رنسانس[1] و تغییر بینش غرب به زن
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
وسطی شد . به عبارت دیگر ، از اواخر قرون وسطی ، تحرک معنوی و مادی از خاور زمین و سواحل مدیترانه ای شمال آفریقا به سواحل مقابل آن انتقال یافت و ملت هایی که قرن ها در رکود و سکن فرورفته بودند ، چشم به دنیای جدیدی گشودند و به همین علت خود آن ها این دوران را رنسانس یا نوزایش نامیدند و در آن به احیای مجدد ارزش های علمی ، انسان گرایی و اصلاح دینی یا نهضت اصلاح کلیسای عیسوی پرداختند . عده ای از محققان اروپایی پیشرفت های مادی و اقتصادی را عامل تحولات سیاسی و مذهبی دانسته اند و عقیده دارند که کشف قاره آمریکا و دماغه امید در قرن پانزدهم ، نظام اقتصادی جهان را متغیر ساخت .
پیدا شدن منابع ثروت و باز شدن راه های جدید تجاری به سرمایه داری امکان داد تا از آن پس گسترش یابد و بر نیروهای مخالف خود که از همه مهمتر فئودالیسم ( نظام زمین داری ) بود غلبه نماید. نتیجه این تغییرات ، ظهور دو جنبش رنسانس و اصلاح دینی بود که به زندگی معنوی اروپائیان جهت تازه ای داد و ذهنشان را از بند تقلید و تعصب رها ساخت .
به نظر عده ای دیگر از محققان اروپایی ، این رنسانس و اصلاح دینی بود که باعث تحولات اقتصادی و سیاسی شد . بدین ترتیب که رنسانس با تشویق اروپائیان به بازگشت به منابع ذوقی و عقلی تمدن مغرب زمین در روزگاران عتیق ، توانایی تحقیق و اجتهاد را در آن ها تقویت نمود و این امر کم کم از قدرت کلیسا کاست . زیرا هم انحصار تربیت مردم را از دست آنان خارج ساخت و هم پرورش نیروی تعقل مسیحیان و حکومت کشیشیان را که بر نادانی و تعصب مومنان تکیه داشت بی اعتبار نمود. جنبش اصلاح دینی نتیجه همین بیداری مسیحیان بود . پیشروان آن می خواستند مسیحیت را از فساد کشیشان پاک کنند و ایمان مسیحی را با تعقل غیردینی سازگار نمایند . بی اعتباری و ناتوانی کلیسا و ترقی معارف عقلی ، بالاخره اساس قدرت سیاسی را که تا آن زمان براساس برتری معنوی پاپ و لئیت نظامی شهربان قرار داشت بر هم زد و شهربان را صاحب اختیار مطلق ساخت و این امر جدایی دین از سیاست نیز بود .[2]
تأثیر شگرف نهضت رنسانس در فرانسه به صورت انقلاب کبیر[3] این کشور ظهور کرد و براساس ماهیت آن انقلاب ، بسیاری از مناسبات کهنه و معمولِ اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی دستخوش تغییرات زیادی شد .
موضوع کرامت انسان اعم از زن و مرد و حقوق بشر و حقوق زن که در قرن 18 اروپا تازه و نوبرانه بود از قرن ششم مسیحی ( یعنی از زمان نزول قرآن و ظهور اسلام ) در میان مسلمانان روشن و شناخته شده بود و بیش از هزار سال طول کشید تا این حقایق مسلم اسلامی از راه قلم روشنفکران اروپایی به عرصه جامعه غربی سردرآورد و بر سر زبان ها افتد .
غیر از این عامل اجتماعی که سبب تحولات اجتماعی و سیاسی در اروپا شد عامل دیگری نیز دخالت داشت و آن انقلاب فرانسه و تغییر نظام فئودالی و اربابی ( که محور آن زمین بود ) به نظام بورژواری ( با محور سرمایه و پیله وری ) می باشد .
برخی از این اقلیت بورژواری ، که یهودی بودند ، یکی از عوامل انقلاب فرانسه و سقوط اربابان و خوانین و از جمله پاپ و کشیشان ) از موضع قدرت و سلطه و حکومت شدند .
در انقلاب اجتماعی و سیاسی فرانسه که بر روی بیشتر اروپا اثر گذاشت این طایفه فرودست و نسبتاً پست در نظام اربابی ، روی کار آمدند و یهودیان ثروتمند تشکیلاتی به خود داده و بر موج انقلاب سوار گشته و منشأ تأثیراتی عمیق در اروپا شدند [4]، از جمله :
- تأسیس و در دست گرفتن بسیاری از کارخانه های بزرگ و مراکز صنعتی ، تجارتی ، بانک ، بیمه و بهره گیری از طبقه جدیدی به نام کارگر از نسل کشاورزان سابق فئودال ها و مالکین .
