موسيقي و ایجاد لذت و شادی کاذب
آقای آرون کوپلند در کتاب چگونه از موسیقی لذت ببریم ؟ در این زمینه مي نویسد: « ما به سه طریق به موسیقی گوش می دهیم و تحت تأثیر آن قرار می گیریم و آن سه طریق عبارتند از : 1- طریق حسی 2- طریق وصفی 3- طریق موسیقی .
آقای آرون کوپلند در کتاب چگونه از موسیقی لذت ببریم ؟ در این زمینه مي نویسد: « ما به سه طریق به موسیقی گوش می دهیم و تحت تأثیر آن قرار می گیریم و آن سه طریق عبارتند از : 1- طریق حسی 2- طریق وصفی 3- طریق موسیقی .
موضوع و مطلبی که بر هیچ اندیشمند و متفکری پنهان و پوشیده نیست آن است که کوچکترین صداها اگرچه صدای حرکت عقربه های ساعت باشد بر روی سلسله اعصاب و روان آدمی تأثیردارد .[1] وبه اعتراف وگواهی همه روان شناسان جهان ودانشمندان روشنفکر،موسیقی حامل هیجان است واثرات شومی روی دستگاه اعصاب انسان مي گذارد.
باتوجه به اینکه اسلام چندان روی خوشی به موسیقی نشان نداده ودر مراسم دینی [1] و مساجد اسلامی هم هرگز عبادت و تشریفات عبادتی نظیر آنچه در کلیساهای مسیحیان انجام می گیرد وجود نداشته است . پس بنا بر این در مسجد مجموعة نوشته های مذهبی ، نغمه داری که به آواز خوانده شود هیچ وقت پدید نیامده است . معذلک موسیقی به طرق مختلف مورد استفاده قرار گرفته است . از نخستین روزهای نضج اسلام ، اذان یعنی « دعوت به نماز » [2] به وسیلة خود پیامبر اکرم صلوات الله علیه در سال اول یا دوم هجرت معمول شد و بلال حبشی ، به عنوان نخستین مؤذن اسلام از جانب ایشان انتخاب گردید . [3]
1- اجتناب از بت و موسيقي در مسير تكامل و پرورش انسان ، براي او بهتر است و نفع آن عايد خودش ميشود ، و يكي از اهداف تحريم موسيقي است « وَمَنْ يُعَظَّم حُرُماتِ اللهِ فَهُوَ خيرًٌ لَهُ عندَ رَبَّه » ، «فَاجْتَنِبوُا الرجسَ مِنَ الاوَثان ، وَ اجتَنِبوُا قولِ الزُور »
با توجه به آیاتی که پیرامون غنا و موسیقی نازل گردیده است ، در مي یابیم بعضی آیات در سوره هایی است که در مکه نازل شده مانند سوره لقمان ، فرقان ، اِسراء و نجم و بعضی در سوره هایی است که در مدینه نازل شده ، مانند سوره حج و جمعه ، می توان فهمید که قرآن از همان ابتدای بعثت با موسیقی مبارزه کرده و آنرا مورد نکوهش و حتی چنانچه از آیات سوره لقمان روشن است به طور صریح مورد تحریم قرار داده و مبارزه با موسیقی همانند مبارزه با بت پرستی از ابتدایی ترین احکام اسلام قرار داشته ، چنانکه درآیات سورة حج هر دو را هم ردیف و از نظر خاصیت ، یکسان قلمداد فرموده است .
در مورد عدالت در توزیع ، اقسامی ذکر شده که در یک تقسیم بندی کلی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
در بحث از مفهوم عدالت اقتصادی، منشأ ومعیار حق افراد در کسب ودارایی جامعه ،«کارونیاز»است. اگراین معیار ها در توزیع قبل از تولید ثروت های طبیعی ،توزیع بعداز تولید،ونیزتوزیع مجدد رعایت شود، همه افراد جامعه به خود ازدارایی جامعه خواهند رسید وتوزیع ثروت عادلانه اتفاق می افتد.
هریک از دومعیار پیش ،با توجه به توان وشرایط افرادجامعه متفاوت است.گروهی از افرادجامعه ،توان فکری وجسمی لازم برای کار کردن را دارند وبا انجام کار می توانند به رفاه مادی متعارف ومطلوب دست یابند.ملاک توزیع برای این گروه از افرادجامعه کار وتلاش است.گروه دوم توان کار وتلاش دارند ؛اماتوان فکری وجسمی لازم جهت کار وکسب درآمد کافی برای حد کفاف زندگی راندارندکه ملاک توزیع برای این دسته ، هم کار وهم نیاز است.این افراد باید درحد توان فکری وجسمی خود بکوشند ودرآمد کسب کنند ونیازهای متعارف خود راپوشش دهند.برطرف کردن نیازهای متعارف باقی مانده ازطریق توزیع مجدد دارایی جامعه انجام می شود.گروه سوم هیچ گونه توانای برای کار وتولید ندارند .ملاک توزیع ثروت جامعه برای این دسته فقط نیاز است وتمام نیاز آن ها ازطریق توزیع مجدد ثروت ودارایی ها برطرف می شود.
بنابراین نظام تربیتی وبهداشتی جامعه بایدبه گونه ای ساماندهی شود تااز گروه های دوم وسوم کاسته وبه گروه اول افزوده شود.[1]
برای تصمیم گیری های مهم اخلاقی وشناخت مبنایی برای توزیع عادلانه باید ملاک های عدالت در توزیع را هم شناخت که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:
1- برابری ذاتی
صرف نظر از میزان مشارکت افراد در تولید ،همه انسانها از درآمد جامعه سهم برابری خواهند داشت.
2- ارزشیابی خدمات برحسب عرضه وتقاضا
براساس این معیار ،افرادی که برمنابع نایاب وضروری تسلط دارند بیش از دیگران حق ادعا دارند یابه عبارت دیگر باید بیش از سایرین بهره مند شوند،تسلط برمنابع نایاب هم ممکن است طبیعی باشد مثل نیروی فکری یاممکن است مصنوعی باشد مثل قوانین ارث.
3- استحقاق
ادعای افراد درموردمنابع ویا پاداش ها ممکن است به خاطر دشواری غلبه یافتن بر فرآیند تولید کالا وخدمات ،بیش ازسایرین باشد ،مثل معدن چی ها که کارهای خطرناکی انجام می دهند .
4- شرکت در منفعت عمومی
براساس این معیار ،آن عده افراد که فعالیت شان به نفع عده بیشتری است نسبت به کسانی که نتیجه فعالیت آنها به عهده کمتری اختصاص دارد باید سهم بیشتری را ادعا کنند. [2]
[1] نظام اقتصاد علوی ،ص386
[2] .درک ایرانیان ازعدالت ،
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
یداریوش یعقوبيص27و26
عنوان عامل یا کارگزار، در زمان رسول اکرم f وضع شده بود و بر مأموران و کارگزاران حکومت، اعم از استاندار، مأمور خراج، قاضی، کاتب و غیره اطلاق میشد.تفاوت عامل ( کارگزار ) با والی در آن است که « والی » به واسطهی حکم خلیفه در حوزهی قدرت خود از استقلال در تصمیم گیری و رهبری برخوردار بود ؛ ولی عامل چنین استقلالی نداشت و مأمور اجرایی و نماینده دولت به شمار میرفت. در کنار او، عاملان دیگری با حکم خلیفه انجام وظیفه میکردند و او تسلطی بر آن ها نداشت و گاهی عوامل دیگری بر او اشراف داشتند. . [1] .
یکی از بهترین شاخص های شناخت دولت مردمی، نوع رفتاری است که کارگزاران دولت نسبت به مردم دارند و هرچه این رفتار انسانی تر و خدمتگزارانه تر باشد، توفیق دولت ها در سیر به سوی مقاصد خود بیشتر میشود. امام علی u به مالک میفرمایند:
و انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده [1]
« نیکوکاران را به نام نیکی توان شناخت که خدا از ایشان بر زبان های بندگانش جاری ساخت.»
بنابراین بهترین معیار در تبیین خوش خدمتی کارگزاران و صلاحیت دولت، تشخیص مردم از نوع رفتار کارگزاران است.
انضباط یعنی سامان پذیری، آراستگی، نظم و ترتیب[1].امام علي( از جمله اهداف بلند نزول كتاب الهي را ايجاد نظم در زندگي و انظباط در عمل مي داند[2] :
ألاانّ فيه علم ما يأتي والحديث من الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم ….
