حوزه خدیجه کبری ( سلام الله عليها ) اصفهان

  • خانه 
  • حديث روز 
  • تماس  

«شاید این جمعه بگویم : مهدی فاطمه ام آمده است.»

05 تیر 1392 توسط خسروی

«شاید این جمعه بگویم : مهدی فاطمه ام آمده است.»

شاید این جمعه صبوری دلم ختم شود؛

بغض مادر سر سجاده شکر؛

نذرهای صلوات پدرم با شمارشگر بند انگشت؛

روزه عافیت حال برای مهدی؛

همه با صوت أنا الحق به اجابت برسد.

شاید این جمعه بگوید زهرا؛ یوسفم می آید.

بیت الاحزان من و تو شود آیینه باغ، کعبه آذین شود و فخر فروشد به زمین

رد عدل نبوی ،با پسر فاطمه پر رنگ شود.

شاید این جمعه که قامت بستیم ، با سلام گل نرگس به خدا وصل شویم.

آفتابی که همه عمر به ابری گم بود ، غربت کوثر یکدانه جدش بِدَرَد،

شهر خاموش نبی ، عاشقانه علی اش را خواند.

شاید این جمعه نگویم شاید…

شاید این جمعه بگویم ؛ مهدی فاطمه ام آمده است.

سراینده: سامره قارداشی،  از محمودآباد-

ارسال شده به حوزه خدیجه کبری (س)

 10 نظر

در پس گذر سالها انتظار...

28 اردیبهشت 1392 توسط خسروی


سالیانی است که چشمانم در پنجره ای رو به فردای ظهور قاب است. عنکبوت ظلم تاری از هجران بر آن بسته و سال هاست برای آمدنت لحظه شماری می کنم. یابن الزهرا ! ببین و نظاره کن چگونه ثانیه ها و لحظه ها و ساعت ها می گذرند و ز هجر و فراقت بی حوصله اند! ای ماه چهارده ز پشت ابر غیبت بدر آی! حیف و صد حیف که دیدگان را شوق وصال است ولی چه سود که فروغ دیده نیست. بیا یابن الحسن بیا و سرمه چشمان غمزده ز طوفان بلایمان شو. بیا تا سر بر آستانت نهاده و عقده دل بگشاییم. بیا و معنای لحظه های بی قراریمان شو. چه می شود بانگ انا المهدی را ز کعبه عشق بشنویم و گرداگردش طواف عشق به جا آریم. مرده آن لحظه ام که بانگی به گوش رسد که گوید :« ای منتظر غمگین مباش قدری تحمل بیشتر گردی به پا شد در افق گویی سواری می رسد» چشمهایم را مروارید غلطانی است به نام اشک آن را نذر آمدنت می کنم تا به قدیمی ترین آرزوی دلم رسم و زیر مژگان نگاهت جان سپارم. امید دل های نومیدان ، صبح ظهور را با سبد سبد گل یاس چشم در راهم.


نوشته :تسنیمی از  بهشت

 1 نظر

دلبر زمان

19 فروردین 1392 توسط خسروی



سلام بر مولایی که دلتنگیهایمان نشانی تو را جستجو میکند، سلام برعاشقی که عشقش قلب هر شیفته ای راهر زمان وهر لحظه تپنده تر میسازد،
سلام و هزاران درود بر یار جمعه ها که ندای دعای ندبه در فراقش سهم دلهای منتظر است ، سلام بر بیکرانگی لطف امامی که هر سو نظر بر حال بندگانشان میسازد.سلام بر گلی که عطر نامش فضای هر شب و روز را پر ساخته ، سلام برغایب منتظری که چشم انتظار اذن خداوندی است تا گره گشاباشد و گوهر عدالت را یکپارچه میان این مردمان مستضعف تقسیم نماید.