- ترویج بی اعتقادی و ترک کلیسا ، لائی سیته و یا زندگی سکولار و شخصی سازی مذهب که در نظام فئودالی رکن بود و اهمیت داشت .
- پایه گذاری فلسفه های کاذب و فریبنده به نفع سرمایه داری و سیاست های مذهبی خود و طرد فلسفه های الهی دوران مدرسی کلیسا .
- بازآوری فرهنگ رومی و یونانی و یهودی و انکار اصول اخلاقی مطلق و ترویج نسبیت در اخلاق .
- تبلیغ جدایی دین و سیاست و دور ساختن کلیسا و کشیشان از دخالت در امور سیاسی و اجتماعی .
- ترویج بی بندوباری و آزادی دور از تمدن و ترویج برهنگی زنان و تضعیف خانواده به نام آزادی زن .
- وارد ساختن زنان به عنوانی نیروهای گسترده به بازار کار برای به دست آوردن کارگر ارزان و مطیع .
- تضعیف بنای خانواده و ترویج روابط آزاد زن و مرد و حتی همجنس بازی و فساد .
با روی کار آمدن این طایفه ، فرهنگ جدیدی روی کار آمد و شکل کنونی فرهنگ غربی را می توان ، به اعتباری ، نتیجه کوشش های آنان دانست .[5]
در این فرهنگ گرچه زن به ظاهر آزاد آفریده شده بود و ملک یا اسیر مرد نبود و به جای حقوق طبیعی منطقی ، آزادی جنسی یافت و خود به کار آزاد و کسب درآمد پرداخت و به استقلال ظاهری رسید ، اما ندانسته و پنهانی به نوعی جدید بردگی دست جمعی در مراکز تولیدی و خدماتی سرمایه داران ( که جای خوانین و فئودال ها نشسته بودند ) دچار شد .
نکته مهمی که باید یادآور شویم آن است که در دوره روشنگری ، گرچه نظریه پردازانی ( مانند جان لاک ) و ( میل ) به فرهنگ مخالف زن کلیسا پشت نموده و در شرح حقوق بشر و حقوق و آزادی زن و مساوات او با مرد کتاب نوشتند اما متـأسفانه رسوبات فرهنگ کهنه رومی و یونانی و سنت های قومی برخی نژادهای اروپایی نمی گذاشت که مانند اسلام – که وقتی از حقوق بشر دم می زند برای او بشر ، شامل همه افراد بشر می شود و تبعیض نژادی را نمی شناسد – تمام افراد بشر را مشمول قاعده مساوات و حقوق دیگر بشر بدانند یا برای زن استقلال و آزادی واقعی را بفهمند .[6]
مثلاً جان لاک[7] وقتی از آزادی و حقوق بشر یاد می کند مقصودش از بشر همه مردم نیستند بلکه مقصود او همه مردم اروپا ( و حتی فقط مردم انگلیس ) است و زنان و بردگان و مردم آفریقایی و مردم بومی آمریکا را شامل نمی شود . وی حتی از آنان به scum ( یعنی فضولات ) تعبیر می کند که در جامعه انسانی هیچ حقی ندارند و مملوک بشر اروپایی هستند و باید از آنان اطاعت کنند .
او گرچه به ظاهر برای بشر حق طبیعی و بین افراد آن مساوات قایل است اما نکته اینجاست که همواره به طبقه خاصی – یعنی اشــراف و طبقه متوسط - نظر دارد-که در اصطلاح به آن ها بورژوا می گفتند ) و با دقت می توان فهمید که مقصود او از بشر جنس مرد است نه زن و اگر زنی را ستایش کند زنان خاص از طبقه خاصند . این همان فرهنگ و سنت یونان و روم قدیم است .
