منظور از سوءظن حرام
بايد دانست كه منظور از سوءظن حرام و بدبيني و بدگماني صرفاً آن تصورات و خيالهاي ذهني نيست كه بي اختيار به انسان دست مي دهد زيرا نوعاً نمي توان از آنها جلوگيري نمود بلكه مقصود آن گمان سوئي است كه شخص آگاهانه و با اختيار آن را پذيرفته و باور مي كند و سپس آن را در ذهن خويش تقويت نموده و به آن ترتيب اثر مي دهد و به مقتضاي آن حكم و قضاوت مي كند . بر اين اساس انسان به دنبال مقدماتي كه در دنياي ذهن و خيال خود مي سازد نتايجي مي گيرد و سعي ميكند افكار و كردار خود را بر اساس همان خيالات خود ساخته و به ظهور برساند .
فيلسوف بزرگ شرق،مجتهد عالي قدر،مرحوم علامه طباطبائي (رضوان الله عليه)درتفسير آيه«يا ايَّهاالَّذين آمَنوا أجتنبوا كثيراً من الظَّن اِنَّ بعضَ الظَّن إِثْم» مي نويسد: مراد به اجتناب از ظن اجتناب از خود ظن نيست ، چون ظن ، خود نوعي ادراك نفساني است و دردل باز است ، ناگهان ظن در آن وارد مي شود و آدمي نمي تواند براي نفس و دل خود دري بسازد تا از ورود ظن بد جلوگيري كند ، پس نهي كردن از خود ظن صحيح نيست ، مگر آنكه از پاره اي مقدمات اختياري آن نهي كنند ، پس منظور در آيه مورد بحث نهي از پذيرفتن ظن بد است . مي خواهد بفرمايد : اگر درباره كسي ظن بدي به دلت وارد شد آن را نپذير و ترتيب اثر به آن مده . بنابراين پس اينكه فرمود : بعضي از ظن ها گناه است باز خود ظن را نمي گويد ، چون ظن به تنهايي چه خوبش چه بدش گناه نيست(براي اينكه اختياري نيست)بلكه ترتيب اثر دادن به آن است كه در بعضي موارد گناه است.مثل اينكه(نزد تو از كسي بدگوئي كنند و تو دچار سوءظن به او شوي و اين سوءظن را بپذيري و در مقام ترتيب اثر دادن بر آيي.)او را توهين كني و يا همان نسبت را كه شنيده اي به او دهي و يا اثر عملي ديگري بر مظنه ات مترتب كني كه همه اينها آثاري است بدو گناه و حــرام.[1] در حديث معــروف رفــع امـام صادق (7) از رسول خدا (9) نقل مي كنند كه فرمود:« وُضِعَ عن أمُّتي تِسْعُ خِصال ….[2] يعني نه خصلت از امت من برداشته و عفو شده است . سپس حضرت آن خصلتها را بر مي شمارد كه يكي از آنها «الوسوسةُفي التفكر في الخلق » است . علامه مجلسي (ره) در شرح اين عبارت چند احتمال داده است، كه يكي از آنها عبارت است از ، وسوسه هاي شيطاني ، انديشيدن در حالات مردم و سوءظن به آنها در آنچه از ايشان مشاهده كنند . اين امر يعني صرف تصور و انديشه و سوءگمان زود گذري كه انسان با ديدن حالات و كردار مردم برايش پيدا مي شود ، را خداوند عفو فرموده است ، زيرا كه اين حالت چيزي است كه ( خواه نا خواه در نفس مي آيد ) و جلوگيري از آمدن آن ميسر نيست ولي بايد به اين سوءظن خود ترتيب اثر ندهد و به مقتضاي آن حكم و قضاوت قطعي نكند .[3]
شيخ صدوق در خصال قسمت آخر حديث را چنين نقل مي كند .
« والتفكر في الوَسْوَسَةِ في الخلق مالَمْ يَنْطق بِشَفُةِ.» يعني يكي از خصال نه گانه اي كه خداوند بر اين امت بخشوده است . تفكر و تصور و سوءگمان نسبت به ديگران است . تا زماني كه شخص آن را به زبان نياورده است . اين عبارت توضيح مطلب فوق الذكر است . يعني آن انديشه و سوءگماني را خداوند بخشيده و عفو فرموده است كه انسان آن را رد كند و نپذيرد و به آن ترتيب اثر ندهد زيرا به زبان آوردن چنين مسأله اي دلالت مي كند براينكه انسان آن را رد نكرده و آن را قبول دارد و همين است سوءظن حرام .[4]
در كتاب مَحَجَۀ البَيْضاء در تعريف سوءظن حرام آمده است : « و أما الخواطِرُ و حديث النفس فَهُوَمعْفُوٌ عَنه بَلِ الشك أيضاً معُفوٌ عَنه ولكنّ المنهيَّ عَنْه أنْ تَظُنَّ والظَنُّ عبارۀٌ عَمَا تُرْكَـــنُ اليه النفسُ
وَيميلُ اليه القلب.» [5]
خطورات و تصورات ذهني و شك دربارة مردم ، مورد عفو و اغماض قرارگرفته است ولي از ظن و گمان نهي شده و ظن آن است كه روح انسان در استدلال و عمل خويش به آن تكيه داشته و دل به آن تمايل نشان دهد . ظاهر اين عبارت اين است كه ظن حرام عبارت است از آنكه شخصي كه سوءظن دارد اين ظن را قبول داشته و بدان تمايل نشان دهد . سپس شهيد ثاني مي فرمايد : والمرادُ من سوءالظَّن المُحَرَّمِ عَقْدُ القلب و حكمُهُ عليه بالسوء من غَيرِ يقين.[6] منظور از سوءظن حرام آن است كه انسان بدی اي را نسبت به مومن در دل جاي دهد و بدون آنكه يقين به صحت آن داشته باشد درباره آن حكم و قضاوت نمايد . ( و به آن ترتيب اثر دهد.) اين بدبيني و بدگماني ممكن است نسبت به خداوند تبارك و تعالي و نظام خلقت و يا نسبت به افراد و اشخاص باشد . شهيد ثاني در كتاب كشف الريبه در زمينة سوءظن به ديگران مي فرمايد : همان طور كه بدگويي نسبت به مؤمن و نقل عيب او براي ديگران حرام است ، بدگماني به وي نيز حرام است . [7]
نوشته : زهره السادات حسيني
[1]-محمدحسين طباطبايي ،تفسير الميزان ، ج 18 ، ص 511
[2]-محمد بن علي بن حسين بن بابويه ، ( شيخ صدوق ) ، خصال ، ص 485
[3]- مرآه العقول مجلسي ، ج 11 ، ص 393 ، اصول كافي كليني ، ج 4 ، ص 205
[4]- هئيت تحريريه پيام انقلاب اسلامي ، سوءظن ، ص 16 – 13
[5]-محسن كاشاني ،محجة البيضا ، ج 5 ، ص 268
[6]-هيئت تحريريه پيام انقلاب اسلامي ، همان ، ص 16 – 13 به نقل از كشف الربيه شهيد ثاني ص 20
[7]-همان ، ص 16