موانع قبولی توبه
بعضی از صفات رذیله و انحرافات فکری و عملی ، آن قدر مبغوض خداوند است که به هیچ وجه قابل گذشت نیست ، مگر آن که شخص ، خود را از آن تهی کرده و به صفات کمالیه مقابلش مزین سازد.
وجود چنین صفات رذیله ای در شخص گنه کار ، مانع از پذیرش استغفار و راه یافتن توبه کننده به دیار یار می گردد.[1]از جمله می توان به چند مواردی از آن اشاره نمود :
۱- نفاق و دورویی
نفاق یعنی مخالفت و دوگانگی باطن و ظاهر انسان چه در اظهار ایمان و طاعت باشد و چه در معاشرت با مردم و همچنین اظهار ایمان به زبان و پنهان نمودن کفر در قلب و اظهار آن چه که اعتقادی به آن نیست[2] و یکی از بزرگترین موانع اجابت استغفار ، نفاق و دورویی است . اگر کسی دارای نفاق بوده و در باطن کافر یا مشرک باشد و به ظاهر خود را مومن نشان دهد و شب و روزش را به استغفار بگذراند ، خدا از او نخواهد گذشت .
بلکه اگر پیامبر(صل الله علیه و آله)هم درباره ی چنین فردی استغفار کند خدا او را نخواهد بخشید . زیرا یکی از آثار نفاق و دورویی ، دروغگویی و مخالفت ظاهر یا باطن است . از این روست که خداوند شهـادت چنین افرادی را در مورد رسالت پیامبرش نپذیرفته است ، تا آن جا که در بیان حالات و صفات آن ها یک سوره بر پیامبرش نازل کرده و آنان را شدیدا مذمت فرموده است . و در آغاز سخن می فرماید:
( إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَکاذِبُونَ[3] :
چون منافقان نزد تو آيند گويند: «گواهى مىدهيم که تو واقعاً پيامبر خدايى.» و خدا [هم] مىداند که تو واقعاً پيامبر او هستى، و خدا گواهى مىدهد که مردم دو چهره سخت دروغگويند.)
اینان آن چنان در لجنزار کبر و خودخواهی و نفاق و دورویی فرو رفته بودند کـه وقتـی بـه آنـان گفته می شد : بیائید تا پیامبر (صل الله علیه و آله) برایتان استغفار کند بلکه نجات یابید و به حقیقت ایمان دست پیدا کنید ، از شـدت نخـوت و خـودپسنـدی سرهایشان را با حالت استـهزاء و انکـار تکـان داده و تکـبر می ورزیدند .
نـه حـاضر بودند باطن خود را رو کنند ، و کفر خود را آشکار سازند تا مردم آنان را بشناسند و از آن ها فاصله بگیرند ، نه راضی می شدند که از هواهای نفسانی و افکار شیطانی خویش دست شسته و ایمان بیاورند .
از این رو خداوند هم با شدت هرچه تمام تر با آنان برخورد کرده و خباثت باطنی ایشان را آشکار ساخته و می فرماید :
(وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ [4]:
و چون بديشان گفته شود: «بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد»، سرهاى خود را برمىگردانند، و آنان را مىبينى که تکبّرکنان روى برمىتابند. براى آنان يکسان است: چه برايشان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى، خدا هرگز برايشان نخواهد بخشود.)
۲- شرک
از بیماری های دل انسانی ، که او را از راه راست منحرف می کند شرک است . یعنی : برای حضرت آفریدگار انبازی قرار دهد که گناهی است غیرقابل آمرزش و بزرگی این گناه در آیات و روایات بسیاری ذکر گردیدکسی که مشرک شد خود را از مقام شامخ انسانیت و آسمان با عظمت توحید که قله ی محکم الهی است سقوط داده و شیطان او را ربوده و در دورترین درکات دوری از رحمت خدا می اندازد و او را هلاک کرده در هوی ها و هوسها و آرزوی نافرجام اسیرش می کند .
خلاصه هرکس از اوج توحید به حضیض شرک افتد هواهای نفس او را پریشان و پایمال سازد یا باد وسوسه شیطان ، او را در وادی گمراهی افکند و نابودش کند .