این طرز فکر و زیربنای فکری هنوز در سراسر غرب و اروپا و شمال آمریکا حاکم است و کوکلس کلان های ایالات متحده و نژادپرستان اروپایی ضدشرقی و ضد رنگین پوست همه دانسته یا ندانسته پیرو چنین فکر و فرهنگی هستند که از سنت نژادپرستانه یهودیگری و فرهنگ رومی سرچشمه گرفته است .[8]
زن در تمام این فرهنگ های تاریخی – چه یونانی و رومی و چه یهودی و مسیحی – وسیله ای برای لذت مرد و خدمت و کار برای او بوده است و حق مالکیت بالاستقلال را نداشته حتی اگر چه به صورت ارث باشد یا از دسترنج کار و رنج او به دست آمده باشد ، و همین امروز هم ، با وجود تغییر شکل و عنوان ظاهری ، زن را همچنان برای اطفای شهوت و لذت مردان و برای کار در ادارات و کارخانه ها می خواهند و هنوز هم نام خانوادگی زن – که جزئی مهم از هویت اوست – تابع مردی است که او را سرپرستی کند و هرگاه که شوهر آن زن عوض شود باید نام خانوادگی خود را نیز عوض نموده و تابع نام خانوادگی شوهر باشد زیرا هویت او بسته به هویت شوهر اوست و البته برای لذت و کامیابی جنسی او . [9] همراه این تحولات فرهنگی اولین جوانه رنسانس اندیشه افراطی انسان محوری نیز بروز می کند .
نخستین جوانه رنسانس ، اندیشه انسان محوری یا اومانیسم بود . اومانیسم درواقع یک جریان افراطی بود که در مقابل تفریط گرایی مسیحیت در قرون وسطی پدید آمد . مسیحیت زمانی در غرب نفوذ و گسترش یافت که شکوهمندی امپراطوری روم و آرمان های آن از رونق افتاده بود و فضای یأس و نا امیدی بر مردم سیطره داشت . آباء کلیسا با استفاده از این فرصت به تبلیغ عدالت جویی و تقوای منفی برخواستند .
به اعتقاد کلیسا ، حتی ایمان و تقوای پرهیز هم به خودی خود در سعادت انسان تأثیری نداشت . به نظر آن ها عقل و اراده بشری از آن جا که اسیر طبیعت پست مادی است ، هرگز نمی تواند در نجات انسان نقش آفرین باشد . بنابراین خداوند با فروفرستادن فرزند خود ( عیسی مسیح ) و به صلیب کشیدن او ، کفاره گناه مومنان را پرداخته است و انسان ها تنها با ایمان به صلیب می توانند امید به نجات و رستگاری خود داشته باشند . به این ترتیب انسان قرون وسطی ، جهان واقعی را امری ماوراء طبیعت می دانست و زندگی را به یک حیات آسمانی و آرمانی محدود می کرد .[11]
انسان غربی درست به دلیل ناامیدی و سرخوردگی از نسخه های مادی یونانی و رومی بود که به آغوش مسیحیت پناه آورد و کلیسا نیز در رهایی انسان تنها به آسمان و آخرت وعده می داد .
دنیاگریزی و ماده ستیزی در فرهنگ مسیحی ، در طول هزارسال با پیرایه های بسیار از آداب و تشریفات و سلسله مراتب کلیسایی آذین بسته شد و از همه مهمتر آن که کلیسائیان با دعوت به زهد و رهبانیت عملاً دنیاطلبی و ثروت اندوزی را پیشه خویش ساختند . رنسانس با ظهور سرمایه داری و بورژواری درست همین نقطه ضعف فرهنگی مسیحیت را نشانه گرفت و با شعار بازگشت به طبیعت بشری و کامروایی دنیوی هرگونه اتکا به جهان دیگر و چشمداشت از عالم بالا را مردود شمرد .
اومانیسم در آغاز به « بهره وری عادی و سالم از برکات زندگی در سایه یک تمدن پیشرفته با استفاده از قانون اعتدال » چشم دوخته بود و شعار زیر را سرلوحه کار خویش قرار داد :
« کامل باش و سالم باش و به تن و جان ، توانا باش و فرصت را برای رشد و نمو در این جهان غنی از دست مگذار . »
اما حوادث نشان داد که اومانیست ها در عمل خواهان چیزی فراتر بودند ؛ آن ها علیه اخلاق مسیحی شوریده بودند تا بهره وری از انواع لذات و زیبایی های مادی را تجربه کنند ؛ آن ها به کلی امید از آسمان گرفته بودند و آرزوهای خویش را در زمین و در غرایز حیوانی می جستند .[12]
به این ترتیب ، لذت گرایی به عنــوان بخش جــدایی ناپذیر تفکر اومانیستی قرار گرفت . تفکر اومانیستی که نخست با ترویج عشق زمینی و فرهنگ برهنگی در نقاشی و مجسمه سازی ظهور کرد ، به تدریج تمام شئون حیات علمی و عملی اروپای غربی را دربر گرفت و به عنوان یکی از پایه های اساسی ادبیات و فرهنگ غرب جدید تثبیت و تحکیم گردید .