متن ادبی صدیقه امینی ،،مدرسه علمیه الزهرا گلدشت

 نظر دهید »

دل نوشته

27 اسفند 1391 توسط خسروی

سلام آقاجون . می بینی !!! دیگه برای اینکه باهات درد دل کنیم باید با هم مسابقه بدیم و در مقابل حرف هایی که به شما می زنیم ، اگه خیلی قشنگ و ادبی حرف بزنیم، بهمون جایزه بدن.
چه دنیای عجیبی شده ؟ چقدر غریبی آقا!!!
می بینی چه جوری تشویقمون می کنند که باهاتون درف بزنیم؟ بهتون نامه بدیم؟ بنویسیم براتون از حرف های دلمون؟
آقای من، آقای جمعه های من…
نه شما برای من فقط جمعه ها نیستی، بلکه همیشه ، هر روز، هر ساعت و ثانیه هستی.
کسی که همه درد و دلامو براش می گم.چون فقط شما می شنوی، بدون اینکه به زبان بیارم و تبدیل به حرف بشه .
چقدر مظلومی آقاجون. چقدر غریبی و من چقدر تنهام. درد همو می فهمیم ، مگه نه؟؟؟
راستی، این شعر رو همین دیروز براتون گفتم . می خوام این سه شنبه تو انجمن شعر براتون بخونم . می دونم خیلی ضعیفه و لایق شما نیست. شاید کمی کم لطفیه در حقتون با این همه لطفی که بهم دارین ، اما چه کنم که حال دل خودمه. پس بر من خورده نگیرین.
تنهایی عظیم نشسته ست در برابرم آقا ، چرا به داد ِدلِ من نمی رسی ؟
دیریست که آتشم زده دردِ ندیدنت پروانه سان زِ پیله ات بیرون نمی خزی؟
دریا به یک اشارتِ تو، تکه می شود این تاری مدامِ شبم را نمی دَری؟
من با هزاران یوسف گمگشته در چاهم با دست های روشن خود ، بندی نمی دهی؟
این گیجیِ مدامِ مرا مدتی ببخش مبهوت آستان توأم ، راهم نمی دهی؟
در این کویر تشنگی ، تنها تو بارانی یک ژاله از نگاهِ مرا هم نمی خَری؟
دانی غلام تو گشتم، سر می دوانی اَم باشد، به روی دو دیده ، گامی نمی نهی؟

ارسال شده به حوزه خدیجه کبری از طرف
خانم سامره قارداشی، معاون آموزش مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) - استان مازندران- شهرستان محمودآباد

 1 نظر

دل‌نوشته‌ای برای آقا صاحب زمان (عج)

09 اسفند 1391 توسط خسروی

 


آقا جان ،

ادامه »

 4 نظر

سلامتی حجت بت الحسن عج الله تعالی فرجه صلوات

19 بهمن 1391 توسط خسروی

 2 نظر

دعوت

17 بهمن 1391 توسط خسروی

حضور در راهپیمایی 22 بهمن  مشتی محکم علیه مستکرین عالم و نوید بخش مستضعفین  عالم

امسال سال فشار شدید دشمنان خارجی و داخلی بر ملت مسلمان ایران بوده است وجود تحریم های زیاد و سخت استکبار برای تسلیم این ملت

شهید پرورو است

قصد شوم مستکبران این است که  کشور ما را به کشوری  ضعیف  و پر آشوب  و تسلط بر منابع ما داشته باشتد  همچون تسلطی که بر نفت و

گاز عراق و منابع معدنی افغانستان دارند

ونیز  روی کار آوردن حاکمانی مستبد ،خونریز و خود فروخته و شیفته فرهنگ توخالی غرب همچون حاکمان عربستان ،قطر ،بحرین ،اردن و

حتی ترکبه هدفی است که در پس این تحریم ها وجود دارد  و ملت ما باید آگاه باشند . اگرشکم گرسنه شب بر  بالین بگذاریم بهتر از ننگی است

که درندگانی چون آمریکا ، انگلیس ، اسراییل و همپیمانانشان بر ما تحمیل نمایند ویادمان باشد که خداوند با مقاومان و جهادگران است

از طرفی و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 هستیم  و نقشه شوم  براندازی نظام ولایی  در سر دشمنان اسلام است 31 سال با

ما مبارزه کردند و هر سال این ملت در روز 22 بهمن مشتی محکم بر دهان آنان زده است لیکن به دلیل وجود فتنه ئ88 و تلاش سران این فتنه

امسال شرکت ما مردم اهمیت دارد

یاد مان باشد کمترین تاثیر حضور ما مردم در راهپیمایی ناامیدی دشمن و نیز برملا دشدن نقشه های آنان است  اگر در جنگ سرد دشمن پیروز

شویم نیاز نیست جوانان ما خون دهند هرچند شهادت افتخار ماست

چرا که دشمن زمانی وارد جنگ میدانی می شود که از عدم حضور ما مطمئن شود پس هر قدم ما  برای حضور در صحنه راهپیمایی ها و

انتخابات و …. دشمن را یک قدم به عقب می راند

باید ما جوانان تلاش کنیم تا نتها استکبار را از خویش نا امید سازیم بلکه راهی برای نابودیش  فراهم آوریم و این اقدام میسر نمشود جز با  

مقاومت ما  و تلاش روز افزون ما برای استقلال ، آبادانی و از همه مهمتر حفظ ارزشهای اسلام  و ارتقا باورهای  دینی مان.

