علل محرومیت از توبه
توبه راه بازگشتی است که هرکسی توان و توفیق دست پیدا کردن به آن را ندارد . چه بسا افرادی که با وجود میل به بازگشت به سوی خـدا از آن محـروم می شـونـد و دسـت یـابـی بـه آن را امـری محـال می پندارند این محرومیت از توبه به عللی است از جمله[1] :
۱- یاس از رحمت الهی
آدمی به مقتضای طبع حیوانی – فرشته ای که دارد در انتخاب خوب و بد مختار است چه بسا مرتکب گناه می شود و اگر بعد از ارتکاب گناه که جز معصومین (علیهم السلام) به آن مبتلا هستند راهی برای اصلاح و بازگشت او ارائه نمی شد بشریت به تباهی کشیده می شد و هر گناهکار فکر می کرد : حال که راهی برای نجاتم وجود ندارد پس چه بهتر ، در این چند روزه ی زندگی هرچه دستم برسد کوتاهی نکنم بدیهی است که این روحیه ، جوامع بشری را از فلسفه ی آفرینش که نیل به کمال مطلوب است بازمی داشت و آن را بدتر از زندگی حیوانی می کرد . روی این جهت خداوند برای این گروه دری را گشوده و از آنان دعوت فرموده که به سوی او بازگردند و از این در وارد شوند که امام علی بن الحسین زین العابدین (علیه السلام) در مناجات ( تائبین ) به پیشگاه خدا چنین عرضه می دارد : ( الهی انت الذی فتحت لعبادک باباً الی عفوک سفینه التوبه فقلت : توبوا الی الله توبه نصوحاً فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه[2] : خدای من ، تو کسی هستی که دری به سوی عفت به روی بندگانت گشوده و نامش را توبه نهاده ای : بازگردید به سوی خدا و توبه کنید ، توبه خالص ، اکنون عذرکسانی که از ورود از این در ، بعد از گشایش آن ، غافل شوند چیست ؟
بنابراین در آئین مقدس اسلام ، نه تنها گناهکار در بازگشت به سوی پروردگار و آمرزش گناهان ممنوع نیست و در این راه مورد سرزنش قرار نمی گیرد و برای قبولی توبه اش شرایط سنگینی قرار داده نشده بلکه با یک دنیا مورد لطف مخاطب قرار می گیرد که یاس به خود راه ندهد و به سوی پروردگار بازگردد که او همه ی گناهانش را می آمرزد. [3]
اسلام هیچگاه انسان را در بن بست قرار نداده و لذا باید امید به قبول توبه در هر شرایطی باشد ونباید گفت که آب از سرمان گذشت دیگر ما مشمول رحمت الهی نخواهیم شد دامنه ی رحمت الهی به قدری وسیع است که آسمان و زمین و هرچه در آن هاست را دربرمی گیرد . [4]
مبادا شیطان و نفس اماره وارد شوند وسوسه نماید و مطلب را بزرگ نمایش دهند و از توبه منصرف کند بدان که در این امور هر قدر ولو به مقدار کمی نیز باشد اقدام بهتر است .گناهان متراکم و خطایا متزاحم است از لطف خداوند مأیوس نشو و از رحمت حق ناامید مباش که اگر توبه را به مقدار مقدور اقدام کنی خداوند راه را به تو سهل می کند و راه نجات را به تو نشان می دهد.
انسان مأیوس از رحمت حق ، چنان ظلمتی قلبش را فراگرفته و چنان افسارش گسیخته می شود که با هیچ چیز نمی توان اصلاحش کرد. [5]
بنابر آیات قرآن یأس از رحمت الهی به منزله ی کفر است .
( وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ [6] : از رحمت خدا نوميد مباشيد، زيرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نوميد نمىشود.)
اگر کسی هرچقدر هـم گناه کرده باشد از رحمت و بخشش خدا مأیوس باشد گناه این عقیده از سال ها گناه او بیشتر است برای اینکه آن گناه درجه کفر نیست ولی مأیوس بودن از رحمت خدا درجه کفر است .