اومانیسم ، در یک کلام ، انسان – یعنی انسان مادی و زمینی – را تنها موضوع ارزشمند برای تلاش و تفکر می داند و چیزهای دیگر را تنها بر این پایه تحلیل و ارزیابی می کند . به عبارت دیگر انسان گرایی غرب ، قلّه ی ارزش هایش ، آزادی و خواست انسان هاست . خواست به معنای اعمش اعم از امیال درونی یا امیال فکری یا همه چیز . این خواست و میل تحت عنوان آزادی به شکل اجتماعی ظهور می کند . هر ارزشی به میزانی که به انسان آزادی بدهد ، ارزش است و به میزانی که از انسان آزادی را بگیرد ، ضد ارزش است . این تفکر اومانیسم است .[13]
آری ؛ غرب بعد از رنسانس در معنی ( خدا ) و ( انسان ) و ( جهان ) به انحراف افتاد و در نتیجه با واقعیات عالم درست برخورد نکرد و تمدنی به وجود آورد که بیشتر جواب گوی خیالات بشر است، تا روح واقع بینی او ، و به جای تعامل با طبیعت و به انکشاف کشاندن آن ، به تخریب و تسلط بر آن پرداخت .
بشر جدید به جای تغییر خود برای هرچه بیشتر شایسته قرب الهی شدن ، به تغییر و تخریب طبیعت پرداخت و بندگی خود را در زندگی زمینی فراموش کرد .[14]
مظلومیت زن در عصر روشنگری (رنسانس )
بعد از رنسانس و انقلاب کبیر فرانسه زن تا حدودی از بند مرد رها می شود و احساس رهایی از بردگی می کند و در برخی موارد وارد معرکه اجتماعی و سیاست هم می شود . این مرحله به انقلاب صنعتی غرب منجر می شود . آغاز دوره ی رشد و بلوغ سرمایه داری فرا می رسد ، سرمایه دارانی پیدا می شوند ، کارخانجات و کارگاه های متعدد تأسیس می کنند ، در این بازار رقابتی تصمیم می گیرند از وجود زنان استفاده ببرند . و این بار به شکل دیگری زن بازیچه ی ترفندهای مرد قرار گرفت .
صاحبـان کـارخـانه ها دیدند که اگر کارگران خود را از زنان انتخاب کنند اولاً حقوقی که به آن ها می پردازند ، نصف حقوقی است که به مردان می دهند ، ثانیاً بانوان بازیچه های خوبی برای مصرف فرآورده های آنان هستند .
در هر حال انقلاب صنعتی زنان و حتی کودکان را روانه کارخانه ها کرد و روابط خانوادگی را دچار بحران نمود . اما زیان این تحول و انقلاب متوجه زنان شد . زیرا نظام های سرمایه داری احتیاجات مادی و ضعف او را مورد سوء استفاده قرار دادند و با آنکه ساعات کارش کمتر از مرد نبود دستمزدی بسیار کمتر از دستمزد مرد برای او تعیین کردند .
هنگامی که جنگ بین الملل اول زبانه کشید و میلیون ها جوان اروپایی و آمریکایی را طعمه خود ساخت ، مشکـلات جـانکـاه دیگری را بـرای زنـان بـه ارمغـان آورد . تعـداد فـراوانی از زنان ، بی سرپرست ماندند ، از طرف دیگر کمبود عده ی مردها ، سبب شد زنان بیش از پیش حتی به قیمت زیرپا گذاشتن عفت و فضیلت خود به کار کردن روی بیاورند . به این ترتیب جاذبه های زنانه و به همراه آن حیثیت و مقام زن در خدمت اقتصاد قرار گرفت . [15]
« ویل دورانت » تحت عنوان زن امروزی می نویسد :
« صنعتی شدن زنان در حقیقت خانه داری را از بین برد . هرچه بر ماشین ها افزوده شد و فراوانی محصول با روش های تازه در به کار انداختن نیرو قیمت ها را ارزان تر کرد ، کارخانه ها صدها کارگر خانگی را که به مشاغل زنان تنوع می بخشید یکی پس از دیگری از دست آنان گرفتند … »
پس از آن این ماشین نوپا ، وسایل پیشگیری از آبستنی را به کمال می رساند و بی سروصدا به آزادی زن کمک کرد . دیگر زن فارغ از حال بچه و فارغ از آن آخرین وظیفه ای که می بایست خانه را محیطی پرمعنی و قابل تحمل کند ، روی به اداره و کارخانه و عالم نهاد . مغرورانه در مغازه در کنار مرد ایستاد و مثل او کار کرد و فکر کرد و سخن گفت .