« بدانيد كه در قرآن است دانش آنچه كه در{ آينده} مي آيد و سخن از گذشته ها و درمان دردها و راه سامان دادن كارها. »[3]
در زندگي و اجتماعي كه نظم و انضباط وجود ندارد اوضاع از هم پاشيده شده و آرامش وجود نخواهد داشت. نظم و انضباط در هر اجتماعي كه بر افراد حاكم باشد آرامش و امنيت و رشدو كمال و….. را به دنبال خواهد داشت.[4]
حضرت علی (ع) از مدیران و کارگزاران خود به طور موکد میخواهند که پاسدار اصل مساوات باشند و میان مردم تبعیض روا ندارند و مردم را در حق یکسان ببینند و تفاخر و امتیازات نژادی و اختلاف های طبقاتی و برتری جویی های اجتماعی را زیر پا بگذارند. امیر مؤمنان u نگاه خود به انسان ها را براساس اصل مساوات چنین بیان فرمودند:
الرزق مقسوم والایام دول والناس إلی آدم شُرّع سواء[1]
« روزی تقسیم شده است و روزگار میچرخد و مردم تا به آدم همه مساوی اند. » [2]
اکنون، مساوات را در دو مورد بررسی میکنیم:
الف- مساوات در بهره مندی از بیت المال
ب- مساوات در برابر قانون
امیر مؤمنان (ع) درباره فرموده خدای متعال : »ان الاه یامر بالعدل والاحسان » فرموده است :
العدل الانصاف ،والاحسان التفضل
«عدل انصاف است واحسان نیکویی کردن »[1]
این فرمان شمول دارد ونظام اداریای ، نظامیاخلاقی است که تمام روابط ومناسبات آن بر اساس انصاف ودادورزی باشد[2].پیشوای عدالتخواهان، علی u، کارگزاران خود را پیوسته به رعایت انصاف فرامیخواند. آن حضرت در عهدنامهی مالک اشتر به او نوشته است:
أنصف الله و أنصف الناس من نفسک… [3]
با خدا و با مردم، و با خويشاوندان نزديک، و با افرادى از رعيت خود که آنان را دوست دارى، انصاف را رعايت کن. که اگر چنين نکنى ستم روا داشتى، و کسى که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا بجاى بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دليل او را ستمکارى نعمت خدا را دگرگون نمىکند، و کيفر او را نزديک نمىسازد،…
فرمان به انصاف، فرمانی است برای ایجاد نظامیکه به درستی و در جهت اهداف دولت اسلامیعمل نماید و مورد اطمینان و اعتماد باشد.[4]
[1]-دشتی، همان ،ح231.
[2]- مصطفی دلشاد تهرانی، ارباب امانت، نشر دریا،تهران ،1379،ص208.
[3] - دشتی،همان، نامه 53
[4] - انصفوا الناس من انفسکم یوثق بکم ؛ از جانب خود با مردم انصاف روا دارید تا به شما اعتماد کنند. ( تحف العقول ، ص 149 ).
نوشته رقيه يزداني
چكيده
مقاله حاضر در پی آن است تا “وحدت جهان اسلام” را از نگاه دو استاد بزرگوار بیابد. شهید مطهری بعنوان یکی از علمایی که در مقام تئوریک،نظرات بسیاری را در این باب مطرح کرد و امام موسی صدر،عالمی که توانست در لبنان که به حق آنرا “کشور هفتاد و دو ملت” نامیده اند،مقوله ی وحدت را پیگیری کند تا جایی که او را “رمز لبنان” نامیدند.
مقاله از چهار بخش تشکیل شده است:
مقدمه: در این قسمت نوعی معرفی موضوع صورت پذیرفته است.
ضرورت وحدت: که به بررسی اجمالی ضرورت وحدت از دید ائمه اطهار علیهم السلام و شهید مطهری و امام موسی صدر پرداخته شده است.
عوامل تفرقه یا موانع وحدت: تمدن غرب و استعمار،و جهالت دو بخش این قسمت هستند که در هریک به بررسی نظرات دو استاد بزرگوار پرداخته شده است.این دو بخش در واقع همان عوامل تفرقه آمیز هستند که باید برای آن چاره ای اندیشید.
راهکارهای وحدت: شهید مطهری معتقد است برای ایجاد وحدت باید همه تحت لوای اسلام قرار گیرند،از تعصب ورزی پرهیز شود و … .مطمئنا استاد از آنجایی که در محیطی چون لبنان حضور نداشتند تا به طور جدی تر در حیطه ی راهکارهای عملی وحدت آمیز وارد نگشتند و بیشتر در مقام تئوری پردازی کوشیدند(اگر چه ایشان نسبت به مسئله ی گفتگو بسیار اصرار داشتند). اما امام موسی صدر با توجه محیطی چون لبنان که به شدت از تفرقه رنج می برد،راهکارهای اجرایی ای پیشنهاد کردند که می تواند در این عصر راهگشا باشد."گفتگو و تعایش” و “وحدت فقهی” دو راهکاری بودند که ایشان به صورت جدی مطرح کردند. گفتگو و تعایش،در واقع همان منطقی است که گراهای آن در چارجوب “اندیشه ی قرآنی گفتگو” جای میگیرد که بر اساس محور کرامت انسانی،تعریف می گردد. و اما “وحدت فقهی” که اصلی ترین راهکار امام موسی صدر در خصوص وحدت جهان اسلام است،تلاشی است بر نزدیکی فقه دو مذهب تشیع و تسنن.چرا که از منظر امام موسی صدر"فقه” همان گوهری است که قرار است از لحظه ی بسته شدن نطفه ی انسان تا بعد ازمرگ او(مسائل ارث) را تحت اختیار بگیرد و راهی معقول و منطبق با اسلام و شرایط زمان و مکان برای آن بیابد.لذاست که امام موسی صدر نسبت به وحدت فقهی،تا این اندازه ،کوشاست.
در هر صورت می توان این مقاله تالیفی را -گرچه ناپخته است- در معرفی آرا و اندیشه های استاد مطهری و امام موسی صدر،تحلیل کرد.
در ارتباط با مشروعیت تعدد ، اهل تحقیق دارای دیدگاه های متعددی هستند. برخی بر این باورند که علاقه به چندهمسری به سرشت خودخواهی و برتری طلبی مرد نسبت به زن برمی گردد. این سرشت او را بر آن می دارد که تا آنجا که برایش امکان دارد ، بر زنان بیشتر تسلط و نفوذ ذاشته باشد. اما این قضیه بدیهی است که اگر چنانچه وجود طبیعت خودخواهی و برتری طلبی در مردان را بپذیریم و آن را یکی از علل اقدام به انتخاب چندین همسر بدانیم ، اما این موضوع هم واضح است که چنین اقدامی صرفاً در جهت استیلاء و برتری طلبی نیست ، بلکه بیشتر به پاسخ گویی به طبیعتی برمی گردد که مردان از آن برخوردارند. استدلال و تعلیل دیگری از پدیده تعدد زوجات این موضوع را روشن می نماید که :
قبل از پرتوافکندن اشعه ی نورانی اسلام بر پیکر جاهلان و نادانان بشری از زنان به شرح زیر بهره برداری می شد. بیشتر مردان متمول آن زمان کنیزان خود را کرایه می دادند و از این راه مال زیادی به دست می آوردند که از جمله آنان می توان به عبدالله بن جدعان تمیمی و عبدالله بن ابی در مکه و یثرب اشاره کرد.
انواع ازدواج هایی که در آن زمان صورت می گرفت عبارت بودند از :
نظام خانوادگی در یونان
در یونان زناشویی به وسیله خریداری صورت می گرفت. خواستگار معمولاً چیزی که با گاو یا معادل آن سنجیده می شد به پدر عروس می پرداخت.
در یونان قدیم ایجاد و بقای خانواده تابع مذهب و سلطه ی پدر بود. ازدواج امر مقدسی بود زیرا شوهر اجازه می داد که زن بیگانه ای بر اسرار مذهبی او واقف شود و خدایان او را بپرستد. تجرد ممنوع بود و برای مجرد ماندن ، مجازات وضع کرده بودند ، چون منظور از ازدواج بقای نسل بود. بقای خانواده را فقط در اولاد ذکور می دانستند به طوری که اگر زن پسر به دنیا نمی آورد و عقیم بود طلاق دادن او منعی نداشت. قرابت حقوقی زمانی بود که دونفر در پرستش خدایان خانواده ، به حد مشترکی می رسیدند. [1]
علم متافیزیک در تعریف ازدواج می گوید : ازدواج به هم پیوستگی یک زن و مرد و ادای وظیفه ی طبیعی و حتمی برای انسان ها است که اندیشه ی خالق جهان به منظور استمرار موجودیت و بقای نسل بشر به عهده زن و مرد گذارده است که آن ها با انجام این عمل هم نیازهای جسمانی و عاطفی خود را رفع می کنند و هم خلأ موجود در وجودشان را پر می سازند و هم سهم خویش را در تشکیل جامعه با تولید نسل و تربیت آن ها ادا می کنند. ایشان در تکمیل تعریف خود می گویند ؛ اگر مرد و یا زنی در مراحل حیات خود از انجام این تکلیف طبیعی سرباز زند ، سلامتی جسمی و سعادت روحی خویش را مختل ساخته است.
آن ها می گویند ، خداوند متعال این وظیفه را برای نیل به دو هدف به عهده ی انسان ها گذارده است :
عنوان : شيطان در قرآن و روايات
استاد راهنما: خانم نجمه السادات بهرامي
محقق:مهري جعفري نيسياني
چكيده
موضوع بحث مادر اين تحقيق بررسي شيطان در آيات و روايات است . درباره اين موضوع در قرآن كريم خداوند از دو واژه (( ابليس )) و (( شيطان )) نام برده است .
ابليس نام خاص وجودي زنده مكلف متمرد از فرمان الهي و رانده شده از درگاه اوست و شيطان اسم جنس و نامي عام و فراگير براي هر موجود شرور متورد و فريبكار است .
اين تحقيق در پنج فصل تنظيم شده كه در ابتدا به بيان ماهيت شيطان پرداخته ايم عناوين اين فصل عبارتند از : ( شيطان كيست خلقت شيطان ابليس كيست نامها و كنيه هاي ابليس صفات ابليس ذريه و اعوان ابليس جنود و سپاهيان ابليس دليل كساني كه قائل به فرشته بودن ابليس هستند ابليس و مستثني منقطع دليل كساني كه قائل به جن بودن ابليس هستند شباهت و تفاوت بين ابليس و جن و فرشته و در نهايت به شبهاتي كه از سوي او مطرح شده و پاسخي كه به آن شبهات داده شده پرداخته ايم ) .