مردم اگر مردم کوفه بصیر بودند و علی بن ابیطالب را به خوبی یاری کرده بودند و در برابر نیرنگ ها و تجاوزات معاویه خسته نمی شدند و

دلسرد نمی گشتندهیچگاه علی علیه السلام  درمحراب شهید نمی شد و هیچگاه حسن بن علی علیه السلام  تنها ترین سردار نمی بود و هیچگاه

حادثه خونبار کربلا اتفاق نمی افتاد و از همه مهمتر ما امروز محروم از امام معصوم نمی شدیم 

 مردم اگر چه خواص خوب و بد  در راهنمایی به راه خیر و شرموثر هستند اما یادمان باشد که حرکت توده های مردم به سمت خیر یا شر

حرکت تاریخ را مشخص می سازد

امروز که ما در عصر غیبت به سر می بریم تنها راه  رسیدن به ظهور این است که باورهای دینی خویش را افزایش دهیم و در برابر همه

نیرنگ های دشمنان  مقاومت کنییم

و برای نیل به این هدف باید پشت سر ولایت حرکت کنیم.  اطاعت از ولایت فقیه تمرین مهمی  اسست برای پیروی از ولایت  مولای

متقیان حجت بن الحسن العسگری عج الله تعالی  فرجه شریف او که همه انسانها را با کلمه تقوی متحد می سازدو ریشه ظلم را نابود

می سازد .به امید بیداری همه مسلمین جهان

نویسنده: سادات

 نظر دهید »

بسم رب المهدی

17 آبان 1391 توسط خسروی

عصر یک جمعه‌ی دلگیر،
دلم گفت بگویم، بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیدست؟
چرا آب به گلدان نرسیدست؟
چرا لحظه باران نرسیده است؟

و هرکس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیدست، به ایمان نرسیدست

و غم عشق به پایان نرسیدست.

بگو حافظ دل‌خسته ز شیراز بیاید،
بنویسد
که هنوزم که هنوز است، چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیدست؟
و چرا کلبه‌ی احزان به گلستان نرسیدست؟

دل عشق ترک خورد؛
گل زخم، نمک خورد….

 

http://deltangihayeadami.persiangig.com/image/emam%20zaman.jpg

ادامه »

 1 نظر

عشق گمشده

26 مهر 1391 توسط خسروی

عاشقی در کوچه های بی کسی                  ناله می کرد بهر آن دلواپسی
اندر آن ظلمات شب، در کوچه ها               نعره می زد از وجود غصه ها
فکر می کرد این سرا دیگر کجاست           مي شود پیدا حتی یک روح راست
با دلی بشکسته از جور حبیب                  دید پیری را در آن جای غریب
او پیر را خطابی کرد و گفت                    می شود با من بگیری انس و اخت
آن جوان با حال زار و انتظار                  ماند خاموش در پی آن پیر زار
پیر بدو گفت ای جوان خیره سر                کاش می شد که برگردی دگر
راز خود را من نگویم با کسی                   این غم هجران یار و بی کسی
آن جوان غمگین ، زآن فرمایشات              کیسه غم را زآغوشش فشاند
پیرمرد با دیدن رخسار او                         قصد کرد فاش گوید فال او
رفت پیرمرد به چندین سال قبل                 در زمان ناله و احساس درد
در زمان عشق لیلی داشتن                       در دلش عشق زمینی کاشتن
با نماز و روزه و راز ونیاز                     با کمی آهنگ و آواز و ریاض
او نشد همراه من با من نماند                    او مرا دیوانه و احمق گماند
خرد شد احساس من در پیش جمع             آب شد عمر گرانم همچو شمع
از زمین تا آسمان آهی کشید                     ناله کرد  و جامه ی خود را درید
داغ عشق برسینه اش حک کرده بود         نام لیلا را به خود افکنده بود
پیرمرد با چشم خیس و التماس                سجده ای کرد روی به رب بی نیاز
قصد رفتن کرده بود آن پیرمرد                 با تمام  زجر و طوفان های سرد
گفت بشنو این نصیحت را زمن                فکر عشق غیر از او از تن بکن
او تمام مستی و سودای ماست                 او تمام هستی و لیلای ماست
پیرمرد در پیش چشمان جوان                 توبه کرد از عشق معشوق زمان
چشم  خود را بست و آرام جان سپرد        گویی عشقش آمد و او را ببرد.



