پس از ماجرای سقیفه و تفرقه بین گروه مسلمانان از میان فرقه های شیعه و سنی مذاهب متعددی به وجود آمد که بنابر اقتضای هر جامعه به عنوان مذهبی از مذاهب اسلامی با پیشوایی عالمی شاخص ، ظهور و بروز کردند و با اعتقاد به اسلام و حذف یا اضافه کردن اصلی بر اصول عقاید مسلمانان توانستند پیروانی برای خود دست و پا کنند و هرکدام عقاید خاص خود را دنبال می کردند. از جمله اهل حدیث و در رأس آنها احمدبن حنبل که تنها به جمع آوری حدیث می پرداختند و مخالف هرگونه تعقل و تکلم پیرامون آیات قرآن و احادیث اعتقادی بودند آنها تنها به ظاهر قرآن و حدیث تکیه می کردند و عقل را به طور کامل انکــار می کردند و در عقاید نیز همین شیوه فقهی را به کار می گرفتند.
با ظهور اشعری که در فقه پیرو مذهب شافعی بود این روش تعدیل شد و تعقل نه تنها به عنوان کشف حقایق بلکه به منظور دفاع از معارف حدیثی به کار گرفته شد ؛ بنابراین اشعری برخلاف اهل حدیث و حنابله که مخالف علم کلام بودند این علم را پذیرفت و حتی کتابی در دفاع از آن تدوین کرد. با ظهور اشعری به تدریج بیشتر علمای اهل سنت از روش او پیروی کردند و پس از چندی مذهب اشعری ، مذهب رسمی اهل سنت در مباحث اعتقادی گردید اما هنوز هم روش احمدبن حنبل در میان اهل سنت طرفدارانی داشت و از این رو، گاه میان حنابله و اشاعره منازعاتی رخ می داد.
این وضعیت ادامه داشت تا این که در قرن هشتم احمد بن تیمیه حرانی دمشقی ظهور کرد و در صدد ترویج مذهب حنابله برآمد وی بر خلاف سنت پیامبرخدا (ص) هرگز ازدواج نکرد و بر اثر افکار انحرافی اش به حکم علما بارها به زندان افتاد و از سوی بزرگان اهل سنت مورد انتقاد و تکفیر قرار گرفت . این مکتب در برهه ای از تاریخ به خاموشی گرائید اما پس از مدتی به وسیله محمدبن عبدالوهاب تبلیغ و ترویج شد. هدف بانیان و مروجان این مکتب، تفرقه افکنی میان مسلمانان و تکفیر همگان به جز طرفداران خود بود.
از طرفی ، قدرت های استکباری نیز که تعالیم زندگی ساز و حرکت آفرین اسلام را مخالف منافع خود می دیدند و اتحاد روزافزون و تکوین قدرت سیاسی مسلمانان را مانعی بزرگ در راه تحقق سیاست های ضدانسانی خود تلقی کرده و از همه ی روش های شیطانی برای مقابله با اسلام و اتحاد و وحدت مسلمانان استفاده می کردند .
آنان برای تحریف حقایق دیــن و واژگــون نشــان دادن اهـداف مقدس اسلام با پشتیبانی از فرقه های جدید ؛ و ترویج آن در جهان اسلام هزینه های زیادی صرف می کنند ، نمونه ی این تحریف ها فرقه ضاله وهابیون است که هر روز با شبهــاتی جدیــد و بــدعت در دیــن سعی می کنند حقایق دین را بی اعتبار کنند.
در این راستا، دول استعمارگر با تبلیغ و ترویج مکاتب آنان و طرح اتهام به مسلمانان سعی کردند وجهه مقدس دین اسلام را در بین جوامع دیگر تخریب کنند. به همین دلیل ،آئین نوظهور و ساختگی وهابیت با سیاست استعمار انگلیس بنیان نهاده شد، تا وجهه سیاسی اجتماعی اسلام را بی اعتبار کند. اساس مبارزه استعمار با مسلمانان را می توان در اهدافی چون خنثی کردن تعالیمی مثل جهاد و مبارزه، سبک شمردن نماز و ذکر و عبادت، ناموجه جلوه دادن تجمع در اماکن مقدسه و زیارتگاه ها به عنوان یکی از نمودها و پایگاه های وحدت و قدرت سیاسی مسلمانان و تخریب آنها به عنوان مظاهر شرک و گمراهی خلاصه کرد.
این تنها استعمارگران انگلیس نبـودند که با احیاء مذهب وهابیت و روی کارآوردن حکومت آل سعود در مقابل اسلام و مسلمانان قد علم کردند بلکه در مراحل بعدی وهابیان آل سعود با آمریکائیان هم صدا شدند و با این همبستگی و اتحاد به نام دین اسلام به تبلیغ و ترویج اعتقادات ضد انسانی خود پرداختند و با رد اعتقادات به حق مسلمانان به خصوص شیعیان ؛ در حق آنان جنایات بسیاری مرتکب شدند.
از جمله عناوین و القابی که وهابیان و گروهی از جماعت های اسلامی بر خود گذاشته و به آن افتخار می کنند عنوان سلفیه یا سلفی گری است. این عنوان به نوبه خود بیان گر یک ایده و روش در برخورد با مسائل دینی است آنان می گویند : بهترین عصر ، عصر سلف صالح است عصری که به پیامبراکرم(ص) و زمان نـــزول وحی نزدیک تر است چـون مسلمین ؛ سده ی اولیه اسلام را نسبت به
پیامبر(ص) و قرآن کریم بهتر درک می کردند لذا فهم آنان برای ما حجت است. اخیراً نیز مشاهده می شود که وهابیان از اطلاق عنــوان وهابی به خود پرهیز می کنند و در صدد تعویض آن به عنوان سلفیه برآمده اند.
می گویند : «ما تابع یک شخص نیستیم بلکه تابع یک خط فکری به نام سلفی گری هستیم»
نوشته : زينب رفاهت