در فصل دوم اين تحقيف با عنوان ابا و استكبار ابليس به اموري همچون ( افشاي راز دروني ابليس تفاخر و استكبار ابليس تكبر او در برابر خداوند بود يا در برابرحضرت آدم (ع آيا تكبر در آنجا جرم محسوب مي شد آيا ابليس از اصل كافر بود ايمان ابليس قبل از امر به سجده ابليس نخستين بنيانگذار قياس و ناداني او در اين قياس پرداخته ايم )
فصل سوم اين تحقيق در رابطه با كارهاي شيطان است . در ابتداي اين فصل به ولايت شيطان اشاره كرده و سپس به كارهاي او يعني وسوسه و امور مربوط به آن آرايش دادن عمل انسان دزدي ايمان و خراب كردن عمل وعده دادن انسان به فقر امركردن به ربا شركت دراموال واولاد تمثل به صورت انسان و هجوم در وقت احتضار ) اشاره كرده ايم.البته سخن در رابطه با اين فصل بسيار گسترده است كه از حوصله اين تحقيق به دور مي باشد .
در فصل چهارم اين تحقيق به دامهاي شيطان اشاره كرده ايم . عناوين اين فصل عبارتند از (چگونگي فريب شيطان چگونگي تصرف شيطان در آدمي هواپرستي دنيا عبادت زنان جلوگيري از نيكي به مؤمنين و قضا كردن نماز گريه دروغين تفرقه و راههاي نفوذ شيطان به قلب ) .
فصل آخر اين تحقيق بيانگر راههاي مبارزه با شيطان است . عناوين اين فصل عبارتند از (دور كردن شيطان چگونه ممكن است استعاذه اركان استعاذه نماز سلاح مؤمن در مقابل با شيطان عشق و محبت به خدا يكي از راههاي نجات از شيطان و دعاي امام سجاد (ع) زماني كه از شيطان ياد مي كردند ) .
منابعي كه براي اين تحقيق استفاده شده شامل كتابهاي متعددي مي باشد كه از جمله آنها مي توان به قرآن و نهج البلاغه (دو منبع غني و معتبر) نمونه هاي مختلف تفاسير از جمله (تفسير نمونه تفسيرالميزان تفسير المنار و …) انواع كتابهاي حديثي مانند (اصول كافي فروع كافي و … ) اشاره كرد .
اين تحقيق به دليل اينكه از نمونه ها و موارد متعدد استفاده شده از نوع تحقيق تركيبي سيستمي مي باشد كه بر اساس سه محور يعني نگرش ها راهبردها و راهكارها تقسيم بندي شده است .
بر اساس نگرش ها چون هدف ما كشف حقايق بيشتر بود تحقيق ما بنيادي است . بر اساس راهبردها چون تحقيق ما در سطح توصيف است از نوع توصيفي مي باشد . بر اساس راهكارها چون از اطلاعات قبلي ثبت شده استفاده كرده ايم تحقيق ما از نوع كتابخانه اي است و به اعتبار موضوع تحقيق ما ديني است و اما نتيجه اي كه از اين تحقيق مي خواهيم بگيريم شناخت درست هدفداري آفرينش و مسأله آزمون الهي است زيرا بدون شناسايي شيطان اين هدف ميسر نمي شود چون ارتقاي آدمي كه فقط با گزينش راه درست و انجام اعمال اختياري شايسته صورت مي گيرد فقط با وجود شيطان معنا مي يابد و دعوت كردن او به كفر و بدي دركناردعوت انبياء به توحيد و انجام كردار نيك عرصه آزمون الهي را شفاف تر مي سازد از اين رو بايد از او و شيوه هاي اغواگريش شناخت كامل داشته باشيم .
چكيده تحقيق پاياني سطح دو (كارشناسي)
عنوان :مفهوم رزق در قرآن و احادیث
استاد راهنما:خانم صادقیان محقق: مریم باباپور
چكيده:
رزق به معنای بخشش و عطای مستمر است خواه دنیوی باشد یا اخروی به سهم و نصیب نیز رزق گویند در تفاسیر قرآن کریم ، رزق به اقسام مختلفی تقسیم شده ، رزق مادی و معنوی که اقسام دیگر نیز از آن نشأت می گیرد .
ضرورت این بحث آگاه شدن از تقدیر روزی و رابطه آن با کار و تلاش انسانها و ارتباط توکل با گستره رزق و روزی می باشد.
هدف، شناخت رابطه کار با روزی و راههای کسب حلال می باشد. زیرا امروزه بیشتر مردم با تلاش بی وقفه برای درآمد بیشتر به کارهای مختلف روی می آورند و با تحصیل درآمدهای کلان گاهی از رزق حلال محروم می شوند و برای تجارت و سود بیشتر بسیاری از آموزهای دینی- اخلاقی را نیز نادیده گرفته و به کسب حرام آلوده گردیده اند.
بنابراین این تحقیق با موضوع مذکور پیرامون ماهیت و گستره رزق و مظاهر رزاقیت خداوند و انطباق روزی با روزی خوار بحث می کند و در ادامه پیرامون عوامل موثر در وسعت و تنگی رزق سپس جایگاه قضا و قدر الهی در تقدیر روزی و در انتها از جایگاه کسب و کار در تحصیل رزق صحبت می نماید .
مهم ترین منابعی که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفته : قرآن کریم و نهج البلاغه و تفاسیر معتبری که در رابطه با آیات مربوط به رزق نگاشته شده و از مقاله اینترنتی فلسفه افزایش رزق و عوامل وسعت روزی و کتاب وسعت رزق و ادعیه آن استفاده شده است.
بنابراین با طرح موضوع فوق ضمن بررسی موارد مذکور در متن تحقیق فواید رزق مشروع را بیان داشته و با بر شمردن آثار رزق حلال و حرام ، اقشار جامعه از تاثیر مثبت و منفی این رزق ها آگاه می شوند ، شاید خود این آشنایی ، عامل بازدارنده ای شود برای پیشگیری از ارتزاق نامشروع.
مجموعه حاضر به اعتبار روش جمع آوری اطلاعات از نوع کتابخانه ای توصیفی است و بر اساس مطالعه کتب دینی- روایی تحقیق دینی می باشد و با طرح پیشنهادات و مشکلات و تنظیم مقاله تحقیق گردآوری شده و برای یافتن پاسخ پیرامون روزی انسان ها از دیدگاه اسلام تدوین گردیده است .
معرفت چیستی و هستی انسان و چگونگی ترکیب او از جسم و روح و شناخت تجرد روح و چگونگی پیوند روح با جسم مادی و نیز آگاهی به کمال اصیل انسانی و راه نیل به آن و رهبری و راهنمایی به سوی آن و انواع روابط انسانی با نظام هستی و پدیده های آن و … از مسائل مهمی است که در حوزه مربوط به شناخت انسان قرار می گیرند. [1]
برای انسان تعریف های متعدد شده ، مثلا ارسطو می گوید : «انسان حیوان ناطق است . » و افلاطون می گوید : « انسان حیوانی سیاسی است. » و مولر دین شناس معروف می گوید :« انسان حیوانی صورت ساز است » ، یعنی صــورت ذهنی می ســازد ، ایــده ساز است ، مثلا افراد انسانی را می بیند بعد یک صورت فرضی که همان انسان باشد می سازد اما این تعاریف هیچ کدام کامل نیستند و انسان از این پیچیده تر است. تعریف انسان به عقیده من : « انسان حیوانی است اوتوپیست[2] ، متعصب، سیاسی ، عصیان کننده ، آفریننده ، تفن جو و منتظر » [3]
بهترین راه بــرای تشخیص ایــن امور و اصول ، استفــاده از کلام خداوند انسان آفرین ، در قرآن کریم است ؛ زیرا قرآن برای هدایت انسان و تکامل او نازل شده است و مسائل مزبور را به روشنی بیان کرده است .
حقیقت انسان از دیدگاه قرآن
انتظار ، گاهی به معنای احتیاج و گاهی به معنای توقع است . انتظار به معنای احتیاج ، پیش از دین و دین باوری است ؛ ولی انتظار به معنای توقع ، پس از پذیرش دین است ؛ یعنی از پذیرفتن دین ، چه توقعی از دین می تواند داشته باشد ؟ و دین کدام امید و آرزوی او را برآورده می سازد؟
تفسیر انتظار به معنای احتیاج ، این است که انسان نیازهایی دارد و دین درصدد تأمین آن نیازهاست. [1]
اقسام انتظار
مراد از دین ، مکتبی است که از مجموعه عقاید ، اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی تشکیل شده است و هدف آن ، راهنمایی انسان برای سعادت مندی است . دین به این معنا بر دو قسم است : دین بشری و دین الهی .
بررسی مفهوم مهدویت، امام زمان(عج) در ادیان آسمانی ازجمله اسلام مطرح شده است. اما در این بین فرقه های ساختگی ازجمله بهاییت سر برآوردند که در این باب مواردی را مطرح و به خورد پیروان خویش دادند.