بیشتر این آزادی از راه تقلید به دست آمد ، زن عادات نیک و بد این مرد از مد افتاده را یکی پس از دیگری یاد گرفت ؛ مانند او سیگار کشید و مانند او شلوار پوشید و موی سرش را مثل او اصلاح کرد و در بی اعتنایی به مقدسات و در الحاد به رفتار او گرایید . همانندی روزانه ، مردان را زنانه و زنان را مردانه ساخت ، مشاغل همسان و محیط یکسان هر دو جنس را تقریباً به یک شکل درآورد . پس از یک نسل لازم خواهد آمد که برای تمیز مرد از زن بر هر یک ورقه ای بچسبانند تا از پیشامدهای ناگوار جلوگیری شود !
… انقلاب صنعتی نتایج منطقی بیرحمانه خود را ظاهر می سازد : زن باید در کارخانه با شوهر خود کار کند . او به جای آنکه در اتـاق خلوتی بنشینـد و مـرد را نـاگـزیـر سـازد کـه بـرای جبـران بی حاصلی او دو برابر کار کند ، باید در کار و پاداش و حقوق و تکالیف با او برابر باشد . معنی آزادی زن در غرب این است . »[16]
همانطوری که در فصل دوم اشاره شد ، زن در دوران جاهلیت اولی در شرایط بسیارسخت و اسفباری به سر می برد ؛ ولی با توجه به آگاهی از سرگذشت زن در فرهنگ غرب روشن می شود ، که مظلومیت و محرومیت زن از حقوق انسانی منحصر به عصر جاهلیت گذشته نبوده بلکه در عصر علم و تکنولوژی نیز ، زن بیش از مرد مورد ظلم و بی عدالتی قرار گرفته است .آنچه راسل از دیدگاه روحانیون مسیحی درباره زن بیان می کند[17] مؤید این واقعیت است که برای آگاهی بیشتر از ابعاد مظلومیت و محرومیت زن در عصر جدید لازم است این مسأله تحت سه عنوان مورد بررسی قرار گیرد:
الف- زن ، ملعبه ی سرمایه داران
اگرچه در اروپا در قرون اخیر زنان را با شعار « آزادی » و « برابری زن و مرد » به صحنه اجتماع وارد نمود ولی در حقیقت این کار با هدف بهره کشی بیشتر مرد درآمد . شهید مطهری تحلیلی روشنگرانه در این زمینه دارد و می نویسد »
« یکی از عوامل این بود که مطامع سرمایه داران در این جریان بی دخالت نبود . کارخانه داران برای اینکه زن را از خانه به کارخانه بکشند و از نیروی اقتصادی او بهره کشی کنند ، حقوق زن ، استقلال اقتصادی زن ، آزادی زن ، تساوی حقوق زن با مرد را عنوان کردند و آن ها بودند که توانستند به این خواسته ها رسمیت قانونی بدهند . »[18]
درحالی که در اسلام وظیفه تأمین زندگی به عهده مرد است ، در فرهنگ اروپایی عملاً مسئولیت مردان کاسته یا به طور کلی مرتفع شد ، زن وارد بازار کار شده ، دوشادوش مرد به کار و فعالیت اقتصادی مشغول گردیده ، علاوه بر آن که به مثابه ی نیروی کار ارزان مورد بهره کشی قرار گرفته و وظیفه تأمین معیشت خود و گاهی فرزندان را نیز متکفل شده است . آمارهای تکان دهنده سازمان های رسمی جهانی حاکی از وضعیت رقت بار زنان در عصر علم و تکنولوژی و تساوی حقوق زن و مرد و رفاه و پیشرفت است . از حـدود 3/1 میلیـارد انسـانی که در سرتاسر جهان در فقر به سر می برند ، 70% زن هستند ، 3/1 خانوارهای جهان تحت سرپرستی زنان اداره می شود .[19] هنوز در بسیاری از کشورهای صنعتی ، زنان 70 تا 80 درصد نرخ دستمزد ساعتی مردان را دریافت می کنند . در ژاپن و جمهوری کره دستمزد آنان نصف دستمزد مردان است .[20]
این آمار تصویری کوتاه از واقعیتی تلخ است که با ورود زن به صحنه اجتماع ، نه تنها حقوق او تأمین نشده ، بلکه بسیاری از حقوق دیگرش نیز پایمال شد .
