مفاسد روحي حسد
امام علي – عليه السلام – مي فرمايد : « لا يطمعنّ … الحسود في راحه القلب : حسود نبايد … به آرامش دل چشم اميد ببندد [1] »
شخص حاسد هميشه در حيات دنيوي خويش در رنج و حزن دروني است زيرا با ديدن نعمتها و امتيازهاي دنيوي براي اين و آن از اقران و خويشاوندان خويش رنج مي برد و محزون
مي باشد و براي اين غم و غصه انتهايي نيست . [2]
امام علي – عليه السلام – مي فرمايد : « الحسود لا شفاء له [3] ؛ براي حسود شفائي نيست .
» يعني هرگز از مرض حزن و اندوهي كه لازم حسد است شفا نمي يابد و به صحت نمي رسد بلكه هر روز به كسي نعمتي تازه مي رسد كه سبب حزن و اندوه او مي گردد و از همّ و غمّ آن مي گدازد . پس اگر از آن مرض بي باك و بيماري دردناك شفا و نجات مي خواهد بايدكه به قانون عقل و حكمت و فكرت حسد را از خود زايل كند . [4]
حسود هر كاري مي كند كه نعمت از محسودش زائل شود نمي شود ، بلكه گاهي كارهاي او نتيجه به عكس مي دهد و سبب ازدياد نعمت محسودش مي گردد ، لذا غمناك مي شود . [5]
امام علي – عليه السلام – مي فرمايد : « الحسد شرّ الامراض [6] ؛ حسد بدترين امراض است »
زيرا امراض صوري كه بيماريهاي بدني باشد اگر به حسب دنيا الم و تعبي دارند منشأ ثواب اخروي مي گردند و ساير امراض معنوي از اخلاق ذميمه و افعال قبيحه اگر باعث زيان و خسران آخرتند پاره اي از آنها به حسب دنيا لذتي دارند و پارة ديگر اگر لذتي نداشته باشند چندان تعب و المي هم ندارند به خلاف حسد كه با وجود زيان و خسران آن در آخرت ، لذتي هم ندارد و هميشه اين شخص را در غم و اندوه نگه مي دارد . [7]
معاويه مي گويد : همة كسان را توانستم خشنود سازم جز حسود را ، زيرا او را هيچ چيز جز زوال نعمت خرسند نمي سازد . [8]
در حقيقت يكي از بزرگترين ناراحتيهاي انسانها در زندگي دنيا كه سرچشمة پيكارهاي وسيع اجتماعي مي شود و علاوه بر خسارتهاي سنگين جاني و مالي ، آرامش روح را به كلي بر هم مي زند ، « كينه توزي » و « حسد » است و بهشتيان به كلي از بدبختيهاي ناشي از اينگونه صفات بركنارند ، نه كينه اي دارند و نه حسدي و نه عواقب شوم اين صفات زشت را ، آنها با هم در نهايت دوستي و محبت و صفا و صميميت و آرامش زندگي مي كنند ، همه از وضع خود راضي هستند ، حتي آنهايي كه در مقامات پايينتري قرار دارند نسبت به وضع كساني كه مقام آنها بالاتر است ، رشك و حسد
نمي برند و به اين ترتيب بزرگترين مشكل همزيستي سالم آنها حل شده است . [9]
خداوند متعال مي فرمايد : « و نزعنا ما في صدورهم من غلّ [10] ؛ و زنگار هر كينه (و حسد و خوي زشت) را از آيينة دل آنها بزداييم »
در اين آيه اشاره به يكي از مهمترين نعمتهايي كه خدا به بهشتيان ارزاني مي دارد و ماية آرامش روح و جان آنها است ، شده است .
« غل » در اصل به معني نفوذ مخفيانة چيزي است ، و به همين جهت به حسد و كينه و دشمني كه به طرز مرموزي در جان انسان نفوذ مي كند « غل » گفته مي شود ، و اگر به رشوه نيز « غلول »
مي گويند به اين معناست كه نفوذ مخفيانه براي انجام خيانتي مي باشد . [11]
بعضي مفسران روايتي نقل كرده اند كه « هنگامي كه بهشتيان به سوي بهشت روان
شوند ، بر در بهشت درختي مي بينند كه ريشة آن دو چشمه جاري است ، از يكي از آن دو چشمه
مي نوشند و تمام كينه ها و حسدها از قلب آنها شسته مي شود و اين همان شراب طهور است ، و در چشمة ديگر خود را شستشو مي دهند و طراوت و زيبايي در اندام آنها آشكار مي شود ، به طوري كه بعد از آن هرگز ژوليده و رنگ پريده و دگرگون نخواهند شد . [12] »
اين حديث گر چه سندش به پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلم - و امامان - عليهم السلام – نرسيده است و تنها يكي از مفسران به نام « سدي » نقل كرده ، اما بعيد نيست در اصل از پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلم - نقل شده باشد زيرا اين امور از مسائلي نيست كه امثال « سدي » بتوانند از آن آگاهي يابند ، و در هر حال اشاره لطيفي است به اين حقيقت كه بهشتيان، هم از درون شستشو
مي شوند و هم از برون ، هم زيباييهاي جسماني دارند و هم زيباييهاي روحاني ، و هيچ گونه حسد و كينه اي آنها را رنج نمي دهد . [13]