زهد زینب(سلام الله عليها)
زهد به معنی بی رغبتی به دنیا است. زهد در مسیر بندگی و عبادت اولین مرحله است یعنی تا انسان دل از اغیارخالی نکند، هرگزطعم ایمان را نمی چشد امام صادق(ع) در این زمینه فرمود:
حرامٌ عَلی قُلوبِکُم اَن تَعرِفَ حَلاوَهَ الایمانِ ، حَتّی تَزِهَدُ فی الدنیا
درک شیرینی ایمان بر دل شما حرام است تا این که به دنیا بی رغبت شوید.
آنان که به معرفت کامل رسیدند در حقیقت زهد را سرمایه اولیه خود قرار دادند پیامبران و امامان(ع) ما، در بی میلی به دنیا ضرب المثل بودند آنان ، از همه کس به معرفت الهی تشنه تر بودند و منزلی جز بارگاه حق تعالی نمی شناختند.
مومن به دنیا همانند وسیله ابزار نظر دارد ، لکن نه آن ابزاری که از دست دادن آن باعث ناراحتی او شود.
یعنی اگر چیزی از دنیا بدست آورد شاد نمی شود و اگر چیزی را هم از دست بدهد غمگین نمی گردد این مطلب را خداوند متعال در قرآن مجید چنین آمده است.
لِّکَیلا تَأسَوا عَلَی مَافَاتَکُم وَ لَا تَفرَحُوا بِماءَا تَاکُم[1]
تا برانچه که از دست شما رفته افسوس نخورید و آنچه به شما رسیده شادی نکنید
زهد مفهومی فراتر از آنچه گفته شد دارد، چرا که زاهد هر چه بارش از دنیا سبک باشد، شتاب و حرکت او به سوی خدا بیشتر است و هرچه از دنیا دور گردد، شادمانی او افزونتر می شود.
به طوریکه ملاحظه می شود اثر سازنده و تربیتی زاهد آن است که هرچه دنیا از انسان فاصله گیرد بر شادمانی او افزوده گردد، یعنی اگر روزی گرسنه است و غذایی نمی تواند فراهم کند، ناراحت نباشد و اگر لباس او مندرس و کهنه است، به همان لباس قناعت کرده و به لباس نو میل پیدا نکند نمونه هایی از این قبیل ، آثار و علایم زهد هستند که هر کس از آن برخورداراست باید به خود بیاید لازم به ذکر است که بین زهد و قرب الهی تناسب مستقیم وجود دارد یعنی هرکس زاهد تر است به خدا نزدیکتر است یعنی هر کس میل به دنیا دارد به نسبت میلش از قرب خدا دور است. حال که فلسفه زاهد این است مسلماً باید پیامبران و امامان معصوم(ع) از پیش کسوتان زهد باشند چرا که آنان محض قرب الهی اند و هیچ حجابی بین آنها و خداوند سبحان و تعالی وجود ندارد و در این راستا است که معمای ساده زیستی پیشوایان مانیز حل می شود و اینکه در تاریخ می خوانیم،حضرت علی(ع)نان جو تناول می کرد یا حضرت زهرا (ع) چادرش از لیفه خرما بود، این بدان معنا نیست که آنها چیزی نداشتند بلکه برای خود نمی خواستند. نداشتن و نخواستن دو مقوله جدا از هم می باشند.
خاندان اهل بیت(ع) افراد فقیری نبودند تا سربار دیگران شوند، بلکه همواره از حاصل دست رنج خود می خوردندو به دیگران نیز می دادند وحتی هم نوعان را برخود مقدم می داشتند و هرگز از حریم زهد و تقوا پا را فراتر نمی گذاشتند.
زینب کبری (س) نیز در خانه ای نشوونما کرد که زهد به عنوان یکی از اصولی ترین پایه های اخلاق و ایمان در آن حاکم بود، زینب(س) ازخردسالی شاهد بود که پدرش همواره غذای خود را به افراد یتیم و بی چیز می داد و مادرش تا پاسی از شب لباسهای کهنه را وصله می زد بارها برای زینب(س) اتفاق افتاده بود که شام شب آنها را سائل طلب می کرد و والدینش با کمال میل به او می بخشیدندو جملگی شب دراز را با شکمی گرسنه به صبح می رساندند و بالاخره دختر علی(ع)می دید که فرش منزل آنها از پوست گوسفند است آری زینب(س) زهد را در شعار و لفظ فرانگرفت بلکه به طور عملی در خانه ای محقر و بی ریا لذت زهد را چشیده و به نقش سازنده آن در تکامل اخلاق و معنویت، علم پیدا کرده بود[2]