جايگاه شادي در قرآن
شادي در قرآن، جايگاه خاصي دارد و به گونه هاي مختلف، مورد تأييد و توجه قرآن قرار گرفته است، اما نه شادي بيهوده و عبث، بلكه شادي توأم با اهداف الهي و انساني و لذا آيات قرآن دربارة شادي دو دسته اند؛[1]
دسته اي از آيات، مؤمنين را دعوت به شادي نموده؛ مانند آية «قُلْ بِفَضْل اِللهِ وَ برَحْمَتِهِ فَبذِلكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خير مّمِا يَجْمَعُونَ؛ (اي رسول خدا!) به خلق بگو كه شما بايد منحصراً به فضل و رحمت خدا شادمان شويد (و به نزول قرآن مسرور باشيد) كه آن بهتر و مفيدتر از ثروتي است كه براي خود اندوخته مي كنيد».[2]
بنابر اين مردم به فضل پروردگار و به رحمت بي پايان او به كتاب بزرگ الهي كه جامع همه نعمت ها است بايد خشنود شوند نه به جمع ثروت ها و بزرگي مقام ها و فزوني قوم و قبيله. در صورتي كه اگر منشأ شادي و خوشحالي كسي متاع دنيا باشد، كه اكثر مردم نيز چنين هستند، اين شخص در حقيقت از يك زندگي آرامبخش و باثباتي بهره مند نيست زيرا وقتي خداوند به او نعمت تندرستي و وسعت روزي و مال بسيار عطا كند، احساس شادي و خوشبختي مي كند و اين نعمتها و متاع هاي دنيا او را از ياد و شكر باز مي دارد و هر گاه ضرر يا بلائي به او برسد و برخي از نعمت هايي را كه از آن بهره مند بوده از دست بدهد، يأس و نااميدي بر او چيره مي شود و نعمت هاي ديگري را نيز كه هنوز از آن بهره مند است انكار مي كند. به اين ترتيب، چنين انساني دائماً در اضطراب و نوسان ميان احساس خوشبختي و احساس نااميدي، به سر ميبرد.
«ولَئنْ أذقْنا الانسنَ مِناّ رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعنها مِنْهُ اِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ ولَئنْ أَذَقْنهُ نَعْمآءَ بَعْدَ ضَرَّآءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيئاتُ عَنّي اِنَّهُ لَفَرِحٌ فخورٌ؛[3] و اگر ما بشر را (در دنيا) از نعمت و رحمتي برخوردار كرديم (تا شكر كند) سپس (چون كفران كرد) آن نعمت از او باز گرفتيم، سخت به خوي نواميدي و كفران درافتد و اگر آدمي را به نعمتي پس از محنتي رسانيم مغرور و غافل شود كه ديگر روزگار زحمت و رنج من سرآمده است و سرگرم شادماني و مفاخرت شود».
اما اگر منشأ شادي و خوشحالي كسي، ايمان به خدا و تقوا و عمل صالح و پيروي از روش الهي در زندگي باشد چنين شخصي در واقع احساس خوشبختي حقيقي و هميشگي ميكند و اين كلام خداي متعال در موردش صادق است:
«مَنْ عَمِلَ صالحاً مِنْ ذَكَرٍ أو انثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلنُحِيبَنَّهُ حَيوةً طَيّبةً و لَنَجْزيِنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما كانوا يَعْمَلون[4] هر كس از مرد و زن كار نيكي به شرط ايمان به خدا به جاي آرد ما او را در زندگاني خوش و با سعادت زنده (ابد) مي گردانيم و اجري بسيار بهتر از عمل نيكي كه كرده است به او عطا مي كنيم».
>
همچنين قرآن كريم، زماني كه وعدة الهي، مبني بر نصرت و پيروزي روميان اهل كتاب بر مشركان مجوس، محقق مي شود، مي فرمايد: «… و يَؤمئذٍ يَفْرَحُ المؤمِنونَ. بنصرالله…؛[5] و در آن روز (روميان فاتح شوند) مؤمنان شاد مي شوند به ياري خداوند».
همچنين خوشحالي مؤمن را در روز قيامت، آن گاه كه خداي متعال او را از شر آن روز نجات مي دهد و از روي لطف و مرحمت، داخل بهشت نعيم مي كند، چنين توصيف ميفرمايد: «فَوَقهُم اللهُ شَرَّ ذلِكَ اليَومِ وَ لَقهمُ نَضْرَةً وسُرُراً [6]؛ خدا هم از شر و فتنه آن روز آنان را مخفوظ داشت و به آنها روي خندان و دل شادمان عطا كرد».
بنابر اين، شادي ها بر اساس ارزش ها و اهداف مقدس، و پيروزي موحدين به مشركين است. دستة ديگري از آيات قرآن شادي را مذمت نموده؛ شادي هاي بيهوده اي كه بر اساس ضد ارزش هاست. در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- قرآن كريم در داستان «قارون» كه فردي خودخواه و مغرور بود و شادي هاي مستانه داشت، از زبان قومش مي فرمايد: «اذقالَ لَهُ قَومُهُ لاتَفْرَحْ اِنَّ اللهَ لايُحِبُّ الفَرحِين؛[7] به خاطر بياور هنگامي كه قوم قارون به او گفتند: اين همه شادي مغرورانه مكن كه خداوند شادي كنندگان مغرور را دوست نمي دارد».
>
2- شادي كفار به هنگام دستيابي به متاع زندگي دنيا، را چنين توصيف مي كند:
«وَفَرِحوُا بالحيوةِ الدُّنيا و ما الحيوةُ الدُّنيا في الآخرة اِلّا مَتعٌ؛[8]… و (اين مردم كافر) به زندگاني و متاع دنيا دلشادند در صورتي كه دنيا در قبال آخرت متاع ناقابلي بيش نيست.
3- قرآن كريم ضمن بيان عذاب هاي دوزخيان مي فرمايد:
«ذلكِمُ بِما كُنْتُم تفرَحونَ في الاَرضِ بِغَير الحَقِّ وَ بمِا كُنْتُم تَمْرَحُونَ؛[9] اين به خاطر آن است كه به ناحق در زمين شادي مي كرديد و از روي غرور و مستي به خوشحالي مي پرداختيد».
جالب اينكه در آخر آيه مي فرمايد: «بِما كُنْتُم تَمْرَحون» كه به معناي شادي به خاطر مطالب بي اساس، يا شدت فرح است، …[10]
بنابر اين، آنجا كه از شادي مذمت شده به جهت همراه بودن شادي با گناه، غفلت و فساد است.[11]
[1]- محمود اكبري، غم و شادي درسيره معصومان، ص 96
[2]- يونس (10)/ 58
[3]- هود (11)/ 10و 9
[4]- نحل (16)/ 97
[5]- روم (30) / 5و 6
[6]- انسان (76) / 11
[7]- قصص (28) / 76
[8]- رعد (13)/ 26
[9]- مؤمن / (40)/ 75، ناصر مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه- جلد 2، صفحه 176
[10]- محمد بيستوني، شادي و آرامش از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه، صص 194- 193