ب- زن ، ملعبه ی مردان بی بندوبار
بدبختی و فلاکت دیگر زن بهره کشی جنسی از او است . چون ارتباط محدود زناشویی میان زن و شوهر توسط بعضی از فیلسوفان آن دیار نشانه عقب ماندگی و مخالفت با آزادی رفتار خوانده شد ، با ورد زن به اجتماع و ارتباط نامحدود با دیگران ، کانون خانواده متلاشی شد . یکی[21] از بنیان گزاران دموکراسی و برابری در این باره می گوید :
« آزادی عمل هرکس در مورد روابط جنسی باید به طور کلی غیر مهم و امری کاملاً خصوصی بشمار آید ، امری که ارتباطی به هیچ کس دیگر و به دنیای خارج ندارد . روزی فرا خواهد رسید که مقصر شناختن کسی برای این امور جزو خرافات و توحش های روزگاران کودکی نوع بشر شمرده خواهد شد . » ![22]
ورود این چنینی زن به اجتماع ، گذشته از فساد اخلاقی و بی بندوباری که به دنبال داشت ، کانون خانواده را متلاشی کرد . به طوری که امروزه متفکران دلسوز آن دیار ، خود از متلاشی شدن خانواده ، که کانون محبت و تربیت فرزندان شایسته است ، متأثر و نگرانند .[23]
با متلاشی شدن خانواده و از بین رفتن علاقه و ارتباط پدر و مادر در محیط خانواده و فرودآمدن خیمه خانواده ، فرزندان حیران و سرگردان و محروم از محبت و عاطفه پدر و مادری وارد اجتماع شده و هریک جذب قطب هایی در اجتماع فاسد گشته و به دلیل بی پناهی و بی هدفی در زندگی ، بسیاری به پوچی رسیدند . بسیاری دم غنیمتی شده و بسیاری دیگر به هر قیمتی دنیای پرزرق و برق را به بهای لگدمال کردن حقوق انسان های دیگر برای خود ساختند و البته بسیاری از مردم نیز خود را غرق در کار و فعالیت نمودند ، غرق در کار و فعالیت شدند تا همه چیز را فراموش کنند . طراحان و صحنه گردانان ، این بازار مکاره سیستمی را پایه گذاری کردند که پدر ، مادر و فرزند هر کدام بیگانه از یکدیگر و به صورت جدا فقط کار کنند و کار کنند تا نظام سرمایه داری سرپا بماند و البته مردم نیز از رفاهی نسبی برخوردار باشند .[24] در آن سیستم هدف ، کار و فعالیت است و از برآورده کردن نیازهای معنوی و روحی خبری نیست ، چرا که بسیاری از نیازهای روحی و معنوی در آن زندگی به فراموشی سپرده شده است . در چنین نظامی زن بیش از مرد متضرر شد ، چرا که او بیش از مرد از خلقت و فطرت خویش فاصله گرفت و به تعبیر صحیح تر دور نگه داشته شد . در این سیستم زن هم نیروی کار ارزان برای مردان استثمارگر است ، هم بــدون آنکــه مرد بار سنگین مسئولیت معیشت او را بر عهده
بگیرد و رسالت اداره خانواده و همسر و فرزندان را بپذیرد ، بدون هزینه و راحت به هدف خود که همانا بهره کشی بی حد و حصر جنسی از زن بود ، رسید . البته با شناخت عمیق از بعضی از روحیات زن مثل علاقه به خودنمایی ، او را مانند کودکی با اسباب بازی هایی مشغول کرد ، او را ستاره تئاتر و سینما نمود ، چهـره ی شاخص تبلیغاتی برای شرکت ها و سازمان ها کرد ، و این همه را با شعار فریبنده ی « آزادی زن » و « تساوی حقوق زن و مرد » انجام داد .[25]
ج- زن ، کالای تجاری
مصیبت بارتر از آنچه تاکنون ذکر گردید ، آن که امروزه زن به عنوان یک کالای تجاری در اروپای متمدن خرید و فروش می شود . در مجارستان یک قاچاقچی می تواند یک دختربچه یتیم را به قیمت یک ماشین کهنه یعنی 900 دلار خریداری کند . او سپس می تواند این دختر را به قیمت 2700 دلار به یکی از مراکز فساد غربی بفروشد . صاحب مذکر نیز می تواند با کرایه دادن دختر به مراکز فساد لندن ، پاریس یا آمستردام چند برابر این پول را به دست آورد .یک پلیس لندن در این باره می گوید : تجارت زن در حال رونق گرفتن است ، چون تقریباً بی خطر و بسیار پرسود است . تجارت مواد مخدر پول ساز است ، اما هر روز خطرناک تر می شود و ممکن است بیست سال حبس برای مجرم در پی داشته باشد . اما خرید و فروش زن آسان و پرسود است به خصوص وقتی که آن ها را با ماشین از اروپای شرقی می آورند و هزینه ای هم برای هواپیما نمی پردازند .[26]
بنابرگزارش سازمان بین المللی مهاجرت هر ساله هزاران زن اروپایی خرید و فروش می شوند .[27]
ملاحظه می شود که در عصر جاهلیت مدرن و با شعارهای فریبنده ، نه تنها زن از مظلومیت و محرومیت نجات نیافت ، بلکه در برخی مواقع محروم تر و مظلوم تر شد . اگر در گذشته استبداد حاکم بود و زن با صراحت استثمار می شد ، اما امروز با شعار دموکراسی و آزادی و تساوی حقوق ، زنان از هویت خویش دور مانده و به صورت کالای بی ارزشی درآمدند . اگر در گذشته زن تنها تحت ستم شوهرش بود ، امروز تحت ستم مردان بیشماری است و بالاخره اگر در عصر جاهلیت قدیم جسم زن را زیر خاک دفن می کردند ، در جاهلیت جدید روح و جانش را به نام تجدد و آزادی های وارداتی به اسارت و تباهی می کشند . این تغییر نگرش در مورد زن موجب شد تا عده ای از علماء و فلاسفه های سیاسی غرب ، به طرح نظریاتی درباره زن بپردازند .
