خداوند به حقوق مادي افراد بيشتر از حقوق معنوي آنها توجه كرده است و بالاخص در رابطه با نماز به اين حقوق مادي بيشتر توجه شده است، زيرا حقوق مادي بيشتر از حقوق معنوي در جامعه مشهود مي باشد و عدم رعايت اين حقوق عين ظلم و ستم است و رعايت آنها عين عدالت مي باشد و نيز چون طبيعت انسان حريص مي باشد، اداء حقوق مادي برايش خيلي مشكل تر است تا اداء حقوق معنوي. يكي از حقوقي كه خداوند اداء آن را واجب كرده است و براي تضمين اداء آن شرط قبولي نماز را گذاشته است و نيز بطور مكرر آن را همپاي برپايي نماز دانسته است وجوهات شرعي مثل خمس و زكات مي باشد.
خداوند در قرآن كريم از مجموع 79 بار كه كلمة صلوة را آورده است 20 مورد پس از آن زكات را يادآوري كرده است كه بيان كننده اين است كه نمازگزار واقعي نسبت به اداء زكات كوتاهي ننمايد. در اصل، نماز با زكات عجين شده است يعني حق الله با حق الناس با هم آميخته گشته اند. هم چنين به صورت مستقيم از حضرت علي u نقل شده است:
«لا يُقبِلُ اللهُ الصَّلوةَ مِمَّن مَنَعَ الزَّكوةَ » يعني: «نماز كسي كه زكاتش را نمي دهد قبول نيست.» به طور غيرمستقيم نيز زكات در صحّت نماز دخالت دارد چون پولي را كه بابت لباس و مكان نمازگزار مصرف مي شود بايد كاملاً حلال باشد وگرنه نماز با آن لباس و در آن مكان صحيح نمي باشد. حال براي برقراري اين شرايط بايد نمازگزار وجوهات شرعي را پرداخت كند تا پول به دست آمده حلال باشد و لباسي كه با آن خريده مي شود مباح باشد. اگر به مصارف زكات نگاهي اجمالي بيندازيم، فقير و مسكين و در راه مانده را جزء اولين كساني
مي بينيم كه حق استفاده از زكات را دارند. بنابراين خداوند متعال با قرار دادن شرايطي براي قبول نماز با روشي بسيار لطيف گونه و ايجاد اميد و آرزو براي ترك يك چيز براي رسيدن به بهتر آن حقوق اجتماعي افراد را گرفته و به آنها مي دهد در اين گونه اداي حق چون كه با مسائل مذهبي و معنوي عجين شده است، هيچ گونه حرج و مرج و سختي براي اداء كننده حق بوجود نمي آيد، زيرا اداء كننده حق الناس مي داند كه اين دستور پروردگار است و مي داند با گذشتن از اين حق به بهتر و كاملتر آن در دنياي ديگر و تا ابد نايل مي شود و با ايجاد اين احساس در درون افراد خود با ميل و رغبت حقوق مردم و وجوهات شرعي را مي پردازد.