عدالت و عدالت اجتماعي در قرآن
عدالت كه التزام به حد وسط در اعمال و پرهيز از افراط و تفريط است.[1]وظيفه و مسئوليت همه مسلمانان و به طور كلي مخاطبان قرآن است. پس از ترجمه آثار يوناني در جهان اسلام اين جمله افلاطون معروف شد كه عدالت ما در همه فضايل اخلاقي است ولي در حدود دو قرن پيش از آن كه سخن افلاطون در ميان مسلمين شناخته شود مسلمانان از زبان قرآن مضمون اين سخن را شنيده بودند.[2]
بر اساس آموزه هاي اسلامي مهم ترين پايه هاي تشكيل جامعه بشري سه چيز است كه خداوند به آن ها فرمان داده است: عدالت،احسان و بخشش به خويشاوندان[3]. اين سه عنصر به ترتيب اهميت در آيه ذكر شده اند.
>
چون اگر مصلحت و سعادت شخصي انسان بهترين دغدغه او باشد اين سعادت فارغ از ظرف و محيط اجتماعي برايش حاصل نمي شود و رستگاري شخص در محيط فاسد كه شقاوت سرتاسر آن را فرا گرفته امري بسيار دشوار است.
اساس قرآن به عدل در حوزه هاي عقيدتي،عملي و اجتماعي دلالت خاص خود را دارد. عدل در اعتقاد عبارت است از ايمان داشتن به آنچه حق است. در اعمال انسان عدل آن است كه آنچه را مايه سعادت اوست انجام دهدو از آنچه شقاوت و مضر به او حال اوست؛ كه همان پيروي از نفس است پرهيز كند، عدل در بين مردم آن است كه هر چيز در جايگاهي كه از نظر عقلي،شرعي يا عرفي استحقاق آن را دارد قرار گيرد. در نتيجه نيكوكار به خاطر احسانش پاداش داده مي شود و بدكار به خاطر فجورش مجازات ميشود. داد مظلوم از ظالم ستانده مي شود و تبعيض در اجراي قانون رخ نمي دهد.[4]
بنابراين عدالت ابعاد مختلفي چون عدالت اقتصادي،عدالت اجتماعي،عدالت در رفتار،عدالت در قضا و داوري و گواهي دادن و… را در بر مي گيرد. به گفته برخي دانشمندان : ( عدالت شأني بالاتر از آن دارد كه تنها در قواعد تشريعي و فقهي اسلامي جاي گيرد بلكه همانند روحي فراگير و جاري در تمام زواياي اسلام و حتي اصل توحيد است و اين امر اهميت اصل عدالت و پيوند آن با ديگر مفاهيم ديني را آشكار مي كند[5]).
از ديدگاه معصومين (عليهم السلام) عدالت در جنبه فردي از نيازهاي فردي و ضروري انسان و در جنبه ي اجتماعي و حكومتي به عنوان مهم ترين شرط بقاي يك حكومت شمرده شده است. چنانكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله) فرموده اند:«المُلك يَبْقي مَعَ الكُفر و لا يَبقي مِنَ الظُلم» (ملك و مملكت با كفر باقي مي ماند اما با ظلم –كه ضد عدالت است- ناپايدار است[6]) .پس عدالت نياز جامعه بشري و لازمه سامان يافتن و قوام جامعه است.
[1].محمد حسين طباطبايي،
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>
الميزان في تفسير القرآن،ج14،ص322،1365.
n3″ href="#_ftnref3″>[3].نحل،90
[4] محمد حسين طباطبايي،همان،ج14،صص53-54-352، 1365.
[5] سيد مصطفي محقق داماد،«حقوق بشر جهان را به صلح و معنويت مي خواند»،روزنامه ايران ،10تير ماه،1380.
[6] نهج البلاغه،حكمت437.
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>
نوشته: صدیقه گشول