درآمدهای بیت المال
الف. خمس
خمس در لغت به معنای یک سهم از پنج سهم و در اصلاح یکی از درآمدهای عمومی است که در زمینه های معینی مانند غنایم جنگی، گنج ها، معادن، درآمد مازاد بر مخارج، با نرخ بیست درصد و به منظور خاصی تشریع شده است.
پس از تشکیل حکومت اسلامی به دست پیامبر در مدینه و پس از جنگ بدر در سال دوم هجری آیه خمس بر حضرت نازل شد.
« وَ عْلَموا اِنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی ءٍ فَاِنَّ لِلِّهِ خُمُسَهُ وَ لِرَسولِ ولِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکین وَ ابْنِ الْسَبیل اِنْ کُنْتُمْ امَنْتُمْ بِااللهِ…»[1] (و ای مومنان بدانید که هرچه به شما غنیمت و فایده رسد خمس آن خاص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان است اگر به خدا ایمان دارید…).
چون امام علی (علیه الاسلام) در هر زمان به عنوان رئیس حکومت هزینه های خاصی دارد که باید از محلی تأمین گردد؛ و برای پیشبرد نظام اسلامی و اداره جامعه به بودجه فراوانی نیاز دارد و فریضه خمس برای تأمین این امر است. بر متمکنان مسلمان واجب است که هر سال یک پنجم از درآمد زائد بر مخارج سالیانه خود را در اختیار امام وقت یا نواب خاص حضرت ولی عصر( عجل الله تعلی فرجه اشریف) که علماء، مجتهدین معظم تقلید هستند بپردازند تا درراه حفظ اسلام و شعائر دین و پاسداری از حریم مقدس تشیع و تربیت دانشجویان دین و نیز مبارزه با دشمنان دین و منحرفان و افراد گمراه و ترویج احکام مقدس قرآن صرف شود.[2]
ب. زکات
زکات از موارد عمده مالیات های اسلامی است که با نصاب ها، مقادیر و احکام خاصی بر مواردی از اموال خصوصی تعلق می گیرد. تشریع زکات در اسلام به دو مرحله تقسیم می شود: مرحله نخست، از آغاز بعثت تا سال هشتم هجری بود . در این سال ها که زکات هنوز صورت مالیات قانونی نداشت، مسلمانان با اتکا بر انگیزه های ایمانی و در حد اعتدال، به تناسب توانمندی خویش زکات مال خود را می پرداختند. تأمل در این مقطع از تاریخ زکات نشان می دهد که اسلام چگونه با پرورش معنوی افراد و تحریک روح ایثار و اخوت می تواند بدون دراختیار داشتن دستگاه اجرایی و قوانین پیچیده به تجهیز منابع عمومی بپردازد.
در سال هشتم هجری؛ در حالی که پایه های حکومت اسلام در جزیره العرب تثبیت شده بود و جامعه مسلمانان به تدریج مختصات مدنی خود را تکمیل می کرد، مرحله دوم از تشریع زکات با نزول آیه زیر بر پیامبر آغاز شد:[3] « خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَهٌ تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکّیهِمْ بِما و صَلِّ عَلَیْهِم اِنَّ صَلوتُکَ سَکَنٌ لَهُمْ و اللهُ سَمیعٌ علیم.»[4] ؛ ( ای رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را دریافت دار تا بدان صدقات نفوس آنها را پاک سازی و آن ها را به دعای خیر یاد کن که دعای تو در حق آنان موجب تسلی خاطر آنها شود و خدا شنوا و داناست).
پس از مدت کوتاهی موارد مصرف مستحقان زکات نیز با فرمان قطعی خداوند مشخص شد:
« اِنَّما الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ و الْمَساکینِ و الْعاملینَ عَلَیها و الْمُوَلَّفَه قُلُوبُهُمْ و فِی الرِّقابِ و الْغارمینَ و فی سَبیلِ اللهِ وَ ابْنِ السَّبیلَ فَریضَهً مِنَ اللهَ و اللهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»[5] ( مصرف صدقات منحصراً مختص به این هشت طایفه است، فقیران و عاجزان و متصدیان اداره صدقات و برای تالیف قلوب آزادی بندگان و قرض داران و در راه خدا و درراه درماندگان، این مصارف هشت گانه فرض و حکم خداست که خدا بر تمام حکم و مصالح امور آگاه است).
ج. خراج
خراج در لغت به معنای نفع یا درآمدی است که از ملک حاصل می شود و گاهی به معنای مالیات جزیه و اجرت نیز به کار رفته است. خراج در اصطلاح به مالیاتی گفته می شود که از اراضی صلحیه و یا زمین های فی ء گرفته می شد.[6]
این زمین ها به لحاظ حکم شرعی چهار گونه اند:
1.زمین های که ساکنان آن با میل و رغبت اسلام را پذیرفته باشند. در این صورت مالکیت ایشان مانند سابق بر زمین ابقا می شود و مانند دیگر مسلمانان به پرداخت زکات موظف خواهند بود.
