فطري بودن حجاب(پوشش)
مي توان گفت حجاب در بينش قرآني صورت فطري دارد، البته نه به معناي پوشيدن چادر و يا داشتن لباس ويژه، بلكه در جهت كلي و مبنائي آن، داستان آدم و حوا و بهرهگيري از شجره ممنوعه در قرآن، خود نكته جالب توجهي را در جنبه فطري بودن آن به ما تفهيم مي كند. شيطان، آدم و حوا را به وسوسهاي فريب داد تا زشتيهاي پوشيده آنان پديدار شود و به دروغ گفت خدا شما را از اين درخت نهي نكرد جز براي اينكه مبادا در بهشت دو پادشاه باشيد يا عمري جاويدان يابيد و بر آن سوگند ياد كرد كه من خيرخواه شما هستم… چون از آن درخت تناول كردند، زشتيهايشان (مانند عورات و ساير زشتيهاي پنهان) آشكار گرديد و بر آن شدند كه از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند (نوعي پوشش و حجاب) و اين خود، فطري بودن آن را نشان ميدهد[1].
>
از طرفي زنان در طول اعصار در جوامع متمدن پوشيده بودهاند، هر چند حد پوشش آنان گاه كمتر و گاه بيشتر از حدود تعريف شده در شريعت اسلامي است، اما در اكثر جوامع حضور اجتماعي زنان با پوشش هايي كه تقريباً تمام حجم بدن را پوشانده باشد، متداول بوده است[2].
از جمله عوامل گرايش انسانها مخصوصاً زنان به حجاب و پوشش، تأمين يك نياز فطري و دروني به نام حيا و شرم است. شرم، يكي از صفات مخصوص انسان است و انسان تنها حيواني است كه اصرار دارد دست كم، بعضي از اندام هاي خود را بپوشاند. پروفسور اسواله شوارتز، طبيب و روان شناس اتريشي، در كتاب روانشناسي جنسي دربارهي احساس شرم در انسانها مينويسد: «علاوه بر مردم شناسي، تجزيه و تحليل روانشناسي نيز ثابت مي كند كه احساس شرم، يكي از صفات عمدهي نوع بشر است. هيچ قبيلهي اوليهاي، هر قدر هم بدوي بوده باشد، شناخته نشده است كه از خود، شرم بروز ندهد و بچههاي كوچك نيز شرم دارند. در طي دوران رشد بشر و همچنين در خلال رشد افراد، بر وسعت موضوعاتي كه مورد حمايت شرم قرار مي گيرند، افزوده مي شود. حمايت، وظيفه مخصوصي است كه به عهدهي شرم گذارده شده است. كاملاً معلوم است كه شرم، قبل از همه چيز از اعضاي تناسلي و وظايف آنها حمايت مي كند… ادعاي پيشرفت و مدرنيزم، خرقهاي بر تن بيخبري از ارزشهاي اساسي است؛ و شرم نخستين قرباني اين گمراهي اخلاقي است، مثلاً نهضت اعتقاد به لختي، نمونهي وحشتناكي از اين ادعاست»[3].