سابقهی نهاد کارگزار در حکومت اسلامی
عنوان عامل یا کارگزار، در زمان رسول اکرم f وضع شده بود و بر مأموران و کارگزاران حکومت، اعم از استاندار، مأمور خراج، قاضی، کاتب و غیره اطلاق میشد.تفاوت عامل ( کارگزار ) با والی در آن است که « والی » به واسطهی حکم خلیفه در حوزهی قدرت خود از استقلال در تصمیم گیری و رهبری برخوردار بود ؛ ولی عامل چنین استقلالی نداشت و مأمور اجرایی و نماینده دولت به شمار میرفت. در کنار او، عاملان دیگری با حکم خلیفه انجام وظیفه میکردند و او تسلطی بر آن ها نداشت و گاهی عوامل دیگری بر او اشراف داشتند. . [1] .
>هنگامیکه ابوبکر خلیفه شد، فقط یازده شهر و استان تحت نظارت حکومت اسلامیبود. او کارگزارانی که از زمان پیامبرf منصوب شده بودند، ابقا کرد. از زمان خلیفه دوم که قلمرو حکومت اسلامیگسترش یافت و دستگاه اداری، اجرایی و قضایی متحول شد، بعضی از مسئولیت های استاندار، به عاملان قضاوت، خراج و بیت المال و سپاه و غیره واگذار شد[2] پس، دیوان های گوناگون پدید آمد، حوزهی مسولیت ها مشخص شد و نظارت بر نظـام اجـرایـی شکـل گـرفت و عوامل حکومت متعدد شدند و قدرت متمرکز بین آن ها توزیع گردید ؛ اما سیاست عرب گرایی خلیفه دوم به خویشاوند سالاری خلیفه سوم کشید و همه عوامل حکومتی از بین خاندان بنی امیه انتخاب شدند و به تعبیر بلاذری، عثمان بسیاری از امویان را که با پیامبرf دشمن سرسخت بودند، ولایت داد و این امر سبب نگرانی مردم شد. [3]
. از روش امام علی u استفاده میشود که ایشاندر نصب کارگزاران به دو گونه عمل میکردند:
1- کارگزارانی که اداره مناطق حساس و بزرگ را به عهده داشتند که میتوان از آنها تعبیر به «استاندار » نمود.
2- کارگزارانی که اداره منطقه های کوچک تر، بر عهده آنها بود که میشود از آن تعبیر به «فرماندار » کرد.
روش حضرت معمولاً با گروه اول، بدین گونه بود که در هنگام اعزام آنها به منطقه مأموریتشان، برای ایشان دو نامه مینوشت: یک نامه به خود استانداران مینوشت و دستورهای لازم را که باید رعایت کنند و سیاستی که میباید در پیش بگیرند، به آنها یادآوری میکرد. نامه دیگر را به مردم آن منطقه مینوشت و حاکم آن منطقه را به آنها معرفی میکرد.
این گروه اختیارات زیادی داشتند. برپایی نماز جمعه و جماعت، قضاوت، فرماندهی لشکر و بطور کلی اداره تمام امور آن منطقه به عهده آنها بود ؛ چنان که از فرمان حضرت به مالک اشتر، این اختیارات کامل به خوبی استنباط میشود.
در مورد گروه دوم، حضرت فرد را به آن مناطق اعزام میکرد و گاهی در نامه ای او را به مردم معرفی مینمود. اختیارات این گروه، محدود و ممکن بود مسئولیت فرماندهی نیروها، امامت جمعه و جماعت را داشته باشند و قضاوت به عهده دیگری باشد و در برخی موارد منصب قضاوت نیز به عهده آنان بود. این گروه تابع رهبر مسلمین بودند و در محدوده اختیاراتی که در هنگام اعزام به آنها داده شده بود، عمل میکردند. [4]
نکته قابل طرح در ساخت قدرت و حکومت امام علی u این است که قدرت به صورت سلسله مراتبی تــوزیع شده و هر بخش در مقابل بخش بالاتر از خود مسئول بود و مراتب قدرت به گونه ای طراحی شده بود که مسئولان درجه اول حکومت، پاسخ گوی حوزه اقتدار خویش بودند و حضرت نیز آن ها را مسئـول میشنـاختنـد و در گـزینـش مسئـولان رده هـای پـاییـن تـر، دخالت نمیکردند. ایشان در بخش نامه های کلی، شرایط انتخاب عاملان حکومت را به والیان و استانداران خود یادآور میشدند و از آن به بعد، دستگاه خلافت مرکزی در حد نظارت و مراقبت کلی بر امور جاری مملکت اشراف داشت. تحولی که در دوران حضرت پدید آمد، انتقال مرکز خلافت از مدینه به شهر کوفه بود که به دلیل موقعیت راهبردی کوفه که در مرکز حکومت اسلامیواقع شده بود نظارت حکومت مرکزی را بر مناطق داخلی آسان میکرد. [5]
[2]- ابن طقطقی ، تاریخ فخری ، ترجمه محمدوحید گلپایگانی ، بنگاه ترجمه ونشر کتاب ،تهران ، 1360، ص 115-112.
[3]- پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی،همان ،ص 162-163 ؛همچنین ر.ک:محمد حسین مشایخی فریدنی، همان، ص41-42.