2.زمین های که اهالی آن کوچ کرده، زمین را رها ساخته باشند یا بدون جنگ و درگیری نظامی به تصرف مسلمانان درآمده باشد. این گونه زمین ها در اصطلاح فقه «فی ء» نامیده می شود و به صورت بخشی از انفال متعلق به امام مسلمانان است. بنابراین خراجی که از عاملان این زمین ها دریافت می شود در حکم اجاره است و به امام مسلمانان تعلق دارد.
3.زمین های که به موجب قرارداد صلح، در ملک صاحبان پیشین آن ابقا، خراج سالیانه ای از صاحبان آن دریافت می شود. این خراج ها همان جزیه است یعنی مالیاتی است که از اهل ذمه گرفته می شود و با پذیرش اسلام پایان می یابد.
4.زمین هایی که با جنگ و پیروزی نظامی به تصرف مسلمانان درآمده باشد. ملکیت این زمین ها که در اصطلاح، مفتوحه العنوه نامیده می شوند، به عموم مسلمانان تعلق دارد قابل انتقال نیست.
خداوند در این باره در قرآن کریم می فرماید:
« قاتِلُوا الَّذینَ لا یُوْمِنونَ بِااللهِ وَ لا بِا اْلیُومَ الْاخِرَ وَ لا یُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللهُ و رَسولُه و لا یَدینونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ اُتوا الْکِتابَ حَتّی یُعْطُوا الجِزْیَه عَن یَدٍ و هُمْ صاغِرون»[7] ( (ای اهل ایمان) با هر که از اهل کتاب (یهودی و نصاری) ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده، حرام نمی دانند و به دین حق نمی گروند قتال و کارگزار کنید تا آنگاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند).
د. انفال، فی ء و غنیمت
غنیمت در اصطلاح به اموالی گفته می شود که با جنگ، از کافران گرفته شود. فی ء به آن دسته از اموال کافران گفته می شود که بدون جنگ و خونریزی نصیب مسلمانان شود، فی ء در اصطلاح روایات اهل بیت و فقه تشیع به زمین هایی اطلاق می شود که بدون هجوم نظامی و جنگ، گشوده یا از راه صلح به امام مسلمین واگذار شود. این زمین ها جزئی از انفال و تحت مالکیت امام مسلمانان است.
انفال از ریشه «نفل» به معنای زیاده است و به معنای مطلق غنیمت جنگی نیز اطلاق می شود. و در روایات اهل بیت (علیه الاسلام) انفال به معنای اموال خاص رسول خدا( صلی الله علیه و اله) و امام معصوم (علیه الاسلام) به کار رفته است و موارد آن عبارتند از: زمین هایی که بدون جنگ به تصرف مسلمانان در می آید (فی ء)، زمین های موات، وسط دره ها، جنگل ها و سر کوه ها و هرآنچه در آن ها وجود دارد، آبادی هایی که صاحب ندارد، صفایا و قطایع ملوک، غنایم جهاد خودسرانه، ارث بدون وارث، معادن و دریاها[8] ( بنا بر قولی)[9].
7.مالکیت
یکی از مواردی که قوانین و احکام اجتماعی – اقتصادی اسلام به آن پرداخته است و محدودیت های آن را هم بیان داشته است مسئله مالکیت است.
اسلام در این زمینه راه معتدل و میانه ای در پیش گرفته به این ترتیب که از طرفی اصل مالکیت را پذیرفته و با شرایط و مقررات خاصی مالکیت را محترم می داند و حتی افزایش اموال را اگر از راه تجارت و زراعت و معاملات مباح و مشروع همراه با ادای حقوق مالی از خمس و زکات و صدقات باشد ممنوع نساخته است و در واقع جهد و کوشش و به کارگیری هوش و استعداد و تخصص را از تحصیل مال و ثروت مشروع محترم دانسته است. و هیچ ممنوعیتی در به کار گیری استعداد تحصیل مال و ثروت در صورتی که مانعی در وظایف دیگر اسلامی و عبادات ایجاد نکند قائل نشده است و از طرفی دیگر از تمرکز ثروت در جامعه جلوگیری می کند.[10]
[1] سوره انفال، آیه 41
[2] سیدباقر میردامادی، خمس و نقش حساس آن در در عدالت اجتماعی و اقتصادی، انتشارات میر داماد،قم،1384،ص48
[3] دانش نامه امام علی، ص 396
[4] سوره توبه، آیه 103
[5] همان، آیه 60
[6] دانش نامه امام علی (علیه الاسلام)، ص 402
[7] سوره توبه، آیه 29
[8] دانش نامه امام علی (علیه الاسلام)، ص 413
[9] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 6، ص 68
[10] دانش نامه امام علی (علیه اسلام)، ص 413
نوشته صدیقه گشول