راه بدست آوردن دليل شرعي براي ا ثبات ظن و گمان
گفته شد تا انسان دليل و حجت شرعي و الهي نداشته باشد ،نبايد سوءظن ببرد ، هرچند وقتي كه دليل و حجت شرعي داشته باشد ديگر سوءظن نيست بلكه يقين است .
آن گاه که نسبت به موضوعي براي انسان يقين حاصل شد ، ديگر نمي تواند خود را به نفهمي و ناداني بزند ، به قول علماي اخلاق و بزرگان دين ، در اسلام در شرايط خاصي براي نظم امور انسانها و ايجاد اخوت هر چه بيشتر در بينشان ، به مؤمنين دستوراتي عملي داده شده است . مثلاً فرض كنيد فرموده اند ، نشنيده بگيريد ، نديده بگير ، نگفته فرض كن ، اما نفهميدن نداريم، كه دستور داده باشند خود را به ناداني بزنيد ، بلكه در اسلام عكس آنرا داريم سفارش زياد به فهميدن و درك كردن شده است . به عنوان مثال در روابط شخصي و خانوداگي اگر عمل اشتباهي را خود از كسي ببينيم مي توان آنرا حمل بر بدي نكرده و از آن گذشت نمود . ( مثلاً فرض كنيم اشتباه كرده و يا به عللي ناراحت بوده و سوءنظري نداشته است.) و حتي در صورت يقين به خطاي ديگران و عدم امكان حمل به صحت در اين زمينه نيز بايد با بزرگواري و بنابر رعايت حقوق برادري از آن صرف نظر كرده و با ديدة اغماض نگريست . ولي گاه مسئله شناسائي و تحقیق دربارة يك فرد ، شرعاً ضروري به نظر ميرسد ، در اينجا وقتي انسان آنچه را كه به يقين درست مي داند و احتمال اشتباه را نمي دهد و امكان تأويل و حمل به صحت در آن نمي بيند ، ديگر نمي تواند خود را به نفهمي بزند و حقيقت يقيني را حمل بر غير واقع نمايد زيرا اسلام انسان را دعوت به تحميق ننموده است ، بلكه بعكس فرموده: المومنُ كيَس ، مومن زيرك است . در هر حال بحث سر اين است كه حجت و دليل شرعي چگونه بدست مي آيد ، به قول استاد بزرگوار حاج آقا مجتبي تهراني ، از سه راه اطمينان و دليل و حجت شرعي حاصل مي شود .
1- حس بينايي : به طوري كه ديگر قابل ترديد نباشد ( و قابل تأويل نيز نباشد يعني به هيچ وجه نتوانيم محمل صحيحي براي آن بيابيم .) زيرا وقتي انسان چيزي را ديد و يقين كرد ، نمي تواند به خود بقبولاند كه نديده است چون همان طور كه در بالا گفتيم اسلام كه انسان را به نفهمي سوق نداده است . در روز ماه مبارك رمضان فردي را مي بيني كه ( علناً و عملاً) روزه خواري مي كند (در اين صورت ) نمي تواني بگويي چيزي نمي خورد ( زيرا تظاهر به روزه خواري علناً و عمداً با هيچ عذر الهي و توجيه و حجت و دليلي نمي سازد ).
2- از غير بشنوي در صورتي كه غير ، الف) شهادتش از روي حس باشد يعني آن كس كه نقل مي كند بايد طوري باشد كه خودش مستقيماً ديده يا شنيده باشد ، مثلاً خودش كسي را ديده باشد كه بدون هيچ عذر شرعي شراب خورده است و يا خودش از آن فرد شنيده باشد كه گفته است (بدون حجت شرعي) شراب خورده ام .
ب) فاسق نباشد ، يعني مكتبي باشد ، علماي ما در فقه مي گويند : عادل باشد ، علناً مرتكب معصيت كبيره نگردد و نيز اصرار بر صغيره هم نكند .