امام زمان بهائیت کیست؟ و چه رابطه ای با امام زمان شیعه و سنی با این اسم و رسم دارد؟ این مسئله پرسشی که از سوی بسیاری مطرح می وشد، پاسخ در وهله نخست آن است که اعتقاد به امام دوازدهم از اصول عقاید شیعیان است و تمام شیعیان درباره وجود شریف ایشان با استناد به احادیث و تاریخ و برهان های عقلی باور و یقین دارند. فرقة ضاله بهائیت منشعب از بابیت است و بابیت فرزند یکی از جریانات فکری شیعه بنام شیخیه می باشد. در مسلک شیخیه اصلی وجود دارد، مبنی بر اینکه بایستی در هر عصری یک شیعه کامل که از آن به عنوان رکن رابع یاد می شود وجود داشته باشد که رابطه فیض بین امام و امت باشد. سیدعلی محمد باب که جوانی جاه طلب بوده، مدتی در شهر مقدس کربلا در مکتب سید کاظم رشتی رئیس و اعلم علمای مسلک شیخیه تحصیل نموده و بعد از مرگ استاد ادعای رکنیت و ذکریت و مقام موهوم باب امام زمان(ع) نمود. وی در یکی از کتاب هایش می نویسد:
“فرض است بر مقام رحمت خداوند عالم که از جانب حجت خود عبدی را با حجت وافیه منتخب و اظهار فرماید تا آنکه سبیل اختلافات را به نقطة وحدت برساند."[1] وی با این جملات ضرورت وجودی باب امام زمان را متذکر شده و در چند صفحة بعد می نویسد: “امر که به اینجا ختم شد از سبیل فضل امام غائب(عج) عبدی از عبید خود را از بحبوحة اعجام و اشراف منتخب از برای حفظ دین فرموده و علم توحید و حکمت حقه که اعظم خیرات است به او عطا فرموده… »[2] و در همان کتاب صریحا از امام زمان نام می برد: … الحسن بن علی و الحسین… و الحسن بن علی و الحجة القائم محمد بن الحسن صاحب الزمان… [3]
سید باب در این مرحله هنوز در لباس اسلام بوده و پیرو آئین تشیع. پس امام زمان او همان امام زمان شیعیان است مانند هر شیعه معتقد به مقام ائمه، بوده است خود را کوچکتر از مقام ولایت و امامت دانسته و می گوید: بحق خداوندیکه آل الله را بولایت مطلقه ظاهر فرموده، که وجود من و صفات من و کلماتیکه از لسان و قلم من جاری شده و باذن الله خواهد شد معادل یک حرف از ادعیه اهل عصمت(ع) نخواهد شد. لاجل آنکه ایشان در موارد مشیت الله سکنی دارند و ماسوای ایشان در اثر فعل ایشان مذکورند.[4]
اما طی چهار سال رفته رفته لحن سید محمد علی شیرازی تغییر می کند و خود را امام غایب و همان مهدی موعود(عج) می داند. سید باب در نوشته های آخر خود و میرزا حسینعلی نوری در نوشته های اول خود روایات مربوط به مهدی(عج) را با تفسیرها و تاویلات مضحک به خودشان تطبیق می کردند. این بحث تا سال های آخر عمر میرزا حسینعلی بهاء الله وجود داشته است، اما وقتی ادعای نبوت و الوهیت و خدایی کرد. این عقیده سد راه او قرار گرفته بود، فلذا آنرا منکر شد و این اعتقاد را از مجعولات شیعه عنوان کرد.
عبدالبهاء پسر حسینعلی نوری در مورد امام زمان(ع) می گوید:
این قصور از اصل در عالم جسم وجود نداشته است بلکه حضرت امام ثانی عشر در ضمیر غیب بود اما در عالم جسد تحققی نداشت بلکه بعضی از اکابر شیعیان در آن زمان محض محافظة ضعفای ناس چنین مصلحت دانستند که آن شخص موجود در چیز غیب را چنان ذکر نمایند که تصور شود در ضمیر جسم است.[5]
میرزا بها آنقدر نادان است و یا مردم را نادان فرض کرده که در یک کتاب در مورد امام زمان(عج) می نویسد: جمیع فرق اثنی عشر نفس موهوم را که اصلا وجود نبوده مع عیال و اطفال موهومه در مدائن موهومه محل معین نمودن و ساجد او بودند.[6] و در صفحات دیگر ضمن تقبیح مذهب شیعه که آنرا حزب می خواند در داشتن عقیده به موجودیت امام زمان(عج) می گوید: به تواتر روایاتی نقل نمودند که هر نفسی قائل شود با اینکه موعود متولد می شود، کافر است و از دین خارج. این روایات باعث شد که جمعی را من غیر مقصر و جرم شهید نمودند، تا آنکه نقطه اولی روح ماسویه فداه از فارس از صلب شخصی معلوم متولد شدند و دعوی قائمی نمودند.[7]
باید از جناب بها و پسرش عباس عبدالبها پرسید:
اگر امام زمان(ع) موهوم بوده و یا در ضمیر غیب و در عالم جسم و جسد وجود نداشته است. چرا سید باب و میرزا حسینعلی بهاء اسم و رسم آن را در کتاب های خود ذکر می کنند و ادعای مهدویت می نمایند و در آغاز کار خود را مهدی معرفی کرد. بنابراین باید گفت بنیان گذاران بابیت و بهائیت بااستفاده از زمینه و بستر موجود در میان مسلمانان و اعتقادی که آنان به امام زمان(ع) داشتند خود را مهدی نامیدند و بعد که مدعی نبوت و خدایی شدند منکر مهدویت شدند، پس امام زمان(ع) آنان هیچ ربطی به امام زمان(ع) ما شیعیان ندارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مزدوران استعمار در لباس مذهب، سید ضیا الدین روحانی.
2. تاریخ جامع بهائیت، بهرام افراسیابی.
پی نوشت:
[1] . شیرازی، سید علیمحمد، صحیفة عدلیه، منتشره از سوی بابیه مقیم تهران، بی تا، بیجا، ص 7.
[2] . همان، ص 13.
[3] . همان، ص 27.
[4] . شیرازی، علی محمد، صحیفة عدلیه، ص 10.
[5] . سلیمانی اردکانی، عزیز الله، مصابیح هدایت.
[6] . اقتدارات، مجموعة الواح و نوشته های بهاء الله، مطبعة سنگی، چ1310، ص 244.
[7] . همان، ص 269.
سایت:http://mahdi313.ir
آیه: و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر، ان الارض يرثها عبادي الصالحون.(سوره انبياء، آيه 105)
ما در کتاب زبور پس از تورات نوشتهايم که سرانجام، زمين را بندگان صالح و شايسته به ارث خواهند برد.
قال ابوجعفر عليهالسلام هم اصحاب المهدي في آخر الزمان.
امام باقر عليهالسلام فرمود (منظور از صالحان در اين آيه) اصحاب حضرت مهدي عليهالسلام در آخر الزمان هستند
(تفسير مجمع البيان، جلد 7، ص 66).
این سوره در مكه نازل شده و دارای 30 آیه می باشد:
والفجر1 و لیال عشر2 والشفع والوتر3 واللیل إذا یسر4 هل فی ذلك قسم لذی حجر5 ألم تركیف فعل ربك بعاد6 إرم ذات العماد7 التی لم یخلق مثلها فی البلاد8 و ثمودالذین جابوا الصخر بالواد9 و فرعون ذی الاوتاد10 الذین طغوا فی البلاد11 فأكثروا فیها الفساد12 فصب علیهم ربك سوط عذاب13 إن ربك لباالمرصاد14 فأما الإنسان اذا ما ابتلاه ربه فأكرمه و نعمه فیقول ربی أكرمن15 و أما إذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی أهانن16 كلا بل لا تكرمون الیتیم17 و لا تحاضون علی طعام المسكین18 و تأكلون التراث أكلا لما19 و تحبون المال حبا جما20 كلا إذا دكت الأرض دكا دكا21 و جاء ربك و الملك صفا صفا22 و جایء یومئذ بجهنم یومئذ یتذكرالإنسان و أنی له الذكری23 یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی24 فیومئذ لا یعذب عذابه أحد25 و لا یوثق و ثاقه أحد26 یا أیتها النفس المطمئنة27 إرجعی إلی ربك راضیه مرضیة28 فادخلی فی عبادی29 و ادخلی جنتی30.
محتوای سوره مباركه فجر:
این سوره همانند بسیاری دیگر از سوره هایی كه در مكه نازل شده ، دارای آیاتی كوتاه، تكان دهنده، پرطنین و توأم با انذارهای فراوان است.
در بخش اول این سوره به سوگندهای متعددی كه در نوع خود بی سابقه است برخورد می كنیم كه خود مقدمه ای برای تهدید جباران به عذاب الهی است .
در بخش بعدی این سوره به شماری از اقوام طغیانگر پیشین مانند قوم عاد و ثمود و فرعون و انتقام شدید خداوند از آنان اشاره شده است، تا قدرت های جبار متذكر شوند.
در سومین بخش این سوره ، به تناسب آیات پیشین به امتحان و آزمایش انسان به صورت مختصر اشاره كرده و كوتاهی او در اعمال خیر را به باد انتقاد می گیرد.
در آخرین بخش این سوره مسأله معاد و سرنوشت مجرمان و كافران، و همچنین پاداش عظیم مؤمنانی كه صاحب نقوس مطمئنه هستند، مورد بررسی قرار می گیرد .
صفحات: 1· 2
اصل وجوب حجاب فی الجمله از ضروریات اسلام است و منکر آن مرتد است، ولی بی اعتنایی به آن با عدم انکار وجوب آن باعث فسق است.
زن باید بدن و موی خود را از نامحرم بپوشاند
بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موی خود
را از پسری هم که بالغ نشده ولی خوب و بد را
می فهمد، بپوشاند.
اصل حکم حجاب از ضروریات است و منکر آن حکم منکر ضروری را دارد، و منکر ضروری محکوم به کفر است مگر اینکه معلوم باشد، منکر خدا یا رسول نیست.