مقام شامخ انسانیت که یکتابین و یکتاپرست باشد پس اگر انسانی خود را اسیر و ذلیل مخلوقی (جماد، نبات ، حیوان، انسان ، فرشته ) نماید و برای آن خاضع و خاشع و فرمانبردار شود و خود را نیازمند او داند آشکار است که چنین بشری چطور خود را از مقام شامخ انسانیت که برترین مراتب هستی است ساقط و به مرتبه ی پستی مثل خودش یا پست تر بستگی یافته و برایش ذلیل شده است درحالی که آن مرتبه ، مانند خودش فقیر و عاجز و ذلیل و نیازمند به خدا است و هیچ گونه استقلالی ندارد .
همه بیچاره ایم و مانده بر جای تو به بیچارگی ما ببخشای [5]
۳- ریا
از جمله بیماری های روانی و گناهان قلبی ریا است که توبه ی از آن و پاک کردن آلودگی دل از آن واجب است و تا قلب انسانی از این بیماری سالم نشود در دارالاسلام ( بهشت ) راهی ندارد پس باید معنی ریا و حقیقت آن و راه درمان آن را دانست .
اگر خواسته ی درونی کسی این باشد که بوسیله ی انجام دادن عباداتی از واجبات و مستحبات بدنی یا مالی ( نماز ، روزه ، حج ، خمس ، زکوه و … ) نزد مردم آبرومند شود و اعتبار پیدا کند و مردم او را آدم درست و دینداری بشناسند و بدین وسیله به مقاصد شوم دنیوی خود از زیادتی ثروت و مقام و منصب برسد این خواسته و میل قلبی و اراده ، ریا است .
امام صادق (علیه السلام) به عبادبن کثیر فرمود:
( ویلیک یا عباد : ایاک و الریاء فانه من عمل لغیرالله و کله الله الی من عمل له [6]: وای بر تو ! ای عباد مبادا خودنمایی کنی زیرا هر که برای جز خدا کار کند خدایش به کسی واگذارد که برای او کار کرده است . )
پس ریا از اول عمل یا در بین آن ، عمل باطل است و اگر واجب بود اعاده ی آن لازم است و اگر ریا به جزئی از اجزاء واجب نمود هرچند بنابر اقوی اصل عمل باطل می شود اگر مانند نماز باشد لکن احتیاط در آن است که آن جز را برای خدا اعاده کند بعد اصل نماز را اعاده کند و اگر مانند قرائت قرآن و اذان و اقامه باشد باید همان آیه یا بندی که در آن ریا نموده را اعاده کند .
به طورکلی درمان ریا مانند دیگر بیماری قلبی تقویت ایمان و کوشش و رسیدن به درجه ی یقین است . [7]
۴- حق الناس
مـانـع دیگر از پذیرش استغفار در مـورد بعضی از گنـاهـان ایـن است کـه گناهی که از آن استغفارمی کند، حق الناس باشد . مثل این که به کسی بدهکار باشد یا شخصی را مورد ضرب و شتم قرار
داده یا غیبت کسی را کرده یا به شخصی تهمت زده باشد .
چنین گناهانی را نمی توان با استغفار تنها جبران کرده ، و به آمرزش خداوند دست یافت و از برکات استغفار بهره مند گشت . بلکه استغفار از چنین گناهانی زمانی مقبول درگاه خداوند می شود و باران مغفرت پروردگار بر قامت روح انسان می بارد ، که صاحبان حق را نیز از خود راضی کند.اگر حق مالی است به او برگرداند ، اگر حق عرضی است و آبروی کسی را ریخته ، اعاده ی حیثیت نماید ، و چنان چه دیه و قصاصی به گردن اوست بپردازد و یا خود را در معرض قصاص قرار دهد ، یا به هر صورت دیگری که می تواند رضایت صاحب حق را به دست آورد آن گاه از خداوند طلب آمرزش کند .
در این صورت ، امید می رود که خداوند توبه ی او را بپذیرد و از برکات استغفار بهره مندش سازد.[8]
هر فرد مسلمان باید بداند که نسبت به دیگران چه وظایفی دارد و چه حقوقی را باید رعایت کند. بسنده کردن به دو مورد دیگر موجب رفع تکلیف از مورد سوم نخواهد بود و چنان چه این روابط براساس قانون و تعالیم اسلامی تنظیم نگردد و حقوق دیگران مراعات نشود اسلام و ایمان آن فرد ناقص بوده و به کمال مطلوب نخواهد رسید .
