینه انحراف بیشتر فراهم گشت ، و ضد انقلاب های سرکوب شده و از ترس شمشیر مجاهدان اسلام، مسلمان شده در ارکان حکومت اسلامی رخنه کردند و کم کم جاهلیت نیمه جان دوباره سربرآورد و جانی تازه یافت و معاویه فرزند بزرگترین دشمن پیامبر « صلی الله علیه و آله وسلم» یعنی ابوسفیان به حکومت و فرمانروایی شام رسید؛ و شام به مرکزی برای تجمع عناصر ضد انقلاب و تؤطئه علیه دستاوردهای عظیم اسلام تبدیل شد.
پس از کشته شدن عثمان به دست مسلمانان ، معاویه به بهانه خونخواهی عثمان و دسیسه های گوناگون دیگر علیه حکومت حضرت علی (علیه السلام) برخاست و خود راخلیفه مسلمین نامید و پس از شهادت آن حضرت با تؤطئه های ننگین خود صلح را بر امام حسن تحمیل کرد و با زیرکی و خباثتی که داشت خود را خلیفه بلامنازع مسلمین نامید و زمام حکومت را در دست گرفت و آن را در خاندان خود موروثی اعلام کرد.10
جریان انحراف همچنان ادامه داشت تا اینکه پس از بیست سال معاویه مرد و پسرش یزید به قدرت رسید که این زمان اوج انحراف بنیادی، و جلوه ای آشکار « از ظهور جاهلیت نو» در پوشش ظاهری اسلام بود.11
وی که فردی خام ، بی تجربه ، عیاش و فاسد بود، خلافت اسلامی را رسماً به حکومت خودکامه و سلطنتی تبدیل کرد و در صدد محو و تحریف کامل اسلام برآمد.
و به یکباره در سال 60 هجری تمام مقاومت ها در هم شکست و همه عناصر انقلابی یا به شهادت رسیدند و یا به بند کشیده شدند.
در این زمان نسل دوم مسلمانان که اکثراً زمان پیامبر « صلی الله علیه و آله وسلم» را درک نکرده بودند ، اسلام خود را از بوق های تبلیغاتی دربار یزید فرا می گرفتند.
دستگاه خلافت با استفاده از همه اهرم های قدرت به تحریف « بنیادی و اساسی » آخرین دین توحیدی یعنی اسلام پرداخت و اگر این حرکت خائنانه متوقف نمی گردید ، می رفت تا ثمره تلاش همه انبیا و صالحان در طول تاریخ نابود گردد.12
همچنین با انحرافات سیاسی و فرهنگی که در آن زمان بوجود آمده بود به تدریج معنویت رنگ باخت و دوباره پاسداران ارزش های جاهلی به احیای آن پرداختند، ارزش های الهی جای خود را به ارزش های مادی داد. به طوری که در زمان پیامبر «صلی الله علیه و آله وسلم» مسابقه به سوی جهاد و ایثار بود اما بعد از حضرت مسابقه به سوی دنیا و متاع ناچیز آن بازار گرمی یافت.
تا دیروز خواص امیر بر دنیا بودند و دنیا را هیچ می انگاشتند اما بعد از حضرت اسیر دنیا شدند و جلوه های دنیا برایشان همچون بت شد13
در این وضعیت ، دنیای اسلام، نیازمند مردی بود که بر ضد دستگاه شیطانی و فاسد خلاقت یزید برخیزد و با ایثار خون خود، اسلام و امت اسلامی را نجات بخشد.
چه کسی برای انجام این تکلیف الهی و بر دوش کشیدن این مسئولیت خطیر شایسته تر از پرورش یافته پیامبر «صلی الله علیه و آله وسلم» و علی (علیه السلام) و فاطمه « سلام الله علیها» بود کسی که از ابتدای کودکی شاهد تلاش و مجاهدت های خستگی ناپذیر جد مبارک و پدر و مادر بزرگوارش و برادر مظلومش و یاران راستین پیامبر «صلی الله علیه و آله وسلم» بوده است.
او اینک مشاهده می کند که نتایج عظیم آن همه تلاش در اختیار دشمنان اسلام قرار گرفته و در حال تحریف و نابودی است.14
امام حسین (علیه السلام) در چنین شرایطی نه تنها حاضر نبود حکومت ننگین یزید را به رسمیت بشناسد و با او سازشی کند بلکه با مشاهده انحراف علنی حاکم غاصب از مسیر اسلام و به بیراهه کشانیدن اساس اسلام و ماهیت آن ، تشخیص داد که جز با قیـــام خونین و حمـــاسه عظیم نمی توان جلو این انحراف را گرفت15.