بعضی از مفسرین در ذیل آیه فوق به داستانی اشاره می کنند که :
حمیدبن قحطبه ، سرهنگی در لشکر هارون الرشید داشت . راوی خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کرد در ماه مبارک رمضان پیش حمیدبن قحطبه رفتم دیدم روزه اش را می خورد به او گفتم که آیا مریض هستی ؟ گفت : نه . گفتم : مسافر هم که نیستی پس چرا روزه ات را می خوری ؟ گفت : برای اینکه می دانم خدا دیگر مرا نمی آمرزد بعد برایم قضیه ای را نقل کرد و گفت هارون الرشید شبی مرا خواست به من گفت ؟ چه مقدار با من هستی ؟ گفتم : حاضرم مال و آبرویم را در راه تو بدهم . گفت: نه برو . می گوید : هنوز به خانه نرسیده بودم که دوباره به دنبالم فرستاد و گفت : چه اندازه با من هستی ؟ گفتم : حاضرم مال و ناموسم و جانم را در راه تو بدهم . گفت : نه می گوید هنوز به خانه نرفته بودم که مجدداً دنبالم فرستاد ،رفتم گفت : چقدر با من هستی ؟ گفتم : حاضرم دینم را در راه تو بدهم . گفت : همین را می خواهم بعد شمشیری را به من داد و گفت : هرچه این غلام گفت ، عمل کن می گوید غلام مرا در خانه ای برد ، در اتاق را باز کرد ، بیست نفر سادات جوان از اولاد پیغمبراکرم (صل الله علیه و آله) زیر غل و زنجیر در آن اتاق بودند آنها را به وسط صحن آورد آن جا چاهی بود ، غلام گفت : آن ها را گردن بزن و در این چاه بریز آن ها را گردن زدم و در چاه ریختم در اتاق دوم ، باز شد عده ای از سادات فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) و امام حسن (علیه السلام) در آن اتاق زندانی بودند آن ها را گردن زده و در چاه ریختم . آخری پیرمرد ریش سفیدی بود . رو به من کرد و گفت : اگر مادرم زهرا در روز قیامت از تو بپرسد که چرا من را کشتی چه جواب می دهی ؟ بدنم لرزید . غلام گفت : تو که کار را تمام کردی این پیرمرد را هم گردن بزن ، او را نیز گردن زدم و در چاه انداختم .
با خود گفتم معلوم است که خدا من را نمی بخشد ، پس برای چه روزه بگیرم ؟ راوی می گوید این را در خدمت امام صادق (علیه السلام) نقل کردم امام (علیه السلام)خیلی ناراحت شدند بعد این جمله را فرمودند :
فلانی ، این که مأیوس از رحمت خدا شده گناهش از کشتن ٦۰ نفر سید بزرگتر است . خداوند توبه از هر گناه را هر چقدر بزرگ باشد می پذیرد . هرچند این گونه افراد موفق به توبه نمی شوند . اما یأس از رحمت خدا از نظر این روایت گناه بسیار بزرگی است . [7]
پس برای نزدیکی به خدا و دوری از شیطان باید همیشه و در همه حال به زحمت خداوند امیدوار بود و خداوند راه این امیدواری را به انسان نشان داده آن جا که می فرماید :
(قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً[8] : بگو: «اى بندگان من -که بر خويشتن زيادهروى روا داشتهايد- از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همهى گناهان را مىآمرزد.)
٢- ترس از جبران خطاها
چه بسا انسان با این تصور که جبران همه ی کاستی ها برایش ممکن نیست از توبه طفره رود و نتواند تصمیم جدی بگیرد ( به توبه و جبران گذشته ) این شخص باید هرچه زودتر توبه کند البته آن چه مهم است پشیمانی و عدم تکرار گناه است و در جبران مافات نیز بیش از قدرت از او انتظاری نیست . [9]
چه بسا انسان تصمیم به توبه می گیرد از این جهت شیطان و نفس اماره را شکست می دهد اما به فوریـت آن واقـف نیـست مـرتبـاً بـه خـود وعده ( یک تـوبـه صحیح و کـامل ) می دهد و امروز و فردا می کند ، غافل از آن که هرچه سن بالاتر می رود ، حرص ، مال دوستی ، و طمع بیشتر شده و انسان را بیشتر از توبه غافل می کند.