دین اسلام نسبت به رعایت حقوق دیگران بسیار تأکید نموده است . همچنان که در قرآن و روایات اسلامی بیـش از پنجـاه حـق برای مسلمانان در روابط اجتماعی تعیین شده است که از ان در اصطلاح آموزه های دینی به ( حق الناس ) تعبیر می شود . [9] حق الناس یعنی به مردم مربوط است و این خیلی مهم است.140
۵- اصرار بر گناه
مانع دیگر برای پذیرش توبه و استغفار انسان ، تکرار گناه و دست نکشیدن از کار زشتی است که از آن توبه کند. همان گونه که در معنا و حقیقت استغفار وجود دارد ، تا حال ندامت و پشیمانی در کسی ایجاد نگردد و تصمیم بر ترک گناه نگیرد و از کردار زشت خود دست نشوید ، به توبه ی واقعی دست پیدا نمی کند و استغفارش رنگ خدایی نمی گیرد .
کسی که مرتب گناهی را انجام می دهد و استغفار هم می کند مانند کسی است که بویی از واقعیت توبه نبرده است .
امام صادق (علیه السلام) در سخن زیبایی به این نکته اشاره می کند :
( التائب من الذنب کمن لاذنب له ، والصقیم علی ذنبا و هو یستغفر کالمستهزء [10]: کسی که از گنـاهی تـوبه می کند همانند کسی است که هیچ گناهی برای او نیست ، و کسی که بر گناهی باقی می ماند و بر آن اصرار دارد و در عـین حـال استغفـار هم می کند همانند کسی است که ( خدای خویش را) مسخره می کند .
از جمله سفارش هایی که آن حضرت بیان می کردند :
( و ان تتوب الی الله عزوجل من ذنوبک ، فان التائب من ذنوبه کمن لاذنب له و ان لاتصر علی الذنوب مع الاستغفار فتکون کالمستهزء بالله و آیاته و رسله[11] :
واین کـه از گنـاهان خویش به درگاه خدا توبه کنی . مسلما کسی که از گناهان خویش توبه می کند ، همچون کسی است که هیچ گناهی ندارد . و همراه با استغفار اصرار بر گناهان نداشته باشی که در این صورت همانند کسی خواهی بود که خدا و آیات و رسولان او را مسخره می کند . )
۶- پدید آوردن دین جدید و گمراه نمودن مردم
یکی از گناهان بزرگ که توبه و استغفار در مورد آن پذیرفته نیست ، ایجاد آیین جدید و گذاردن بدعت در دین خدا و گمراه نمودن مردم از راه و روش توحید و ولایت است . چنین گناهی را با استغفار و عذرخواهی از پروردگار نمی توان جبران کرد ، بلکه چنین شخصی زمانی می تواند از گناه خویش استغفار و توبه کند که بطلان دین اختراعی خود را برای مردم بازگو کرده ، بدعت هایی را که در دین خدا گذارده است از بین ببرد و مردمی را که گمراه ساخته به دین خدا و صراط مستقیم بازگرداند . [12]
ابابصیر گوید : امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
( در زمان های گذشته ، مردی دنبال دنیا رفت ، خواست که از راه حلال آن را به دست آورد ، ولی نتوانست . از راه جرم و نامشروع در جست و جوی دنیا برآمد ، باز هم نتوانست . شیطان نزد او آمد و گفت:
می خواهی تو را به چیزی راهنمایی کنم که بدان وسیله دنیای فراوان و پیروان زیادی پیدا کنی ؟
گفت : آری .
شیطان گفت : دینی اختراع کن و مردم را به سوی آن فرا بخوان .
آن شخص چنین کرد ، مردم نیز دعوتش را پذیرفتند و از او پیروی کردند و از این راه به دنیای خوب و ثروت انبوهی دست یافت .
بعد از مدتی فکر عمیقی کرد و با خود گفت : این چه کاری بود که من کردم ؟ دینی اختراع کردم و مردم را به سوی آن فراخواندم ( و گمراه ساختم ) برای خویشتن توبه و بازگشتی نمی بینم ، جز این که نزد کسانی بروم که به دین خود دعوتشان کردم و آن ها را از این دین باطل خویش برگردانم .
یکی یکی پیش مریدان و پیروانش رفت ، به آنها گوشزد کرد که آنچه من شما را به سویش فراخواندم باطل است و این آیین بدعتی بود که من از پیش خود ساخته .
پیروانش در جواب گفتند :
تو دروغ می گویی ، آنچه به ما گفته ای حق است ، تو در دین خویش به تردید افتاده ای و از آن برگشته ای .