ج) دو نفر باشند .[1] حضرت امام خميني (ره) در تحريرالوسيله در بيان صفت عدل مي فرمايند : (شاد بايد عادل باشد ) و عدالت عبارت است از آن ملكه نفساني كه انسان را از معصيت خداي تعالي باز دارد . بنابراين شهادت فاسق قبول نمي شود و فاسق كسي است كه مرتكب گناه كبيره شود يا بر صغيره اصرار ورزد بلكه بنابر احتياط، اگر نگوئيم اقوي چنين است ، شهادت مرتكب صغيره هم پذيرفته نمي شود ، پس شهادت مرتكب صغيره قبول نخواهد بود ، مگر آنكه توبه كند و عدالت از او ظاهر گردد.[2] نكته ديگري كه بايد در بحث به آن توجه داشت صفات شاهد است ، كه ما براي نمونه يك مورد آن را ذكر مي كنيم و آن عبارتست از اينكه ، شاهد نبايد متهم باشد يعني بايد در آن كار ذي نفع نباشد ، يا نسبت به كسي كه دربارة او شهادت مي دهد دشمني نداشته باشد ، و باز اگر شهادت دونفر ديگر ( با دارا بودن صفات شاهد ) تعارض با شهادت آن دو نفر داشته باشد شهادتشان ساقط ميشود . بنابراين بايد سخت هوشيار باشيم كه به آساني به گناهان بزرگ آلوده نگرديم و نه تنها خود را در اين منجلاب گرفتار نكنيم بلكه حيثيت و شأن و آبرو، شأن و حرمت ديگران ، به خصوص برادران مؤمن خويش را نيز ( كه نزد خداي تعالي بسيار بزرگ است ) حفظ نمائيم . پس به مقتضاي عقل و شرع ، نمي توان درباره ديگران به سهولت گمان بد ببريم و آنها را متهم نمائيم يا بدون هيچ دليل و شرطي گفتة ديگران را دربارة كسي بپذيريم مگر آنكه خود شخصاً با علم و يقين به آن رسيده و فهميده باشيم . به طوري كه اگر ما قاضي باشيم و بخواهيم قضاوت كنيم بتوانيم با دلايل كافي و حجت شرعي قاطع ، حكم قطعي را صادر نمائيم .
جالبتر آنكه ملاحظه مي شود تازه اگر فردي تمام صفات شاهد بودن را هم دارا باشد نمي توان به شهادت يك نفر اكتفا نمود بلكه بايد دو نفر باشند . اهميت اين امر بيشتر از آنجا آشكار مي گردد كه در روايات مضمون اين مطلب را چنين مي خوانيم : حرمت شأن مؤمن ، چون حرمت خون اوست. شهيد ثاني از رسول خدا (ص) نقل مي كند : اِنَّ الله تعالي حَرَّم مِنَ المسلِم دَمَهُ و ماَلهُ و اَن يُظَنَّ بع ظَنّ السوء.[3] همانا خداوند تعالي سه چيز را درباره مسلمانان حرام فرموده : خون او و مال او ، و بدگماني به او . در اين حديث شريف ، مسئله سوءظن به برادر مسلمان به قدري با اهميت و بزرگ عنوان گرديده كه در رديف خون و حيثيت او ذكر شده است . يعني همان گونه كه خون و حيثيت برادر مومن محترم است و نبايد متعرض آن گرديد موقعيت او در دل و جامعه هم بايد محفوظ باشد و ظن بد به او بردن تعرض به اين شأن عظيم برادر ديني محسوب گشته و از اين جهت شرع مقدس سخت از آن نهـــي فرموده است.[4]
پيامبر اسلام (ص) مي فرمايند:«إذا ظَنَنْتَ فَلا تُحَققْ.»[5] هر گاه به كسي بدگمان شدي آ نرا تصديــق مكن ؛ يعني به صرف گمان چيــزي را بــاور مدار . در شرع مقدس آمده است اگر از دهان
كسي بوي شراب به مشام انسان برسد حق ندارد ، بگويد شراب خورده است و نمي تواند حد شرابخواري بر او جاري كند . چه بسا احتمال مي رود شراب را مضمضه كرده و نخورده باشد ، يا كس ديگري به زور در دهانش ريخته باشد و اين بعيد به نظر مي رسد . به هر حال ، اين فكر مجوزي براي سوءظن نسبت به برادر مسلمان نمي شود و انسان نمي تواند به اين گونه گمانها ترتيب اثر بدهد ، و ديگران را به صرف گمان متهم و محكوم سازد . بديهي است كه نتيجه اين گونه برخورد جز تهمت و غيبت و هتك آبرو و تضييع حقوق افراد ، و جامعه چيز ديگري نمي تواند باشد . چه بسيار آبروها و استعــدادها و لياقتهــا كه در اثر يك سوءظن جزئي و بي اســاس بر باد رفت و مردم را از نتايج اين سرمايه هاي اجتماعي و الهي محروم ساخت با اينكه ما همه مي دانيم آبرو و حيثيت مسلمين محترم است و بايد در حفظ آن كوشيد . و چه بسا مطالب قطعي كه موجب هتك آبروي مسلمين مي شود و بدون مجوز شرعي نمي شود اظهار كرد چه برسد به مطالب ظني و حدسي كه سند شرعي و عقلايي ندارد.[6]