در واقع امام حسین (علیه السلام) نمی توانست در برابر چنین فاجعه ای سکوت کند و احساس وظیفه می کرد که در برابر این وضع ، اعتراض و مخالفت کند.16
4- تأمین قسط وعدل اجتماعی و اجرای قانون شرع
عدالت روح جامعه است و یک ملت جز در پرتو عدالتی عمومی و همه جانبه نمی تواند پایدار وجاوید بماند. با مرگ عدالت ، مرگ جامعه حتمی و قطعی است.
مرگ عدالت زمانی است که زمامداران جامعه که خود باید پاسدار عدالت بوده باشند به سوی ظلم و فساد و تجاوز منحرف شده و دست به تعدی به نوامیس عمومی احتماع دراز کنند.
در این لحظه ی خطرناک است که ظلم و فساد در تمام شئون اجتماعی رخنه نموده و مردم نیز با دیدن الگوهای فاسدی که در رأس جامعه جای گرفته اند رو به سوی ظلم و فساد سیر می کنند. و به این ترتیب است که گناه عمومی می شود و ظلم منتشر، عدالت می میرد و پیوند های اجتماعی از هم می گسلند.
این گناه و فساد عمومی را که از مرکز حکومت منشاءگرفته و در تمام شریان های حیاتی جامعه نفوذ کرده است ، با زبان پند و موعظه و تذکر نمی توان جلوگیری کرد .
پس باید از راه و روشی دیگر استفاده کرد. راه و روشی که با قدرت کوبنده اش موج شدید ستم را در هم بکوبد و گردنکشان جامعه را محکوم به مرگ و نیستی سازد.17
و یزید گردنکش بزرگ اموی اکنون به مقام خلافت رسیده است و می کوشد تا حسین بن علی (علیه السلام) را در برابر خود تسلیم نموده و از او برای خلافت خود امضا بگیرد.
ولی حسین بن علی (علیه السلام) که با توجه به مقام اجتماعی و معنویش احساس مسئولیت و وظیفه ای بزرگ می کـــرد، در برابر پیشنهاد بیعت نه تنها تسلیم نشد بلــکه با کمــال صراحت اعلام می دارد که در دستگاه حکومت یزید،عدالت که ریشه و اساس و روح جامعه است مورد تعدی قرار گرفته.18
5- اقامه حق و ریشه کن کردن ظلم
با توجه به مطالبی که بیان شد مشخص می کرد که : امام (علیه السلام)به منظور اقامه حق و ریشه کن کردن ظلم و به منظور نجات مسلمین از زیر سیطره ی تبهکارانی چون دودمان اموی آن چنان مردانه وارد کار زار شد که همه چیز خود را از دست داد .19
او به خاطر اسلام و مسلمین از یک سقوط فلاکت بار مردانه قدم به میدان گذارده و در هیچ موقعیتی هدف خود را گم نکرد زیرا مرگ را برای خود سعادت می دانست و از آن نمی ترسید ، و چون نمی ترسید تن به ذلت نمی داد.20
بطوری که امام (علیه السلام) در خطابه ای که در روز عاشورا در مقابل لشکر یزید ایراد کرد گفت:
« اجداد ما همه مردانی بلند همت و دارای روح بزرگ بوده اند و هرگز خواری و مذلت را نپذیرفته اند و مرگ را بر زبونی و ذلت ترجیح داده اند. ما به ترس و کم دلی عادت نداریم و با شادکامی به سوی مرگ می رویم .»21
سخنان ، نامه ها و سایر اسنادی که از امام حسین (علیه السلام) به دست ما رسیده به روشنی گویای این مطلب است .
این اسناد بیانگر آن است که از نظر امام(علیه السلام) پیشوا و رهبر مسلمانان باید دارای شرایط و ویژگی هایی باشد که امویان فاقد آن بودند و اساس انحراف ها و گمراهی ها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق تکیه بر مسند خلافت اسلامی و جایگاه والای پیامبر «صلی الله علیه و آله وسلم» زده بودند و حاکمیت و زمامداری آنها آثار و نتایج بسیار تلخ و ویرانگری را به دنبال آورده بود و دیگر حق اجرا نمی گردید22
همچنین حضرت در منی و در جمع صدها نفر از بزرگان و اصحاب رسول الله«صلی الله علیه و آله وسلم » چنین فرمودند:
«شگفتا ! و چرا در شگفت نباشم که دیار اسلامی در اختیار فریبکاری نابکار ، و مالیات بگیری ستمگر و فرمانروایی بی رحم بر مؤمنان است، پس خداوند در آنچه ما کشمکش داریم ، حــاکــــم است و در آنچـــه اختلاف داریم داوری می کند….
و شما ای مردم اگر ما را در این راه مقدس یاری نرسانید و در خدمت ما نباشید ، ستمگران بیش از پیش بر شما نیرو گیرند.23
پس احیای دین و هدایت مسلمین و بیداری آنان ، منوط به این حرکت خداپسندانه بود. امام (علیه السلام) قیام کرد و انقلاب عاشورا را در تاریخ ثبت نمود و جهان اسلام را تکان داد .
این قیام علاوه بر ابعاد مهم و نتایج ثمر بخش آن تا صحنه قیامت حماسه ای جاوید است که مسیر تاریخ اسلام را عوض کرد و مبارزه بین حق و باطل را به خوبی به نمایش گذاشت.24
و باید دانست که قیام امام وظیفه ای شرعی و الگوی فقهی برای همه دوره ها و تمام سرزمین هاست . نه تکلیف خاص آن حضرت. به عبارتی امام (علیه السلام) با این عمل درس بسیار بزرگی به همه نسل ها داد و آن درس و پیام حسینی طبق فرمایشان مقام معظم رهبری آن است که:
« هر وقت دیدید نظام جامعه اسلامی دچار فساد بنیادی شده و بیم آن هست که اسلام به کلی تغییر پیدا کند هر مسلمانی باید قیام کند.»25
پس به طورکلی هدف امام حسین (علیه السلام) از دعوت مردم و فدا کردن جانشان 1- امر به معروف و نهی از منکر 2-مبارزه با ظلم و فساد3- اصلاح جامعه 4-حق طلبی 5- دفع فساد 6- حرکت در چارچوب مسیر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بوده. 7- زنده کردن اسلام،8- از بین بردن سلطه ی بنی امیه بر جهان اسلام 9- از بین بردن بدعت ها و …
پی نوشت ها
1- دانشگاه امام حسین (علیه السلام) ، خورشید شهادت( مجموعه مقالات برگزیده اولین سمینار بررسی ابعاد زندگی امام حسین (علیه السلام) ، ص1، انتشارات دانشگاه امام حسین (علیه السلام) پژوهشکده علوم انسانی ، چاپ اول ، پاییز 1374
2- ابوالفضل بهشتی ، فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا، ص 3، ناشر: مؤسسه بوستان کتاب، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1385
3- مهدی رحیمی، برگزیدگان حضرت امام حسین (علیه السلام) ( سیری کوتاه در زندگی 14 معصوم (علیهم السلام) ،ص 3 ، مرکز چاپ و نشر بنیاد بعثت، چاپخانه حیدری، چاپ سوم ، 1376
4- مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.
6- دشتی زاده ،فرهنگ سخنان امام حسین (علیه السلام) ،صص 561 تا 571 ، انتشارات مشهور، چاپ امیران ، چاپ ششم، 1381.
8- مهدی رحیمی ، همان ، ص 98
9- محمد رضا صالحی کرمانی، فلسفه نهضت حسین بن علی« علیه السلام» ، (مجموعه مقالاتی درباره امام حسین « علیه السلام» ، انتشارات شفق، بی جا، ص 93
10- خورشید شهادت، همان
11- www.hawzah.net
12- خورشید شهادت، همان، ص 2
13- سید احمد خاتمی، عبرت های عاشورا، ص 82، ناشرمؤسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، چاپ سوم ،1385
14- خورشید شهادت، همان
15- ابوالفضل بهشتی، همان ،ص 27
16- www.hawzah.net
17-محمد رضا صالحی کرمانی، الفبای فکری امام حسین « علیه السلام» ،انتشارات انصاریان ، چاپ اعتماد ، چاپ دوم ، مهرماه ،1374 ص68
18- همان ، ص69
19- محمد رضا صالحی کرمانی،همان صص12 و 13
20- محمد رضا صالحی کرمانی، فلسفه نهضت حسین بن علی« علیه السلام» ، (مجموعه مقالاتی درباره امام حسین « علیه السلام» ، انتشارات شفق، بی جا، ص 81
21- زین العابدین رهنما، زندگانی امام حسین « علیه السلام» ،ج 1 ،ناشر، کتابفروشی زوار، چاپ گلشن ، چاپ پانزدهم، ص 3 ، به نقل از روزنامه اطلاعات دوشنبه 24 بهمن 1345
22- 18- www.hawzah.net
23-مهدی شجاعی، عزادار حقیقی،نشر محیی، چاپ پنجم،زمستان 1385
24- ابوالفضل بهشتی، همان ص 27
25- همان ، ص3
نوشته : مژگان منصوريان