وقتی این جواب را از آن ها شنید غل و زنجیری تهیه کرد و به گردن خود آویخت و آن را با میخی محکم کرد و گفت :
رنجیر را از گردنم باز نمی کنم تا خدا توبه ام را بپذیرد.
خداوند به پیامبر آن زمان وحی فرمود : ( به فلانی بگو : ( و عزتی ، لو دعوتنی حتی ینقطع اوصالک مااستجبت لک حتی ترد من مات علی دعوته الیه فیرجع عنه[13] : به عزتم سوگند ، اگر آن قدر مرا بخوانی و ناله بزنی که بندبندت از هم جدا گردد ، دعایت را مستجاب نمی کنم ، مگر آن که کسانی را که به آیین تو مرده اند و گمراهشان ساخته ای (از حقیقت کارت با خبر سازی و ) از آیین باطل خویش برگردانی و آن ها هم بپذیرند و بازگردند. )
بی شک ، چنین کاری برای او ممکن نبود ، پس راهی برای توبه ی او هم باقی نمانده بود . [14]
در همین راستا امام رضا (علیه السلام) حدیثی را از پدران گرامیش ، از رسول خدا(صل الله علیه و آله) نقل می کنند که می فرمودند :
( ان الله غـافـر کل ذنب الا مـن احـدث دینـاً [15]: خـداونـد هـر گنـاهی را می بخشد مگر کسی که دین تازه ای اختراع کند
تنفری که پس از ارتکاب گناهان گریبان بنده را می گیرد بعضی از اوقات عوامل نزدیکی به حق تعالی است و از همین رو ، خداوند توبه کنند گان را دوست دارد و این به راستی جالب توجه است .
توبه فی نفسه دارای فضیلت خاصی است . کسی که بدان مبادرت می ورزد و به این توفیق بزرگ دست می یابد از منزلت و جایگاه رفیعی برخوردار می گردد . فایده ای که بر این بحث ( آثار توبه ) متـرتـب است این اسـت که بنـده گنه کار هیچ وقت از خداوند ناامید نمی گردد بلکه به این امر تشویق می شود و از فضیلت کارش آگاه می شود مهم تر از آن اینکه اگر به توبه مبادرت می ورزد از روی آگاهی ، پیامدهای آن را دنبال می نماید و روز به روز اثرات آن را در زندگی اش چه فردی و چه اجتماعی مؤثرتر می بیند .[16]
با روشن شدن ارزش والای توبه و نقش حیاتی آن در بهبود زندگی انسان و این که توبه دارای شرایط ویژه ای است که بدون آن دست یابی به همه ی آثار و برکات استغفار و توبه ممکن نیست ، اکنون مناسب است به بیان آثار و برکات استغفار بپردازیم . این آثار و برکات در دو عرصه ظهور پیدا می کنند : بخشی از آن مربوط به امر مادی و اقتصادی است و بخش دیگر آثارِ پربارِ معنوی است که به مراتب ، اهمیت بیشتری دارد . [17]
نوشته : مینا کلانتری
[1]- محمدحسین یوسفی ، تجربه شیرین ندامت ، همان ، ص 113
[2]- مهدی نیلی پور ، بهشت اخلاق ، نشر موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) ، ص 618-617
[3]- سوره منافقون ، ایه 1
[4]- همان ، آیه 6-5
[5]- عبدالحسین دستغیب شیرازی ، قلب سلیم ، نشر دارالکتب اسلامیه ، چاپ گوهر اندیشه ، ص 138و85
[6]- کلینی ، ، کتاب الایمان والکفر، باب الریاء
[7]- عبدالحسین دستغیب شیرازی ، همان ، ص 383-363
[8]- محمدحسین یوسفی ، تجربه شیرین ندامت ، ص 122
[9]- جمال الدین دین پرور ، در محضر خورشید ، انتشارات هاجر ، ص 154
[10]- محمدین یعقوب کلینی ، همان ، ج 2 ، ص 435
140- حسین مظاهری ، ج اول ، ص 139
[11]- محمدباقر مجلسی ، همان ، ج 2 ، ص 154
[12]- محمدحسین یوسفی ، تجربه شیرین ندامت ، ص 125
[13]- حرعاملی ، وسائل الشیعه ، ج 16 ، ص 54
[14]- محمدحسین یوسفی ، تجربه شیرین ندامت ، ص 126
[15]- حرعاملی ، همان ، ص 55
[16]- عباس قمی ، معراج السعاده ، ص 676
[17]- محمدحسین یوسفی ، تجربه شیرین ندامت ، ص 131