شیطان در این راه بسیاری از انسان ها را ناامید گردانید اما راه چاره را در این دید که انسان ها را با آرزوی ( توبه صحیح و کامل ) فریب دهد و توبه آنان را تا هنگام مرگ به تاخیر اندازد زیرا توبه در هنگام مرگ اگر هم ممکن باشد قبول نمی شود . جوانی بهترین سن توبه است و اساسا هر سنی بهتر از سن بالاتر است از این رو در لحظه ای نباید توبه را به تاخیر انداخت .
۴- کوچک شمردن گناه
چه بسا انسان تصور کند که گناه چندانی ندارد و یکی ، دو گناه هم مهم نیست درحالی که کوچک دیدن گناه موجب می شود که انسان باز هم مرتکب گناه شود . [11]
درنتیجه کوهی ازگناهان کوچک برای خود فراهم می آورد .
گناه هرچند که کوچک باشد به هر حال نتیجه سرکشی و طغیان در مقابل خداوند قادر است و سرکشی در مقابل امر خداوند چه کوچک و چه بزرگ خبائث است و انسان هرگاه گناه را بزرگ شمارد نزد خداوند کوچک خواهد بود و هرچه کوچک بشمارد آن را ، نزد خداوند بزرگ خواهد بود و برای اینکه هنگامی که گناه را بزرگ می شمارد معلوم می شود که قلبش از آن متنفر است و همین نفرت اجازه نمی دهد وی به تمام معنا تحت تاثیر و نفوذ گناه واقع شود و اگر گناه را حقیر و ناچیز انگارد ، معلوم می شود به آن علاقمند است و در نتیجه تیر گناه در قلب وی کاملا نفوذ پیدا می کند با آنکه مطلوب قلب آن است که همیشه اوقات بر اثر انجام دستورات الهی منور گردد و به چرک سئیات آلوده نشود به همین جهت هرگاه آن طوریکه باید و شاید مطلوبش عملی نشود و به حال غفلت بماند از حقایق و دقایق استفاده نمی نماید .
این گروه از مردم به علت خرد و کوچک دیدن گناه خویش و اصرار بر آن از راه نجات و رهایی بخش توبه محروم می مانند و اینگونه می پندارند که گناهان کوچک به همین گونه می مانند در صورتیکه این گناهان حقیر و صغیر قابل رشدند و با پیدایش اسباب بد به کبیره مبدل می شوند . که وقتی انسان گناه را حقیر شمارد خود به خود به ارتکاب آن عادت می ورزد و گناه را به سرحد کبیره می رساند و نیز وقتی بر انجام آن اصرار و مواظبت ورزد خود را در آن غوطه ور می سازد که تنها راه رهایی از آن توبه و بازگشت به سوی خداوند است .
کسی که گناه صغیره ای از او سر زد خود را کوچک و ناچیز بشمارد و خود را سزاوار عقوبت الهی نداند گناهش کبیره و مستحق قهر خداست.
حضرت علی(علیه السلام) می فرماید:(اشد الذنوب مااشتهان به صاحبه (سخت ترین گناهان آن است که بجا آورنده اش آن را سبک بشمارد).[12]
حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید : (اتقوا المحقرات من الذنوب(بترسید و بپرهیزید از گناهانی که آنها را حقیر و کوچک بشمارید.پرسیده شد محقرات ذنوب کدام است؟
حضرت فرمودند:الرجل یذنب الذنب فیقول طوبی لی لو لم یکن لی غیر ذلک :شخص گناهی را می کند سپس می گوید خوشا به حال من اگر جز این گناهی نداشته باشم (یعنی این گناه بسیار کوچک است).[13]
نوشته : مینا کلانتری