[2]- فرهنگ علوم سیاسی ، علی آقابخشی و مینو افشاری راد ، تهران ، چاپار ، 1383 ، 751ص ، وزیری ، ص 581-580
[3]- انقلاب فرانسه ( انقلاب کبیر فرانسه )
انقلاب فرانسه دگرگونی عظیمی است که در دوره خاصی در ابتدای حیات سرمایه داری در فرانسه رخ داد . آغاز آن را معمولاً سال 1789 می دانند و پایان آن را 1795 یا سال کنـوانسیـون یا 1797 پایان حکومت دیرکتوار یا 1804 پـایـان دوره کنسولی نـاپـلئـون بـه حسـاب می آورند .
آنچه به عنوان شکل گیری این انقلاب مطرح است شامل : رشد بورژوازی نوین ( طبقه متوسط ) که طالب حقوق اجتماعی بود ، رشد طبقه کارگر صنعتی ، وجود سیستم اشرافی و طبقات ممتاز و نارضایتی مردم از آن ها ، مناسبات کهنه فئودالی ، اخذ مالیات سنگین که بر دوش تولیدکنندگان و ثروت تحمیل می شد ( طبقه کارگری ) ، عدم تضمین تأمین آتیه برای سرمایه داران و … می باشد .
در فرانسه ، انقلاب باعث محو قدرت فئودالیسم و ظهور سرمایه داری شد و بدین نحو طبقات جابجا گشتند . بورژوان جان گرفت و توسط آن افکار روشنگرانه توسعه بیشتری یافت .
طبقه کارگر صنعتی یا همان پرولتاریا اعلام وجود کرد و سپس مکتب مارکسیسم را رونق بخشید . هنر و ادبیان جان گرفت و مکاتب تازه ای در سایه نظم نوین اجتماعی پا به عرصه وجود نهاد ، مهمتر از همه تجلی ناسیونالیسم و وحدت ملی در ممالک اروپایی بود که توسط افکار نوین در انقلاب فرانسه بوجود آمد .
محمدجاسمی و رهرام جاسمی ، همان ، ص 134-131
[6]- سوزان مولیر آگین ، زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب ، ن . نوری زاده ، تهران ، قصیده سرا و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1383 ، 328 ص ، ص 10
[10]- انسان باوری ؛ انسان گرایی ؛ انسان دوستی ؛ هومانیسم ؛ اومانیسم ؛ انسان مداری humanism
الف- واژه متداول در علوم انسانی که معانی گوناگون دارد و به طور کلی عبارت است از مجموعه نظریات حاکی از احترام به فضایل انسانی و علاقه به سعادتمندی و تکامل جامع ، سریع و ایجاد شرایط مساعد برای حیات فردی و اجتماعی انسان از نظر هومانیست ها آموزش و پرورش امر بسیار مهمی بود ، بطوری که آن را عامل رشد و شکوفایی استعدادهای انسان می دانستند . آن ها طرفدار آزادی فکر ، اندیشه ، عقیده و وجود تعاطی آزادانه عقاید و نقد و بحث و کاربرد عقل و تحقیق معطوف به عمل در کار علم و تکنولوژی بودند و از نهادهای دموکراتیک برای کنترل و نظارت نظام اجتماعی و سیاست حمایت می کردند .
هومانیسم در عصر حاضر از کوشش برای ایجاد شرایط مادی و معنوی تعالی انسان جدایی ناپذیر است .