شاعر: م. قیطاسیان (مسافر)

 

 3 نظر

نجوايي در خلوت

26 مهر 1391 توسط خسروی



Normal 0 false false false “false” LatentStyleCount="156″>

 

دلم درالتهاب دیدن صحن وسرایت می لرزد واکنون که راهی شده ام تا کوله بارخسته ام را  به بارگاه ملکوتی ات فرود آورم وندای تنهایی وخستگی ام را برایت ترانه کنم؛ و حال که چشمها ی خسته و گام های لرزانم مهمان زیباترین و مقدس ترین سرزمین این دنیا شده است به نشانه ی شکر، اشکهایم را که روی ساحل گونه ها سرسره بازی می کند درون دستانم می گیرم آنگاه دستهای پرازجرم وگناهانم را لرزان مقابل صورتی که ازشرم خیس ازاشک ندامت است بالا می آورم و با صدای لرزان و اندوهناک فریاد بر می آورم سلام ای سرزمین آرزوهایم سلام ای گنبد خضراء سلام ای پیامبر رحمت،  التماسهایم تنها ره آوردی است که آورده ام چمدانم پراست ازضجه هاي  شبهای احیاء، پر است از فریادهای شبهای جمعه، پراست از همه ی آنچه نداشته ام و اکنون حضورم دراین سرزمین سبزرا به لطف سروری چون تو بدست آورده ام، شنیده بودم گنبد خضرایی، شنیده بودم شبهای مدینه را، شنیده بودم غربت بقیع را، شنیده بودم فریادهای دخترمهربانت راکه ازپس همه ی این سنگهای خاموش هنوز به گوش می رسد اما حالا که به چشم خوددیدم تمام وجودخسته ام می لرزد تمام غربت مدینه را با همه ی وجودم حس می کنم هرچند که شاید آنچه حس می کنم همه ی غربت مدینه نباشد چرا که تحمل همه ی غربت مدینه از توان و طاقت خارج است شبهای مدینه سرد است و ساکت و اندک بادی کهمی وزد غربت آن را دوچندان می کند انگاراشکهای حسنین را به چشم دل می بینی غربت علی را که همه ی وجودم را می سوزاند و اشکها وناله های دختربزرگوارت ! می گفتند آنقدردرمدینه گریه کرده است که اهل مدینه به تنگ آمده بودند و او با دردانه هایش به کوه احد می رفته ومی گریسته! هرروز این همه راه را می پیموده است تاحالا که قرنها از آن روزگار خزان زده ی مدینه گذشته است صدای حزن فاطمه را زائران مدینه هم به گوش جان می شنوند واین از غربت فاطمه است تا به امروز! واین خاک بقیع که راز ظلم هايي كه بر دشمنان تو و اهل بیتت روا داشته اند رادرکمال سکوت فریاد می کند؛ نخستين بار  که گام هایم را به سوی زیارت فرزندان مطهرت به سوی بقیع حرکت دادم نگاههای لرزان ومضطربم را به پنجره ها دوختم ودستهای کرخ شده ام را درپنجره های بقیع انداختم بغض گلویم ترکید.