امامصادقعلیهمیفرماید: )ثلاثهاشیاءیحتاجالناسطراًالیها : الامنوالعدلوالخصب(
سهچیزاستکههمهمردمبهآننیازمندند: امنیت،عدالتورفاه[1])
)هرولایتیراعلمیخاصاسترومیانراعلمطباستوهنديرا تنجيموحسابوپارسیانراعلومآدابنفسوفرهنگ) مهاتماگاندي: ( هرگاهدیدیدکهدرجامعهایازاهمیتفرهنگبسیارسخنبهمیانمیآیدبدانیدکهفرهنگمدتهاستازآنجامعهرختبربستهاست.(
روابطخانوادگیزیربنایاصطلاحاتدیگراستبهگونهایکهبدونآن،اصطلاحاتدیگردرسطحکلان،امکاننداردبااصلاحخانوادهها،بسیاریازمسائلبهخودیخودحلخواهندشداصلاحروابطخانوادگینهفقطبهنوجوانکمکمیکند،بلکهبرایهمهیافرادخانوادهوهمهطبقاتسنیموثراستلذاداشتنیکالگویخانوادهیاسلامیکهجنبههایمختلفزندگیدرآنلحاظشدهوازدادههایروانشناختینیزاستفادهکردهباشدبسیارمهماست.
درمبارزهبافرهنگبيگانه،هميشهعنصربيگانهازكشورهايغربيياشرقيواردنميشودچهبسا،عناصربيگانهازاسلامدرداخلكشوروجامعهيخوديوجودداشتهباشدوميراثوآدابورسومنسلهايقبلازاسلامبهعنواناسلامواردفرهنگكشورشدهباشدوهيچارتباطيبااسلامنداشتهباشد.
ابتدابايدفرهنگاسلاميرابشناسيموبفهميمكهفرهنگواقعيچيستوآنچهراغيراسلاميياضداسلامياستازآنجداكنيمتابدانيمكهباچهبايدمبارزهكنيموناخواستهبهعناصراصليفرهنگاسلامضربهنزنيم. گاهيممكناستشيوهوابزارمبارزهبافرهنگبيگانهنادرستباشدوازاينابزاربهنتيجهيمطلوبنرسيمودرعمل،بهدشمنكمككنيم
امروزهدفبيشترمهاجمانفرهنگيايناستكهازاينهجومبهعنوانيكابزاراستفادهكنندوگرنههرگزبرايمسائلفرهنگياصالتيقائلنيستندودرزندگيغيرازارضايشهواتوارضايجنونپولاندوزيخودچيزديگريبرايشانمطرحنيست. همهچيزدرحكموسيلهاست،برايرسيدنبهايناهدافهرتلاشيهمكهانجامدهند،چهدركشورخودشانوچهدرجوامعديگر،همهمقدمهاياستبراياقتصاد،رفاهمادي،شهوتجنسيوامثالآنحتيمسائليمانند : تسلطسياسي،نظامي،برتريعلمي،تكنولوژيومانندآنوسيلهاست. چنينمردميوقتيبهجوامعديگرتهاجمفرهنگيميكنندآنرابهعنوانيكابزاربهكارميگيرندوگرنهقصداصلاحفرهنگ ديگرانراندارند،درفكرايننيستندكهاعتقاداتآنهادرستاستياغلط،باورهاوارزشهايشانصحيحاستياغلط. اگرآنهابرايمردمدلميسوزاندنداولسعيميكردندكهباورهاوارزشهايخودراتصحيحكنند. پساگردرصددتغييرفرهنگمردمهستندبهدليلمنافعاقتصادياستكهبهدنبالآنهستند
درپياعلام دكترينمجامعروشنفكريساكناروپاوآمريكامبارزهيفرهنگيرسميآغازشد. بداننيتكهجريانانقلابراازدرونموردهجومقراردهندوبدينوسيلهحكومتراخلعكردهودستبستهتحويلمردانسياستدهند،مردانيكهامكانبازگشتبهنظاماجتماعيوسياسيمتمايلبهغربرافراهمسازند. روشنفكريبهحدكفايتازتضادبينتفكروانديشهاهلديانتباخودمطلعبود. اگرچهبرخيازنويسندگان،سياستمدارانوكارگزاراناهلمذهبچنانكهبايدوشايدنسبتبهاينموضوعآگاهينداشتندوگاهصورتاعمالواقوالآنهاراميفريفتبهويژهكهبحرانسالهاياوليهانقلابچنداناجازهثباتوامنيترادرهمهوجوهسياسيواجتماعينميدادانقلابيونگاهبهدليلهجوممشكلاتپيدرپيويابرخيخوشبينيهاازظاهرحوادثگذشتهوآنهارابههيچميانگاشتند. اماروشنفكريدرتلاشپيگيرسعيداشتتابااستفادهازسلاحقلممجادلهودرگيريخودرابااهلمذهبوانقلابحفظكندويادستكمبالطايفالحيلحيثيتوشخصيتفكريواجتماعيآنانراخدشهدارساختهوهمراهيموقعيتخودراباگروههايمعارضكهجنگرودرروراپذيرفتهبودنداعلامنمايد. چنانكههفتهنامهي (كتابجمعه) كهبهسردبيري (احمدشاملو) ازمردادماه 1358 كارخودراآغازنمودهبوددرمقدمهدفتراولخودمينويسند : روزهايسياهيدرپيشاستدورانپرادباريكه،گرچهمنطقاعمريدرازنميتواندداشت،ازهماكنوننهادتيرهيخودراآشكاركردهاستواستقرارسلطهخودرابرزمينهيازنفيدموكراسي،نفيمليتونفيدستاوردهايمدنيتوفرهنگوهنريميجويد.[1]
گرچهشيوههايتهاجمفرهنگيدشمنانمتفاوتاست،اماهمصداكشورجمهورياسلاميايرانراهدفقراردادهاست وحتيحجموابعادآننسبتبهديگركشورهاسنگينتراستوليباتوجهبهعلاقهيبهوطنوويژگيپيوندبامذهبوفرهنگاسلامي،لازماستتهاجمفرهنگيرادقيقترباذكرآماردرخصوصجمهورياسلاميمطرحكنيم :
1. تلاشگستردهآمريكاومتحداناروپاييشبرايخستهودرماندهنشاندادنجمهورياسلاميايراندرادامهنبردباغربجهتدوركردنستمستيزانوموحداندنياازآرمانهاوشعارهايجذابوانسانسازواسلاماصيل.
يكيازمحورهايمهممقابلهغيرمستقيماستكبارجهانيعليهاسلاموانقلاباسلاميتحقير،استهزاءوبهتمسخرگرفتناعتقاداتوآدابوسننمسلميناست. ليبراليسمغربباعنوانشعارهايينظيرحقوقبشر،حقوقزنان،حقوقزندانيانسياسي،اقليتها،آزاديهايفرديوجنگفرهنگيومقابلهجديباانقلاباسلاميبرخاستهودستبهمانورميزنند.
امروزاگرمشاهدهميشودكهدرمقابلتوهينبهمقدساتاسلاموپيامآوربزرگايندينالهيحضرترسول (صلياللهعليهوآلهوسلم) كشورهاياسلاميبهپاميخيزند. ازاينجهتاستكهآنهادرهرموقعيتيخودرابهدفاعازمنافعمسلمينموظفميبينندوبيشكاينبزرگترينخطرياستكهاستكبارجهانيدرمقابلخوداحساسميكند. وبيدليلنيستكهكفرجهانياينگونهدرمقابلطنينفريادخفهشدهييكميلياردمسلمانبهوحشتافتادهاست
ازجملهموارديكهحكايتازخودباختگيمسلمانان،بهويژهشيعيانامامعلي)عليهالسلام( ميكند،زبانخارجياست،آموزشزبانخارجيازموارددرسيجوانانونوجوانانايرانيبهشمارميرودكههمهبايدباالتزامآنرافراگيرندوازتوانايينوشتنوديكتهآنكاملابرخوردارباشند،البتهمادراينجاجمودازخودنشاننميدهيم،زيرامسئولانامر،آنرالازمدانستهوازلوازمپيشرفتعلميمحصلينميشمرند
بسياريازمحصلينويااستادانوپژوهشگرانديدهشدهاندكهشخصيتحقيقيعلميخودراكمرنگكردهوخودراباختهاندوخلاخويشتنخودراباواژههايغربيپرميكنند. اينعدهباقلم،فرهنگميسازندوسعيدارنددربارهيهرمسئلهايبحثميكنندحتماآنراباواژهغربيارائهدهند
اكثرمردمشريفايرانميدانندكهقبلازانقلاباسلامي،سايهچادرمشكيدرتمامخانوادههابهاندازهتعدادنفراتموجودنبود،وليدرآستانهيانقلابارزشها،حضورزناندرتظاهراتغالباباچادرمشكيصورتميگرفت. چادرومقنعهعلاوهبرستروحجاب،لباسرزموانقلابزنانمابودهاست،درتهرانوشهرستانهامعمولادرآنزمانرسمبودكهبيشترزنانازچادرهايگلداراستفادهكنند
چنانچهپديدهايچونجهانيكردنفرهنگوبافرهنگجهانيرادرنظربگيريماهميتآگاهيوضرورتشناختمانسبتبهجهانپيرامونخودوترفندهايغرب،بيشتراحساسميشود.
نظربهنقشهايكهكارپردازانفرهنگيوفرهنگمدارانسياسيغرببهويژهآمريكادرروندشكلپذيريفرهنگجهانيايفاكردهوميكنند،پديدههاييچونجهانيكردنفرهنگيابهتعبيربهترآمريكاييكردنفرهنگرابايددوروييكسكهدانستواينيكيازبيشمارترينترفندهاوتوطئههايياستكهاستكبارجهانيدرمسيرمقابلهومبارزهبافرهنگاصيلوناباسلاميوقرآنيبهكاربستهاست.[1]
تهاجمفرهنگي ) استعمار ( همچنانكهازعنوانآنپيداست،فرهنگيكملتموردهجومحملاتقرارميگيرد.