ب- در تاریخ تمدن غرب نام نهضتی است که به رنسانس و تجدید حیات علم و فرهنگ و هنر و طرح مسائل اجتماعی و سیاسی و تربیتی خارج از محیط سلطه پاپها منجر شد . این نهضت فرهنگی اروپا بر اثر آشنایی با فرهنگ باستانی یونانی – رومی ، تلاش می کرد تا در مقابل آرمان فرهنگی قرون وسطایی ، به آرمان فرهنگی تازه ای براساس آرمان فرهنگی باستانی دست یابد . هومانیسم شعار خود را براساس سخن پروتاگوارس فیلسوف یونانی که گفت : « انسان میزان همه چیز است » بیان می نمود و بدین ترتیب ، مفهوم انسان را جانشین خدا و کلیسا و مسیح ساخت و فردگرایی و خودخواهی معقول را ترویج کرد و خوش بینی این جهانی را به جای اعتقاد به بقای روح و وعده بهشت برگزید و توجه به عمل و زندگی روزمره را جایگزین اعتقاد به ماورای طبیعت و مسیحیت نمود . از ایدئولوژی انسان گرایی دو مکتب به وجود آمد : یکی لیبرالیسم که مسلک اقشار شهری و به ویژه روشنفکرانی بود که با قید و بندهای نظام اجتماعی موجود موافق نبودند و بعدها ایدئولوژی مسلط در جوامع سرمایه داری شد و دیگر سوسیالیسم که اصلاح وضع اقشار محروم جامعه را در نظر داشت و به دو نوع سوسیالیسم تخیلی و سوسیالیسم علمی تقسیم می شود . مبارزه بین لیبرالیسم و سوسیالیسم علمی که هر دو مدعی اصلاح و بهبود وضع انسان هستند ، همچنان ادامه دارد .
علی آقابخشی – مینو افشاری راد ، فرهنگ علوم سیاسی ، تهران ، چاپار ، 1383 ، 751 ص ، ص 300
[11]- ارتگا ای گاست خوسه ، انسان و بحران ، تدین احمد ، فصل 8 و 9 ؛ محمدرضا زیبایی نژاد – محمدتقی سبحانی ، همان ، ص 18
[16]- ویل دورات ، لــذات فلسفه ، ترجمــه عباس زریــاب خویی ، چ 21 ، تهران ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، 1388 ، 500 ص برگزیده از صفحات : 151 ، 153 ، 173
[18]- نظام حقوق زن در اسلام ، ص 19 ؛ مجله پیام زن ، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، شماره هفتم ، مهر 1378 ، ص 129
[19]- پیشنهادهای سازمان ملل برای ارتقاء زندگی خانواده های زن سرپرست ، ر. ک به نشریه ابرار ، ش 2208 تاریخ 2/4/75 ؛ همان
[24]- جان کارلسون ، لن اسپری و لویس جودیث ، خانواده درمانی ، ترجمه شکوه نوابی نژآد ، تهران ، مرکز مطالعات و تحقیقات خانواده ، انجمن اولیاء و مربیان ، 1378 ، ص 35
[27]- طریقه کار این گونه است که زن ها از طریق دوستـانشـان یـا آگهـی روزنـامـه مطلـع می شـونـد که می توانند در کشوهای مختلف اروپای غربی به عنوان رقاصه یا کارگر کاباره ها کار پیدا کنند . برای این کار دانستن زبان لازم نیست ، حقوقی خوب به اضافه پروانه کار هم داده می شود !
دبیر کل سازمان یاد شده می گوید : زن های روس اکثراً از مرز لهستان وارد می شوند . در آن جا مدارک شناسایی و روادید توریستی در اختیار آن ها قرار می گیرد . برای زن های دیگر روادید رقاصی یا هنرمندی تهیه می شود !
کشور سوئیس در سال 1373 ، هزاروهشتصد مورد از این گونه ویزاها صادر کرده است . از این زن ها 15 هزار دلار می گیرند تا آن ها را به غرب بیاورند ، آن ها می توانند کار کنند و این پول را دوبار به دست آورند . البته هزینه های دیگر مانند کمیسیون صاحب مرکز و پول غذا و جا را هم باید بپردازند . سیستم به گونه ای است که این زن ها مقروض باشند و فقط بتوانند 10 تا 25 درصد از درآمدشان را حفظ کنند .
انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران ، نشریه ماهانه آموزشی تربیتی پیوند ، تهران ، خورزن ، ش 263-262-261 ، ص 704
(نوشته فاطمه کیخسروی)