حد و مرز همسايگي
در كتب مختلف در رابطه با حدود همســايگي، به رواياتي از پيامبر 6و ائمه : برخورد مي كنيم كه حدود همسايگي را تا چهــل خــانه از هر طرف بيان كرده اند. از جمله ي اين روايات مي توان به روايتي از پيامبر بزرگ اسلام 6اشاره نمود كه فرمودند:(حَدُّ الجِوارِ أَرْبَعُونَ داراً مِنْ كُلِّ جانِبِهِ مِن بَينِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلفِهِ وَ عنْ يَمينِهِ وَعَنْ شِمالِهِ)؛
ي را تا چهل خانه، خانه هاي پيش رو، پشت سر و سمت راست و چپ، همسايه ي فرد به حساب مي آيند. )[1]و در باب حد همسايه داري در حديثي از امام صادق7 نقل شده :« امام صادق 7از پدران بزرگوارش از على7نقل كرده كه فرمود: حريم مسجد چهل ذراع است و همسايگى چهل خانه از چهار سمت خانه است.» [2] اما در رابطه با اين روايات بعضي از مفسرين از جمله آيت الله جوادي آملي فرموده اند: مرز همسايگي را كه پيامبر 6 فرموده اند كه تا چهل خانه را همسايه محسوب كنند حد شرعي است نه عرفي زيرا ممكن است عرف تا چهل خانه را همسايه نشمارد. هر چند بعضي از روايات حد همسايه را چهل خانه بيان كرده است، مراد اين نيست كه نظر هندسه ي مسطح مانند دايره، چهار سمت را به شعاع چهل خانه همسايه بدانيم، بلكه اگر حالت كروي هم داشته باشد باز چنين است، يعني فضا را هم شامل است
و منحصر به مسطح نمي شود و همســايگان در چهــار جهت راست و چپ و جلو و عقب خلاصه نمي شود بلكه بالا و پايين را هم مي گيرد. كسي كه در واحد هاي آپارتماني زندگي مي كند ، اگر چهل طبقه باشد طبقه ي اول با آخر و بالعكس همسايه هستند. پذيرش عنوان مجاورت در برج ها آسان تر از پذيرش عنوان همسايه با فاصله ي چهل خانه است، چون گاهي بر اثر انفصال خانه ها از يكديگر با خيابان هاي عريض، قبول عنوان همسايه با نكول عرفي همراه است. برخي عدم تحديد همسايگي را صائب دانسته و حق همسايه ي نزديكتر را مؤكدتر اعلام كرده اند و افزوده اند كه اكرام همسايه از اخلاق عرب قبل از اسلام بوده است و اسلام بر آن اضافه كرده است.
گروهي از فقها در باب وقف ملكي بر همسايه نیز، مراجعه به عرف را راجح دانسته اند يعني برای تشخیص مفاهیم عرفی باید به عرف مراجعه کرد، به ویژه هنگامی کهاطراف منزل واقف تا چهل ذراع زمین خالی باشد، زیرا در برخی از روایات آمده است: تاچهل ذراع ( با ذراع دست) ، همسایه محسوب میشود.[3] آنها بیان میدارند که: الفاظ و عناوینی که واقف، موصی و مقربر زبان میآورد، از دو حال خارج نیست: یا مفهوم مشخصی دارد یا خبر. شقّ اول سه حالتدارد: 1- لفظ صراحتاً اراده واقف یا موصی را بیان میکند یا اینکه به صراحت برخلاف اراده آن دو میباشد. 2- لفظ ظهور قابل اعتنایی در معنای مورد نظر دارد.3- لفظ به کمک قرینه بر مفهوم مورد نظر دلالت میکند. در این سه حالت،مجالی برای مراجعه به عرف نیست، بلکه باید به مدلول لفظ یا عنوان مراجعه و به آنعمل کرد، خواه با معنای عرفی و لغوی هماهنگ باشد، خواه نباشد. اگر معنای لفظ مشخصنباشد، به معیارهایی از قبیل عرف خاص، عام، معنای لغوی و قراین مراجعه میکنیم.
آيت الله جوادي آملي در باره آيه ي « لَئِن لَّمْ يَنْتَهِ الْمُنفِقُونَ و الَّذِينَ فيِ قُلوبِهِم مَرَضٌ وَ الْمُرْجُفونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرونَكَ فيها اِلّا قَليلاً [4]» (اگرمنافقان و بيماردلان و آنها كه دروغ و شايعات بي اساس را در مدينه پخش مي كنند دست بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مي شورانيم سپس جز مدت كوتاهي نمي توانند در كنار تو در اين شهر بمانند) بیان داشته که: سه گروه آشوب گرمدينه عبارت بودند از 1- منافقان 2- افراد سست ايمان كه به قرينه ي تقابل با (المنافقون) منافق نيستند. 3- مرجفون، يعني افراد غير مستقلي كه هر شنيده اي را بر زبان مي رانند يا اصلاَ كارشان پراكندن اراجيف (اخبار لرزان و بي منبع است). بر اساس اين آيه اگر اين سه گروه دست از كارشان بر ندارند، خداوند پيامبرش را بر آنها مسلط مي كند در نتيجه جز اندكي از آنان در همسايگي پيامبر 6 نمي مانند پس ساكنان شهر مــدينه كــه شهــري كــوچك بــوده مجاور رسول خدا 6 به شمار آمده اند، قهراَ مردم هر شهر، بي واسطه يا با واسطه همسايه ي يكديگرند البته نه همسايه ي اصطلاحي زيرا بر اساس روايات، همسايگي تا چهل خانه است در نتيجه احكام همسايگي براي همين حد اجرا مي شود، يعني مجاورت مطلق غير از مجاورت خاص است كه با حقوق ويژه همراه است.[5]