 این همه مظلومیت و غربت اینجا کنارتو! به کدامین گناه به کدامین جرم! به جرم اینکه غفلت وجهالت عقل های این کوردلان را درهم پیچیده است !  به جرم اینکه دلهای یخ زده شان محبت هایت را نمی شناسد یا شاید از یاد برده اند؟! اینجا ستاره های آسمان نقش خاک شده اند اینجا ماه درآسمان نیست بلکه ماه روی زمین است روی خاک های پراز رمز و راز بقیع! وقتی که کبوترها بال و پرخود را به این خاک عزیز وغریب نوازش می دهند ومتبرک می کنند می گویم کاش من به جای این کبوترها بودم تا هر لحظه براین خاک و این آستان بوسه می زدم! کاش می توانستم بیشتر بمانم  کاش می توانستم این همه اندوه وغصه و غربت را بر سرهمه ی این کوردلان خراب کنم اینجا شهر توست اینجا مدینه النبی است اینجا آزین به نام مبارک ومقدس توست مگر می شود که بهترین خلق خدا عزیزترین محبوب الهی که همواره سفارش اهل بیت مطهرش را نموده است حال خود شاهد غریبی فرزندانش باشد راستی که هوای مدینه سرد است ، سرد از انسانیت ، سرد از معرفت،سرد از عشق،سرد از شرم وحیا! اینجا سرزمین نامردمان است اینجا سرزمین کورباطنان است اینجا بوی درب سوخته می آید اینجا ناله ی زهرا(سلام الله علیها) هنوز به گوش می آید اینجا شبهایی تاریک و بی روح دارد! اینجا تنهایی وغربت و اندوه وماتم است. اینجا نامردمی است ، اینجا توطئه است، اینجاست یادگارآن روزهایی که رسول مکرم دلواپس آمدنش بود ! روزگاری که  می دانست می آید و هراس آمدن این روزها بود که او هر بار که به خانه ی دخترش می رفت بلند فریاد  می کرد السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ! مگر گوشهایشان نمی شنيد ! مگر نمی فهمیدند نمی دانستند اینجا محل آمد و شد فرشتگان است که این چنین داغ ننگ وپستی را برپیشانی خود نشاندند و تا ابد لعنت و نفرین ابدی را برخود هموارکردند ! کوچه های بنی هاشم وخاطرات علی و زهرا چقدرخطرناک بود که آنها را ویران کردند تا حتی اثرش هم برجای نماند ! آری اگر غربت آن روزگاران را زیر سنگ فرش ها پنهان  کرده اند اما اگر گوش جان بازکنی هنوز صدای توطئه ي دشمن را می شنوی و صدای گریه های غریبانه زهرا (سلام الله علیها) كه جانت را ميسوزاند ! خدایا چه می شود که دخترمحبوب ترین خلق تومی گرید ! اشکها ی مرواریدی اش چرا باید روان شود! و اندوه و ماتم خانه ی علی از همین اشکها وگریه ها شروع شد! ازهمین نامردمی ها و جفای خیانتکارانی که خود را به ظاهر ایمان آراسته بودند اما قلبشان آکنده از بغض ودشمنی بود ! نسیم خنکی وزيد تنم لرزيد ، شب از نیمه گذشته است و این غربت چقدر سنگین است تاب   نمی آورم به چشمهایم التماس می کنم انگار از این همه نامردمی و خیانت بهت زده شده است انگارخسته از جور این نامردمی ها ترجیح می دهد بسته باشد تاسایه شوم این خیانت ها را نبیند! اگر آن روز آن اجتماع شوم در سقیفه رخ نمی داد امروز درالتهاب دیدن و بوسیدن خاک بقیع ، خانه زهرا(سلام الله علیها) مسجدپیغمبر  (صلی الله علیه وآله) روضه رضوان و… نمی سوختیم .

دلم خسته می شود وچاره ای جز اشک ریختن ندارد چاره ای نیست که با دلتنگی اش باید ازاین سرزمین جدا شود گویا فرصت تمام است کاش عقده ی دل وا می شد راست می گویند که عمر سفرکوتاه است ….

 

               التماس دعا …

 

 

 

اثر: اعظم يوسفي


 

 5 نظر

كي انسان درس مي گيرد. چاه مكن بهر كسي اول خودت دوم كسي.

03 آبان 1390 توسط خسروی

روزي كه آمريكا و همدستانش به كشور عراق حمل كردند هدفشان نابودي هلال شيعي و تشكيل خاور ميانه جديد  بود وامروز با آغاز خروج شان از عراق نقشه شوم  شان محقق نشد  آنها گرفتار مكر خدا شدند

خاور ميانه تغيير پيدا كرد اما آمريكايي كه نشد هيچ . درست 180 درجه عكس تصور شان عوض شد.