اينامرازيكسوباتخريبمبانيومباديفرهنگيونيزتمسخرواستهزاءوبيارزشومخربجلوهدادنعناصرگوناگونوالبتهحياتييكفرهنگوازسويديگربهواردسازيعناصرمنفيفرهنگيومخربباجلوههايجذابودلنشينصورتميگيرد. [1]
اينتهاجمدرهرشكلآن،درقالبفرهنگيانجامميگيرد،مثلابانوشتنمقالات،كتابها،رمانها،ساختنفيلمهاوسريالهاوسرودناشعار،اموريهمچونحجاب،عفافونمازودعاو … مزاحمزندگيافرادتلقيميگرددودرنقطهيمقابليافتنجايگاهمناسبدراجتماعوداشتنشخصيتحقيقي،مشروطبهتنزدنازاينگونهمعيارهايمذهبيعنوانميگردد.
بديهياستكهاينامرنيازمندعناصريازداخليكجامعهاستكهاينتهاجمراياريميرساندوبهاصطلاحستونپنجمدشمنباشد[2]
تهاجمفرهنگيدرتمامكشورهامخفيانهصورتميگيرد. درايراننيزاينتهاجماتناپيداكمنبودهاندوميتوانگفتدرنخستيندههيقرننوزدهمميلادي،كشورايرانشاهدآغازغربگراييبوده،آغازگراينراهشاهزادهيقاجارعباسميرزانايبسلطنهفتحعليشاهبودكهبادستيابيميرزاابوالقاسمقائممقامبهاينانديشهافتادندكهنهادهاوروشهاينوينغربراواردايرانسازند،اقداماتيچندبرايرسيدنبهاينمقصودانجامگرفت.
14
استخدامرايزننظاميازفرانسهوانگليس،اعزامدانشجوبهانگلستانوتاسيسچاپخانهيبرخيازمحصليناعزاميبهخارجازجملهميرزاصالحشيرازيوميرزاجعفرخانمشيرالدولهبه ( فراماسونري ) پيوستندوافكاروعقايدغربرادرايرانرواجدادند.
ميرزاملكمخانناظمالدولهنيزتلاشكردتاباتاسيسفراموشخانهدرايران،نسلينوباانديشههايغربيتربيتكندوآنهاراپشتوانهيتحولاتبهسبكغربدرايرانقراردهدوسرانجامتحولاتيكهدرغربواطرافايرانبهوقوعپيوستزمينهرابرايمشروطهخواهيبهسبكغربآمادهنمودورژيممشروطهراباچنينزيرساختكاملاغربيبابرداشتهايسطحيازنظاماتفرهنگوتفكرغربيشكلگرفت.[3]
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دستاوردهای انقلاب اسلامی به نقل از خبرگزاری فارس: رئیسجمهور گفت: جنگنده قاهر ۳۱۳ در ردیف پیشرفتهترین هواپیماهای روز دنیا قرار دارد.
به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری فارس، محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران در مراسم رونمایی از جنگنده جدید ایرانی با نام قاهر 313 که صبح امروز در پایگاه یکم شکاری مهرآباد برگزار شد، با اشاره به اینکه ملت ایران هر روز دستاورد جدیدی را به جامعه بشری تقدیم میکند، گفت: هواپیمایی که شما هماکنون شاهد آن هستید یک هواپیمای شکاری بمبافکن است که اصل طراحی و ساخت آن توسط متخصصان ایرانی انجام شده است و دارای ویژگیهای بسیار برجستهای است.
رئیسجمهور ادامه داد: این هواپیما در ردیف پیشرفتهترین هواپیماهای روز دنیا قرار دارد و هم اکنون که با خلبان آزمایشی این هواپیما صحبت کردیم از عملکرد پروازی این هواپیما به عنوان یک متخصص اظهار رضایت کرده و آن را عالی عنوان کرد.
احمدینژاد گفت: این هواپیما دست کم چندهزار ساعت پرواز کرده است و خلبان آزمایشی این هواپیما که با تمام ابعاد آن آشناست به عنوان یک متخصص از عملکرد آن بسیار راضی است.
وی در ادامه تصریح کرد: البته انشاءالله متخصصان و فرماندهان عزیز ما و متخصصان نیروی هوایی گزارش کاملی از ویژگیهای آن خواهند داد.
احمدینژاد در ادامه سخنان خود با اشاره به اینکه خودباوری و اعتماد به نفس به ملت ایران بازگشته است، ادامه داد: ملت ایران ملتی است که یک تاریخ و فرهنگ و تمدن دارد و صدها سال چنان در طول تاریخ درخشیده است که هیچ کس دیگر نمیتواند همانند آن بدرخشد.
احمدینژاد گفت: متخصصین ما امروز از بسیاری از مرزها عبور کردهاند و هیچ پدیدهای و دستگاهی و هیچ پیشرفتی خارج از دسترس متخصصین و دانشمندان ما نیست.
رئیس جمهور در ادامه گفت: این مسئله نشاندهنده عمق ایمان و تخصص دانشمندان ایرانی است و پایبندی آنها را به استقلال و ارزشهای الهی و همچنین ایمان و عزت ملت ایران را نشان میدهد.
رئسجمهور تصریح کرد: من مطمئنم ذره ذره این هواپیما با ایمان و عشق طراحی شده است و انشاءالله با همین ویژگیها پرواز خواهد کرد. من اطمینان دارم که قدرت نظامی ملت ایران برای حمله و تسلط بر هیچ کشوری نیست بلکه یک امر بازدارنده است.
احمدی نژاد گفت: توان نظامی ملت ایران تجلی ایمان و بلوغ ملت ایران است که میتواند با کمترین هزینه از خود دفاع کند.
رئیسجمهور در پایان ادامه داد: من رونمایی از این جنگنده را به ملت ایران، به نیروی هوایی سرافراز و افتخارآفرین و متخصصانی که در این طرح مشارکت داشتند، تبریک میگویم.
پس از طلوع جمال پيامبر خاتمصلي الله عليه وآله، كاروان تمدن اسلامي فراز و نشيبهاي بسياري را پيموده و به هر بيابان كه وارد آمد، رحمتخداوند در آنجا نازل شد. وادي به وادي تاريخ، لبريز از شكوفايي، سرسبزي و بركات اين كاروان است و بهمن ۱۳۵۷ اوج طراوت سرگذشت مسلمانان در عصر حاضر محسوب ميشود. بهاري كه دستان بزرگ مردي از سلاله پيامبرصلي الله عليه وآله آن را براي ملت ايران به ارمغان آورد و شميم گلهاي آن جهان را فرا گرفت و مستضعفان و محرومان از بركات آن بهرهها بردند.
جاهليت جديد هر چند بر مرد و زن ظلم ميراند اما زنان به واسطه ويژگيهاي شخصيتي و جنسي كه دارند در اين دوره بيشتر مورد تعدي و ستم قرار ميگيرند و شايد به جرات بتوان ادعا كرد كه ثمرات انقلاب اسلامي براي زنان بيشتر از مردان بوده است.
در اين نوشتار بنا داريم كه با بررسي وضعيت زنان در پيش از انقلاب، نقش و اثر آنان را در پيروزي انقلاب و سپس تاثير انقلاب در تحول جايگاه فكري و عملي زن در ايران را تبيين نماييم و از آنجا كه پيوندي ناگسستني بين انقلاب اسلامي و امام خمينيرحمه الله وجود دارد، سعي شده است كه هر يك از اين ابعاد با توجه به ديدگاه آن بزرگوار بررسي گردد.
وضعيت زن پيش از انقلاب اسلامي
دهههاي آخر قرن بيستم ميلادي، همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي، عرصه حضور چهرههايي متفاوت و گاه متضاد از زنان در ايران بود. عظمت و وسعت تحولات انقلاب اسلامي ايران زماني مشخص ميشود كه ساختار فكري و نحوه عملكرد اين چهرهها تبيين شود. در دهه هفتاد ميلادي، هم زمان با اوجگيري موج سوم تمدن بشري، تقابل دو قشر سنتي و متجدد در جهان بالا گرفت. قشر «سنتي» نمادي از علاقمندان به پايبندي به سنن و آداب و رسوم گذشته، اعم از صحيح يا نادرست است، به طوري كه آنها به تحولات جامعه توجهي نداشته و با هر گونه تغيير و تحول در شرايط به روال معمول مخالف هستند. اما قشر «متجدد» پيرو تحولات جديد و تابع مقتضيات آن است و از آنجا كه خاستگاه اين تحولات «غرب» استبه ناچار اين قشر نيز مطابق فرهنگ غرب رفتار ميكند و با تحولات متعدد و نوين آن متحول ميشود، اگر چه آن تحولات موافق با معيارها و ارزشهاي اخلاقي، سنتي و ديني وي نباشد. كشور ايران و به خصوص زنان ايران نيز از اين روال مستثني نبودند و فضاي فرهنگي - اجتماعي حاكم بر كشور در آن دوران چنان بود كه بيشتر زنان يا بي قيد و شرط از «غرب» پيروي ميكردند و يا در چنبره آداب و رسوم غلط اسير بودند. عنوان «زن سنتي» در دوران رژيم پهلوي گروه عظيمي از زنان ايران را در بر ميگرفت. ابعاد و محدوده عملكرد اين گروه را سنت و آداب و رسوم رايج معين ميكرد. ظاهر و پوشاك، رفتارهاي اجتماعي و فكر و انديشه ايشان به شدت تحت تاثير سنتبود و از آنجا كه سنن ايراني با آداب اسلامي پيوندي عميق و تاريخي دارد، اغلب اين زنان نيز بنا بر سنت اجداد خويش حجاب را رعايت و از احكام اسلام پيروي ميكردند، بي آنكه تفاوتي بين سنتهاي غلط و خرافي و احكام و آداب ديني بگذارند و باز بي آنكه آگاهي و شناختي نسبتبه حقيقت و منشا هر يك از اين دو داشته باشند. در نظر اين گروه آداب و رسوم مربوط به «عيد نوروز» همان قدر مقدس و لازم الاجرا بود كه آداب و سنن مربوط به «ماه رمضان».
