نماز و ايجاد پيوند بين فرد و جامعه
يكي از آثار و ويژگي هاي نماز پيوند دادن من به ما يا به تعبيري ديگر پيوند دادن فرد به جمع است. يعني ماهيت نماز طوري است كه من راستين و حقيقي و ايده آل و سالم فرد را از من دروغين و عوضي او و هم چنين از دايره تنگ و بسته زندگي معمولي و روزمره او و اعمال و روابط انفرادي و شخصي و لذت پرستي، فردي اش نجات مي بخشد و به زندگي و حيات و فلسفه بودن او، روح جمعي و نوع خواهي و ديگرخواهي مي دهد. و نمي گذارد كه انسان در زندگي فردي اش با هدف قرار دادن خويش، همچون كرم ابريشمي شود كه خويشتن را با تار و پودهاي تنيده به دست خويش زنداني و اسير كند و از دنياي بيرون از خويش و از جامعه و تاريخ و زمان و مكان و اجتماع خويش بي خبر و غافل بماند. [1]
اين نوع پيوند با نگرشي به عبارات نماز، كه نمازگزار آنها را بيان مي كند به خوبي درك مي گردد زيرا نمازگزار با اينكه بصورت انفرادي به نماز مي ايستد اما به جاي استفاده از ضمير متكلم الوحدة أنا «من» در عبارات نماز، از ضمير متكلم مع الغير نا «ما» استفاده مي كند يعني به جاي اينكه بگويد، خدايا من از تو ياري مي جويم و يا من تو را مي پرستم و يا خداوندا مرا راهنمايي و هدايتم كن. با ضمير ما سخن مي گويد يعني او من خويش را داخل گروه و جمع ما مي كند و از زبان آنها از خداوند ياري و نصرت مي خواهد و يا خداوند را پرستش
مي كند و يا مي خواهد كه نه او را به تنهايي، بلكه همگي آنها را به راه راست هدايت كند. آنچه جالب توجه است اين كه، اين پيوند در سلامهاي نماز به اوج و حد اعلاي خويش مي رسد. و به خوبي قابل درك و احساس مي گردد چون در سلام اول فرد نمازگزار مي گويد: السَّلامُ عَلَيكَ أَيُّهَا النَّبيُّ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ يعني درود و سلام خدا را نه براي خود بلكه براي ديگران مي خواهد اين سلام شامل حال نبي اي است كه شخصيت و من او را با حقايق دين آشنا نموده و معني و مفهوم ديگري را به او ياد داده كه چگونه با ديگران ارتباط پيدا كند و به آنها مهر بورزد و سرنوشت خود را از آنها جدا احساس نكند.
در سلام دوم در نماز مي گويد: اَلسَّلامُ عَلَينا و عَلي عِبادِ اللهِ الصّالحينَ ، سلام و درود خداوند نه بر من و تو بلكه بر ما. ضمير ما دربرگيرندة من و تو و شما و خيلي هاي ديگري هست كه دست به دست همديگر داده اند و با نفي من هاي خويش، تشكيل يك گروه و حزب و دسته و جمعيتي را داده اند كه همگي به يك نوع مكتب و ايدئولوژي عقيده دارند و داراي يك آرمان و هدف مي باشند و به وسيله همين نبي و پيغمبر به همديگر از طريق رابطه اي ذهني و فكري پيوند يافته اند. در اينجا صحبت از صالحين است. با اين سلام به اين نتيجه مي رسيم كه اين فقط ما نيستيم كه با اين ايدئولوژي رابطه داريم، بلكه غير از ما كسان ديگري هم هستند، با يك ايدئولوژي ديگر، يك راه ديگر، يك ملت ديگر، يك زبان ديگر، اما با احساسهاي راست و پاك و درست، اينجا نيز هستند، ولي جزو ما نيستند. نمي توان گفت جزو صالحين نيستند. و در سلام آخر نمازگزار مي گويد: اَلسَّلامُ عَلَيكُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ: سلام و درود خداوند نه بر من و نه بر تو و نه برما بلكه بر همه. اين سلام آخر خيلي جالب است زيرا نمازگزار تا اينجا سلام و درود مي فرستاد بر كسانيكه انسان هستند و از جمله پاكان و صالحان و پيغمبران مي باشند نه انسانهايي كه مغضوب و گمراه مي باشند. اين سلامها، سلامهائي بودند كه در باطن خويش نوعي نفرت و بيزاري از طرف مقابل نبي ـ نا ـ صالحين و مؤمنان را داشت. اما در سلام آخر كه نمازگزار، نمازش را هم بدان پايان مي برد، به يك اشرافيت بالاتري دست مي يابد و از همه عقيده ها و عقده ها و از همه نفرت ها و دوست داشتني هاي فردي و حتي جناحي جمعي و گروهي خويش مي گذرد و به تمام موجودات و پديده هاي هستي، سلام و درود مي فرستد و با اينكارش خود را در مسير و آهنگ كلي خلقت و آفرينش قرار مي دهد و با آنها هم سرنوشت و همگام و همراه حركتي مي شود كه مقصدش خداست. [2]
مسلمانان در پايان نماز، هدف خود را از نماز اعلام مي دارند، مي گويند: ما صلح طلبيم نه جنگ طلب، با همة بندگان صالح خدا در حال سلم و صلح و آشتي هستيم. مسلمانان با هيچ بنده اي از بندگان صالح خدا سر جنگ و ستيز ندارند و همه را دوست مي دارند. با توجه به اين مطالب درمي يابيم كه شارع مقدس چگونه برنامه هاي اجتماعي ـ تربيتي خود را در پيكر نماز قرار داده است و آنها را از طريق اين برنامة شبانه روزي به اجرا درمي آورد. [3]
/p>