سهوالاسلامي (بيداري اسلامي) پديد آمد و مسلمان عرب خواستار اسلامي شدن كشور شان شدند و در جهت تغيير حكام مستبد و وابسته بر آمدند

مردم آمريكا و ساير كشور هاي غربي را كه باور نمي كرديم بر عليه دولت هاي خود قيام كردند و آنها نيز بيدار شدند به اميد بيداري همه انسانها و ظهور حجه بن الحسن العسگري

توصيه ي ما به  آمريكا و همدستانش اين است كه باز هم نقشه بكشيد كه به يكبار ه باره با طناب پوسيده تان به چاه نابودي بيفتند

اللهم عجّل لوليك الفرج

 1 نظر

آشنايي با بهاييت

27 مهر 1390 توسط خسروی

زيربناي اخلاق در بهائيت نويسنده: نورمحمد نجفي - ???7/5/2 در خاطرات مسيح الله رحماني هم از اين دست فجايع ديده مي شود. آنجا که يک بهائي به دختر خودش تجاوز کرده و پس از آنکه از طرف اطرافيان از او درباره اين عمل شنيع سوال مي شود جوابي بدين مضمون مي دهد: چگونه است که يک باغبان مي تواند از محصول باغ خود استفاده کند و ما نمي توانيم. و اين را يک رابطه منطقي مي داند. يا جاي ديگري که عملي شنيعي انجام مي گيرد و بهائي مرتکب مي گويد براي اين کار در بهائيت، حکمي نداريم. در کتاب اصول عقائد بهائيان، صفحه 11 چنين آمده است: “شخص انسان بايد به اخلاق روحانيه و اعمال و افعال طيبه طاهره مزين باشد. هر نفسي به اين مقام نائل نشود او از انسان محسوب نه” هر انسان طالب فضل و کمالي در پي مکارم اخلاق و افعال طيب و طاهر مي باشد؛ ولي با ديدن هر نوشته و خواندن هر کتابي و شنيدن هر سخني نمي توان کورکورانه قدم در راه آن گذاشت، بايستي ديد که نويسنده و مبدا صدور اين نوشته و امثال آن کجاست و زيربناي فکري و ديني آنها چيست. براي پي بردن به زيربناي عقيدتي و فکري صاحبان اين نوشته(ها) مي توان از تاريخ و سرگذشت آنها کمک گرفت. با بررسي اعمال و گفتار معاصرين اين جماعت به خط مشي آنها پي برد. در بررسي تاريخ بهائي گري، پيوند ناگسستني و محکمي بين بهائي گري و بابي گري مي بينيم. هر چند که سران بهائيه، سعي بر حذف پاره از مکتوبات بابيه را داشته اند، اما به طور کامل موفق نشده اند و عليرغم آنکه بنا به گفته حسينعلي نوري(بها) نوشته هاي باب ديگر رزق و روزي آدميان نيست و رزق ماهيان درياست، اما هنوز نوشته هاي باب را مي توان در گوشه و کنار کتابخانه هاي خصوصي پيدا کرد و اين، خود نقض کننده آن کلام بها مي باشد که، جماعت بهائي سخنان او را وحي و عاري از اشتباه مي دانند. در واقعه بدشت که اصحاب و ياران نزديک باب در آن حضور داشتند و حسينعلي نوري(بها) هم در آن شرکت داشت، زرين تاج که به قره العين مشهور بود، پس از آنکه بزک کرده و بدون حجاب نزد اصحاب باب حاضر شد، از خود چند جمله اي به يادگار گذاشت. او مي گويد:” اي اصحاب اين روزگار از ايام فترت شمرده مي شود امروزه تکاليف شرعيه يکباره ساقط است و اين صوم و صلات کاري بيهوده است…پس زحمت بيهوده بر خويش روا نداريد و زنان خويش را در مضاجعت طريق مشارکت بسپاريد و در اموال يکديگر شريک و سهيم باشيد که در اين امور شما را عقابي نخواهد بود…” اين گفتار زرين تاج، مقدمه اي بود بر آزادي روابط جنسي ميان پيروان باب و سپس ترويج آن در ميان بهائيان و خصوصا مبلغان بهائي. آنچه را که مي توان در اين باره خواند و اين جماعت فريبکار را بهتر شناخت، در کتاب هايي از فضل الله مهتدي و نيکو و ديگراني که از اين جماعت روي گردانده اند، مي توان ديد. نکته ديگري که در اين باره مي توان گفت آن است که معلوم مي شود که چه چيزهايي براي زرين تاج سختي و رنج را در پي داشته است. به قول خودش صوم و صلات و تکاليف شرعيه؛ و ديگر آنکه چه چيزهايي را دوست داشته و مي پسنديده، طريق مشارکت در مضاجعت زنان. همان که خودش پايه گذارش در بابيه بود و افتخار همبستر شدن با خود را، به ياران باب اعطا کرد. همين اعمال اين زن هوسران بود که محکم ترين فرد بابي يعني ملا حسين بشرويه را مجبور به تهديد اصحاب بدشت به حد زدن مي کند. اما طيق دستور چه آئيني حتما خودش هم نمي دانست. پس ديديم که اولويت براي زرين تاج، مشارکت جنسي بود و نه پرداختن به فضائل و کمالات انساني. اين همان زني است که بهائيان به شدت در پي آنند که او را پاک و طاهر نشان دهند و در نوشته هاي خود او را مظهر پاکي و معصوميت مي خوانند. در خاطرات فضل الله مهتدي مي خوانيم که مبلغان بهائي و اطرافيان عبدالبها چگونه به دختران و زنان شوهردار يا بيوه به چشم خيانت نگاه مي کردند و … در خاطرات مسيح الله رحماني هم از اين دست فجايع ديده مي شود. آنجا که يک بهائي به دختر خودش تجاوز کرده و پس از آنکه از طرف اطرافيان از او درباره اين عمل شنيع سوال مي شود جوابي بدين مضمون مي دهد: چگونه است که يک باغبان مي تواند از محصول باغ خود استفاده کند و ما نمي توانيم. و اين را يک رابطه منطقي مي داند. يا جاي ديگري که عملي شنيعي انجام مي گيرد و بهائي مرتکب مي گويد براي اين کار در بهائيت، حکمي نداريم. در ادامه فعاليت اين فرقه دست ساز، شاهد اختلاف بين دسته ها و گروه هاي مختلف بهائي، درباره آزادي زنان و حجاب و مواردي از اين دست هستيم که پرداختن به آن مجال ديگري مي طلبد. از اين دست موارد در ميان بهائيان زياد ديده مي شود. هر چند که اين جماعت امروزه رنگ عوض کرده و دم از اخلاق و اخلاق گرايي مي زنند. حال با خواندن موارد بالا مي توان به سبقه و عقبه تاريخي – اخلاقي اين جماعت پي برد. قضاوت با خواننده منصف، عاقل و بالغ.