تقليد از سنتهاي نادرست و پيروي ظاهري از آيين اسلام، بي هيچ معرفتي از حقيقت دين، بزرگترين مانع براي حضور و رشد زن سنتي در جامعه بود. زن سنتي اگر چه در برابر تغييرات مورد نظر شاه مقاومت ميكرد اما به اصلاح جامعه و پياده كردن اهداف اساسي اسلام نيز نيازي نميديد. غل و زنجيري از سنتهاي نادرستبه دست و پاي اين زنان بسته شده بود و همين امر مجال هر گونه رشد فكري، شكوفايي، پوياي و مبارزه را از ايشان سلب ميكرد. به همين سبب در زمينههاي مختلف اجتماعي اثري از زن سنتي ديده نميشود; زيرا اينان از فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي كاملا دوري ميكردند و به بيان بهتر اصلا توان حضور در اين عرصهها را نداشتند و همين امر چهرهاي ذليل و ناتوان از زن سنتي - مذهبي را ترسيم ميكرد به گونهاي كه حتي تا چند سال پس از پيروزي انقلاب حضور يك بانوي تحصيلكرده محجبه در عرصههاي علمي، اقتصادي يا اجتماعي موجب شگفتي ميشد.
گروه ديگر زنان دوران رژيم پهلوي زنان «متجدد» يا «فرنگي مآب» بودند كه بدون هيچ قيد و شرطي از فرهنگ غرب پيروي ميكردند. اين گروه زن غربي را الگو قرار داده و سعي ميكردند كه با زن غربي همگام و هماهنگ و منطبق باشند.حضرت امام خمينيقدس سره در اين باره ميفرماييد:
«يكي از امور ديگري هم كه باز من گفتهام اين است كه ما را جوري بار آورده بودند كه يا بايد فرنگي مآب باشيم يا هيچي. يك نفر جوان، يك نفر خانم اگر سرتا پايش فرنگي مآب است، اين معلوم ميشود خيلي عالي مقام است و اگر چنان چه مثل ساير مسلمانها است، اين خيلي عقب افتاده است.» (۱) زن متجدد پس از كشف حجاب رضاشاه در ۱۷ دي ۱۳۱۴ متولد شد و «خدا ميداند كه به اين ملت ايران چه گذشت. در اين كشف حجاب حجاب انسانيت را پاره كردند.» (۲)
هدف از كشف حجاب برداشتن موانع از سر راه رشد و ترقي و تحصيل زن نبود، هر چند كه به ظاهر در تمامي زمينههاي تحصيلي در مقاطع مختلف تا سطوح عالي، در زمينههاي كاري و شغلي، در امور هنري اجتماعي و… راه براي او هموار بود اما آنچه كه ارزش و ملاك برتري شمرده ميشد و بلندگوهاي نظام شاهنشاهي آن را تبليغ ميكردند در درجه اول ظاهر و جسم زن بود: «شاه براي زنان اين خاصيت را قائل بود كه ميگفت: زن بايد فريبا باشد.» (۳) شركت در مسابقه «دختر شايسته» و به بيان روشنتر «ملكه زيبايي» و برگزيده شدن در اين مسابقه، آرزوي بسياري از دختران متجدد بود، مسابقهاي كه در آن ملاك نه كمال و هوش و حكمت و عقل و انديشه كه زيبايي چشم و لب و اندازههاي بدن بود.
مفهوم آزادي زن در آن دوران، بيش از آن كه حوزههاي انساني و اخلاقي را در برگيرد و راه رشد و ترقي زن را فراهم كند، زمينه ساز بهره برداري سهلتر و بردگي بيشتر زن شد: «ما دو قسم آزادي داريم كه يك قسم مفيدش در غير زمان اين دو جنايتكار (۴) بود و در زمان اينها اين قسم از آزادي به كلي ممنوع بود و آن آزادي كه آنها ميخواستند كه زنها آزاد باشند كه هر جوري بزك بكنند و بيايند توي خيابانها و با جوانها خداي نخواسته چه كنند. آن را آزادي قرار داده بودند.» (۵) زن در اين دوران تبديل به «شيء» اي شد كه به نام آزادي استفاده از آن به سهولت امكانپذير گرديد. كاربرد زنان در حوزه اقتصاد بسيار مطلوبتر از مردان بود چرا كه زن نيروي كار ارزانتر و فرمانبردارتر از مرد، در توليد و صنعت است، نيرويي كه پس از استفاده از توان فكر و بازويش، او را تحت تاثير مد و تجمل قرار ميدادند تا از يك سو هم خود مصرف كننده توليداتش باشد و هم راحتتر از زن سنتي مورد بهره برداري جنسي قرار ميگرفت. در اين ميان تنها گروه اندكي از زنان بودند كه با معرفتحقيقي از دين و نيز تكيه بر آيين اصيل ملي از زمينههاي فراهم شده بهترين استفاده را كردند. «زن مسلمان ايراني» كه در دوران ستم شاهي در اقليت قرار داشتبا حضور در صحنههاي جهاد و مبارزه، همگام با مردان با طاغوت مبارزه ميكرد، شهيد ميشد و يا زندان ميرفت: «امروز زنان آزاده ما زندانها را پر كردهاند.» (۶) و يا عرصههاي علم و حكمت را در مينورديد كه نمونه بارز آن عالمه مجتهده بانو امين رحمهٔالله عليها- بودند. و زنان ايران با چنين ساختار فكري و عملي در آستانه بروز انقلاب اسلامي قرار گرفتند، در حالي كه هر يك از اين گروهها از سوي خيل عظيمي از هم فكران مرد خويش حمايت ميشدند.
نقش زنان در پيروزي انقلاب اسلامي ايران
به واقع انقلاب اسلامي ايران كه در سال ۱۳۵۷ به پيروزي رسيد، جنبشي بود كه در پانزده خرداد ۱۳۴۲ آغاز شد. زن مسلمان ايراني نيز در اين سالهاي آتش زير خاكستر، همگام با مردان در جهاد و مبارزه با طاغوت بود و هر چه به سال ۱۳۵۷ نزديك ميشد بر تعداد و بر شدت فعاليت اين زنان افزوده ميشد. با شعله ور شدن آتش انقلاب، زن مسلمان نيز كه تا پيش از اين با فعاليتهاي مخفي و به عنوان مادر شهيد و يا همسر مبارزين در بند با رژيم شاه مبارزه ميكرد، به خيابانها آمد، با چادر مشكي، با فرزندش كه او را در بغل گرفته بود، با مشتهاي گره كرده و با فرياد «مرگ بر شاه»: «شما در چه تاريخي چنين ديدهايد؟ امروز زنهاي شير دل طفل خود را در آغوش كشيده و به ميدان مسلسل و تانك ميروند، در كدام تاريخ چنين مردانگي و فداكاري از زنان ثبتشده است.» (۷)
و همين حركت ايشان نهضت را قوت و تداوم بخشيد:
«آمدن شما خانمها به خيابانها و ميدانهاي مبارزه موجب اين شد كه مردها هم قوت پيدا بكنند، تقويتبشوند، روحيه آنها هم با آمدن شما تقويتبشود.» (۸) «مردها به تبع زنها در خيابانها ميريختند، تشويق ميكردند زنها مردان را، خودشان در صفهاي جلو بودند.» (۹) شهادت شهيد، ثمره دامان پر مهر و اندوخته دستان زحمتكش مادران فهيم و گرانقدري است كه محبت مادري را با عشق الهي پيوند ميزنند و روح و جان فرزندان خود را آماده ميسازند كه به قربانگاه شهادت قدم گذارند، و به همين جهتحضرت امام خمينيرحمه الله، بزرگ مصلح قرن در جاي جاي كلام خويش زنان را پيشگامان انقلاب معرفي ميكند: (۱۰)
زناني كه خود در تظاهرات در صف مقدم حاضر بودند;
زناني كه با حركتخود، مردان را براي حضور و مبارزه تشجيع كردند;
زناني كه فرزندان خود را براي شهادت تربيت كردند;
زناي كه با پاسداري از خون شهدا، انقلاب را تداوم بخشيدند…
امامرحمه الله ميفرمايند: «ما نهضتخودمان را مديون زنها ميدانيم.» (۱۱) و همين نكته براي بيان نقش زنان در پيروزي انقلاب اسلامي از هر كلامي رساتر است .
