تفاوت شفاعت با وساطتهاي دنيوي
برخي بر اثر تبليغات افراد ناآگاه تصور مي كنند كه شفاعت اولياء خدا به نوعي شبيه وساطتهاي دنيوي و به تعبير امروزه نوعي پارتي بازي و تبعيض در قانون است . براي از بين بردن اين شبهه از اذهان بهتر است به بررسي تفاوت دو نوع شفاعت پرداخته شود .
1ـ در شفاعتهاي اخروي كار به دست خداست و همة امور به اذن او صورت مي گيرد و اوست كه شفيع را برمي انگيزد و بر اثر كمال و موقعيتي كه دارد به او حق شفاعت مي بخشد و رحمت و مغفرت خود را از مجراي او شامل حال بندگان مي سازد . ولي در شفاعتهاي دنيوي كار كاملاً برعكس است زيرا مجرم شفيعرا برمي انگيزد و اگر تحريك او نبود هرگز به فكر شفاعت نمي افتاد , اگر قرآن مجيد دستور مي دهد كه در همين دنيا گروه گنهكار حضور پيامبر صلي الله عليه و آله برسند و از او طلب دعا و آمرزش كنند , اين كار نيز مستقيماً از خود خدا شروع مي شود . زيرا او به گنهكار فرمان مي دهد كه چنين كند و اگر دستور او نبود هرگز به دنبال پيامبر اكرم (ص) نمي رفت , اگر هم مي رفت , اينكار بدون فرمان و اذن خدا هيچ تأثيري نداشت .
2 ـ در شفاعتهاي صحيح , شفيع تحت تأثير مقام ربوبي قرار مي گيرد , ولي در شفاعتهاي باطل صاحب قدرت از سخنان شفيع متأثر مي گردد , و خود شفيع تحت تأثير سخنان و اصرار مجرم قرار مي گيرد .
3 ـ شفاعتهاي دنيوي فقط تبعيض در قانون است و نفوذ شفيع , ارادة قانونگذار و يا مجريان قانون را مغلوب ساخته , و سرانجام صاحب قدرت , تنها قدرت خود را دربارة افراد ضعيف و ناتوان اعمال مي كند . در حاليكه در شفاعتهاي اخروي هيچ كس قدرت خود را بر خدا تحميل نمي كند و قادر نيست مانع قانون الهي شود , بلكه شفاعت , رحمت گسترده و مغفرت نامحدود خداي مهربان است كه از او سرچشمه گرفته و مي خواهد به وسيلة آن , افرادي را كه شايستة تطهير هستند و قابليت پاك شدن دارند , پاك سازد .1
گروهي كه از شفاعت الهي محروم مي شوند , به دليل وجود تبعيض در قانون خدا نيست , بلكه شايستگي مغفرت و رحمت گستردة الهي را ندارند . پس بايد به همان حالت باقي بمانند . و به اصطلاح رحمت خدا مثل موجودي صندوق يك بازرگان و يا بانك نيست كه پايان بپذيرد بلكه بايد در فرد , قابليت و شايستگي باشد , تا رحمت واسعة خدا به او برسد .
اگر خداوند مي فرمايد : « ان الله لا يغفر ان يشرك به »2 , براي اين است كه دل مشرك همچون ظرف در بسته است كه اگر در هفت دريا فرو رود , هيچگاه آب به درون آن نفوذ نمي كند و يا مثل سرزمين شوره زار است كه هر چه باران بر آن ببارد , جز خس و خار چيزي در آن نمي رويد .
اگر قرآن اصرار مي ورزد كه شفاعت اولياي خدا , از آن كساني است كه مورد رضايت پروردگار جهان باشند , «و لا يشفعون الا لمن ارتضي .»3 , براي اين است كه او مي داند چه كسي لايق و شايستة فيض معنوي و رحمت گستردة او مي باشد و چه كسي اين لياقت را ندارد .
>
نه تنها گروه مشرك از رحمت گستردة خدا و شفاعت اولياي او محروم مي باشند , بلكه گروهي كه بر اثر ناپاكيهاي زياد , شايستگي مغفرت خدا را از دست داده اند هم , لياقت دريافت لطف الهي از جانب شفيعان درگاهش را ندارند .4 بنابر اين شفاعت شامل حال افرادي مي شود كه دائم درحال خوف و رجاء هستند و در عين حال اميد به رحمت واسعة الهي دارند و زمينة وجودشان مانند زميني آماده كشت , پذيرندة حرف حق بوده و مؤمن مي باشند و هنگام درخواست شفاعت مورد رحمت و مغفرت الهي و مقربين درگاه احديت قرار مي گيرند . پس شبهه و ابهامات وارده از جانب منكرين در مسئلة شفاعت و قوانين الهي بي پايه و اساس بوده , همچنانكه با دلايل عقلي و نقلي اين ابهامات بر طرف مي شود .