 نظر دهید »

حوزه خدیجه کبری ( سلام الله عليها ) اصفهان

يامهدي ادركني

جستجو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • پژوهش
  • فرهنگي
    • دل نوشته
  • آموزشي
  • ورزشی
  • اخبار
    • اخبار فرهنگی
  • مسابقات
  • علمی
  • آشپزي
  • پزشکی و طب گیاهی
  • پزشکی و طب گیاهی
مرداد 1404
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

Items

  • پژوهش
    • پيامدهاي همسايه آزاري
    • نشانه هاي همسايه ي بد
    • همسايه آزاري يكي ازعلائم هنگام ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه)
    • همسايه ي بد نوعي عذاب الهي در قرآن
    • غيبت از منظر قرآن كريم
    • تقیه از دیدگاه آیات و روایات
    • اقسام تقیه از جهت حکم
    • ارتباط ميان ولايت و امامت
    • امامت، روح و جان كلية عقايد و اعمال انسان است
    • فلسفه و ضرورت امامت از ديدگاه تشيع
    • مرز اسراف
    • تنها ماندن در وقت نياز
    • تفاوت‌هاي اسراف و تبذير از لحاظ اقتصادي و اجتماعي
    • رابطه اسراف و تبذير و دوري از خدا:
    • اسراف و تبذير و عدم استجابت دعا
    • عرفان و سلوک و سالک در قرآن
    • فعالیتهای امام علیعلیه السلام در دوران خلافت خلیفه دوم
    • راههای تقویت اراده از دیدگاه اسلام
  • فرهنگي
    • گذری بر مناجات شعبانیه:
  • دل نوشته
    • «شاید این جمعه بگویم : مهدی فاطمه ام آمده است.»
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس