رهبري سياسي و حكومتي امام در جامعه،
در زيارت جامعه كبيره آمده است و قادَة الْاُمَمِ به معناي پيشوايان اهل دين و سرداران سپاه اسلام. قادة: جمع قائد است؛ و قائد به معناي رئيس، پيشوا، جلودار، سردار، زمامدار و فرمانروا مي باشد. «اُمَم» جمع اُمت، مشتق از «اُم» است كه به معناي مادر و اصل هر چيز مي باشد.
زمام تمام امتها از آن جهت است كه تمام پيامبران الهي همه در مسير توحيد حركت كرده و امت هاي خود را بر هدف واحدي هدايت مي كردند و پس از آنكه دوران هر امتي سپري شد و امت اسلام به وسيله وجود مقدس خاتم الانبياء در مسير تكامل قرار گرفت، پيشوايي و زمامداري همة امتها به اوصياء گرامي و ائمه هدي (عليهم السلام) سپرده شد، زيرا آن بزرگواران قائم مقام رسول اكرم و وارث تمام انبياء عظام بوده و فرمانروايي آنان تا پايان امر ادامه خواهد داشت و از اين جهت است كه در اين قسمت در زيارت جامعه مي خوانيم (و قادةِ الامَمِ) و همانطور كه گفته شد امت به صيغة جمع آورده شده كه معلوم مي دارد، تمام امتها در دنيا زير پوشش زمامداري آن بزرگواران قرار دارند، و اگر امروز اين معنا در ظاهر نمايان نيست ولي در باطن ثبات و برقراري اين عالم در هر دوران، بستگي به وجود اين پيشوايان عاليقدر داشته كه همه حجّت خدا در روي زمين هستند. و زماني فرا رسد كه با ظهور قائد عظيم الشأن امام زمان (عج) يكتا زمامدار تمام امتهاي جهان، تمام ملتها و حكومتها از شرق و غرب عالم در زير لواي توحيد به زمامداري آن بزرگوار امت واحده اي را تشكيل دهند.[1]
حكومت و چگونگي رهبري سياسي جامعه يكي از عمده ترين و اساسي ترين نهادهاي حركتي يك جامعه مي باشد. كمتر مكتب و بينشي را مي توان سراغ داشت كه براي انسان و حركت او تعريف و هدف مشخصي داشته باشد و در مورد نوع و چگونگي حكومت خاصي سكوت كرده باشد. و حتي كمتر ـ و يا اصلاً ـ جامعه و گروهي را در تاريخ بشر مي توان سراغ داشت كه هيچ شكلي از حكومت و سياست در آن موجود نباشد. و دليل اين موضوع هم كاملاً روشن است زيرا به علت روابط و اهداف و نيازهاي مشترك در يك جامعه و همچنين ايجاد زمينه هاي دفاعي در قبال هرگونه سدي كه مانع حركت جامعه و امت بشود، نياز به تصميم گيري ها و برنامه ريزي هاي مشترك وجود دارد و اين مسايل مشترك احتياج به حكومت دارد. از آنجا كه اسلام به انسان به منزلة يك موجودي مي نگرد كه هدايت و راه يافتن و كمال او در گرو پيمودن راه مشخصي است كه خداوند به وسيلة پيامبران و اولياء خود آن راه را به او مي شناساند و خداوند اين هدايت را خود به عهده گرفته و وسايل آن را فراهم كرده است و امام را وسيلة كاملي قرار داده تا به دست او اين هدايت به انجام رسيده و كامل گردد، بنابراين نظر اسلام در مورد حكومت و رهبري هم كاملاً مشخص است و آن اينكه امام و امامت، رهبري سياسي و حكومتي جامعه را به عهده دارد و اين موضوع از بطن تعريفي كه از امامت كرديم به دست مي آيد.
بنابراين حاكميت سياسي جامعه بايد در دست امامان هدي باشد تا بدين وسيله قدرت لازم براي به اجرا درآمدن احكام الهي فراهم آيد و قدرت در دست طاغوتيان نباشد كه مانع انجام احكام شده و در نتيجه انهدام دين خدا را فراهم آورند.2
نوشته آزاده اقبال