انقلاب اسلامي و تحول جايگاه زن
هم زمان با پيروزي انقلاب و استقرار نظام اسلامي، ديدگاه سنتي خواستار شدت يافتن محدوديت زنان و عدم حضور ايشان در صحنههاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي شد. اين جريان در چند ساله آغازين استقرار جمهوري اسلامي شتاب بالايي داشت. از سوي ديگر خواستههاي برخاسته از ديدگاه متجدد و فرنگي مآب نيز در مقابل عوارض و قوانين نظام اسلامي مانند حجاب و عدم حضور زنان در برخي مشاغل و فعاليتها، مقاومت ميكرد. مشخص نبودن حدود واقعي حقوق و جايگاه زن در آن دوران، در نظام اسلامي به اين امر دامن ميزد. هر دو جريان عليرغم تضاد و تقابلي كه داشتند در مقابل مواضع انقلاب مقاومت ميكردند. هر ديدگاه بنا به تفسير خود از زن، از جمهوري اسلامي در خواستهايي داشت و امام به سبب ويژگيهاي علمي و شخصيتي كه داشتند توانستند با حركت اصلاحي خود هر دو ديدگاه را تعديل نمايند. حضرت امام از منظر يك مصلح و راهبر، نگرش نويني را در مورد زن ارايه كردند. حضور سازنده زن در صحنههاي تاريخ و در ابعاد گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي، مبارزاتي و… امري انكار ناپذير است. اما مهم انديشهاي است كه بر مسند قرائت تاريخ نشسته است. امام خمينيرحمه الله زن را از زواياي پنهان تاريخ و حضور مبهم و كم رنگ آن در ناخود آگاه جامعه به صحنه خود آگاهي و فعال رساند. رويكرد امام خميني به مقوله زن داراي دو بعد است. ايشان در يك بعد تبييني و تفسيري به فروافكني ديدگاههاي نادرست سبتبه زن پرداخته و جايگاه زن را در تفكر اصلاحي خويش معين ساخته و در بعد دوم ساختار اجرايي و تربيتي و تهذيبي مناسب با شخصيت زن را ارايه نمودند. حضرت امام در مبحث كلامي زن را همچون مرد در پيشگاه خلقت دانستهاند. از نظر ايشان زن و مرد هر دو انسان هستند و هر دو توان رسيدن به بالاترين مراحل رشد و كمال را دارند، (۱۲) و در عاليترين مراحل كمال زن الگو و اسوه شده و مردان نيز بايد به وي اقتدا كنند:
«الگو حضرت زهراعليها السلام است.» (۱۳)
تعبيرات امام از مقام و منزلتحضرت فاطمه زهراعليها السلام و معرفي ايشان به عنوان يكي از نمونههاي انسان كامل و نيز برگزيدن روز ميلاد آن حضرت به عنوان «روز زن» براي معرفي الگوي برگزيده زن در اسلام ريشه در اين تفكر دارد و اين در حالي است كه پيش از انقلاب روز ۱۷ دي، روز كشف حجاب، «روز زن» بود.
از ديگر مباني انديشه اصلاحي امام بازخواني منزلت اجتماعي زن از منظر دين بود. اصل اساسي مورد نظر ايشان در مورد حضور زن در صحنههاي سياسي، مبارزاتي و… ممانعت از «شيء وارگي» زن است و مطابق همين اصل است كه برخوردهاي متفاوت و گاه متضاد امام قابل توجيه ميشود. در سالهاي آغازين دهه چهل و در ابتداي نهضت مخالفت صريح حضرت امام با حق راي زنان (اشاره به لايحه دولت اسدالله علم مبني بر شركتبانوان در انتخابات) و نيز مخالف ايشان با تساوي حقوق زنان و سربازي بردن دختران برخاسته از همين اصل است، چنان كه ايشان خود ميگويند: «مگر با چهار تا زن فرستادن به مجلس ترقي حاصل ميشود؟ مگر مردها كه تا حالا بودند ترقي براي شما درست كردند تا زنهايتان ترقي درست كنند؟… ما با ترقي زنان مخالف نيستيم، با اين فحشا مخالفيم با اين كارهاي غلط مخالفيم.» (۱۴)
اما پس از پيروزي انقلاب و تغيير شرايط اجتماعي از آنجا كه حضرت امام زمينه را براي رشد و حضور سازنده آنها آماده ميبينند خواستار حضور فعال زنان در صحنههاي مختلف ميشوند: «شما هم (زنان) بايد راي بدهيد. شما هم با سايرين فرقي نداريد، بلكه شما مقدميد بر مردها.» (۱۵)
«شيءوارگي» محصول نظام استثمارگر است كه هم زن و هم مرد را مورد سودجويي قرار ميدهد. حذف نظام ظالم و استثمارگر زمينه ساز حضور رو به كمال مرد و زن ميشود. و از اين رو حضرت امام در تبيين حدود جايگاه اجتماعي زن در يك نظام ايدهآل ميفرمايند: «در نظام اسلامي زن به عنوان يك انسان ميتواند مشاركت فعال با مردان در بناي جامعه اسلامي داشته باشد ولي نه به صورت يك شيء، نه او حق دارد خود را به چنين حدي تنزل دهد و نه مردان حق دارند كه به او چنين بينديشند.» (۱۶)
و نيز: «اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون - در همه شؤون - همان طوري كه مرد در همه شؤون دخالت دارد زن هم دخالت دارد. » (۱۷) و در اين زمينه از يك سو دايره سخنان امام از توصيه فراتر رفته و وارد قلمرو الزام ميشود: «زن بايد در مقدرات اساسي مملكت دخالت كند.» (۱۸) و از ديگر سو ايشان اين حضور را با كرامت و شرافت ويژهاي توام ميسازند: «ما نهضتخودمان را مديون زنها ميدانيم. مردها به تبع زنها در خيابانها ميريختند.» (۱۹)
از ديگر نكات مهم انديشه امام در مورد نسبت ميان زن و مرد است. در ديدگاه سنتي زن موجودي درجه دو تلقي ميشود. در ديدگاه متجدد با آنكه دايره اختيارات زن افزايش يافته اما وي بيشتر نقش جايگزين را دارد كه در مواقع ضرورت و اضطرار جاي خالي مرد را پر ميكند و در نهايت زن پس از مرد قرار دارد. در فمينيسم نيز - كه امروزه به عنوان پيشروترين نهضت زنانه در دنيا شناخته ميشود - زن برتر از مرد استبلكه در مقابل مرد قرار دارد و براي احقاق حقوقش بايد با تمام قوا در مقابل مرد بايستد و جامعه ايدهآل آن، جامعه يك جنسيتي و زنانه است.
از منظر امام زن و مرد به لحاظ انساني نسبت تساوي دارند:«زن مساوي مرد است. زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليتهاي خود را انتخاب كند.» (۲۰)
حضرت امام با توجه با شناختي كه از روحيات لطيف و خواستههاي فطري و طبيعي يك زن - كه مناسب جنگ و خونريزي نيست - دارند حضور فعال ايشان در صحنههاي مختلف انقلاب و پس از آن در دفاع هشتساله را با عبارات گوناگون ارج گذاشته بر جايگاه برتر ايشان تاكيد ميورزند: «شما رهبران نهضت هستيد، بانوان رهبران نهضت ما هستند، ما دنباله رو آنها هستيم، من شما را به رهبري قبول دارم و خدمتگزار شمايم.» (۲۱)
به صورت طبيعي پس از تبيين و تفسير جايگاه و منزلت اجتماعي زن از سوي امام خمينيرحمه الله، زمينه براي حضور فعال و سازنده زن در نظام اسلامي فراهم شد. به همين جهت ايشان از يك طرف حدود فعاليتهاي علمي، اجرايي، سياسي، حقوقي و… زنان را معين ميسازند و از طرف ديگر با بررسي تنگناهاي موجود، راه حلهايي مناسب را ارايه ميكنند. در اين مرحله امام به تعديل نظرات مختلف ميپردازند. مخاطبين امام در اينجا همگان هستند، بويژه آنان كه نظرشان هماهنگ با امام نيست: «آنهايي كه كارشكني ميكنند( اشاره به كساني كه به بهانههاي مختلف با فعاليتهاي اجتماعي زنان مخالف ميكردند) اگر مسلمان هستند، اين خدمتبزرگي كه اين خانمها و اين بانوان دارند ميكنند و پيش خدا خدمتشايسته است، از معاصي كبيره است كه كارشكني در اين موضوع بكنند و اگر چنان چه آنها هستند كه پايبند به اسلام نيستند و ميخواهند هرزگي بكنند، فصل هرزگي گذشت، ديگر به شما اجازه نميدهند بانوان ايران كه كارهايي كه سابق ميكرديد، اين كارها را اعاده بدهيد.» (۲۲)
در نگرش امام خمينيرحمه الله، هر چند زن حق حضور در تمامي امور را دارا ميباشد اما مقام مادري داراي جايگاه ويژهاي ميباشد و به همين سبب مادري را بالاترين شغل، شغلي شريف، شغل معلمي، بالاتر از معلمي و شغل انبيا و انسان سازي ميداند و به همين سبب مادر بودن و تربيت فرزندان را اصليترين وظيفه زن و جدا كردن فرزند را از مادر از عوامل انحطاط جامعه ميداند: «در طول اين سلطنت، اينها كوشش كردند كه مادران را از بچهها جدا كنند، به مادرها تزريق كردند كه بچهداري چيزي نيست، شما توي ادارات بياييد و اينها بچههاي معصوم را جدا كردند از دامن مادران و بردند در پرورشگاهها و جاهاي ديگر و اشخاص اجنبي و غير رحيم آنها را به تربيت فاسد تربيت ميكردند. بچهاي كه از مادرش جدا شد پيش هر كه باشد عقده پيدا ميكند، عقده كه پيدا كرد مبدا بسياري از مفاسد ميشود. بسياري از قتلهايي كه واقع ميشود، از روي همين عقدههايي است كه پيدا ميشود و بسياري از عقيدهها از اين پيدا ميشود.» (۲۳)
در مجموع انقلاب اسلامي ايران موجب تحولاتي در فرهنگ و ساختار فكري جامعه و به طور اخص زنان گرديد كه جهشي باور نكردني را در وضعيت ايشان پديد آورد. افزايش تعداد تحصيل كردهها، دانشآموزان و دانشجويان، اساتيد، هنرمندان، شاغلان و فعالان اقتصادي و اجتماعي، توجه خاص به وضعيتحقوقي زنان و تصويب قوانين متناسب با وضعيت روز ايشان همانند قانون «تعيين مهريه به نرخ روز»، توجه به وضعيت اشتغال زنان و تصويب قوانين كار متناسب با شان مادري و همسرداري زنان، همچون استفاده از تعطيلات دوران زايمان، كار نيمه وقت، بازنشستگي پيش از موعد و … از دستاوردهاي انقلاب براي زنان بوده است، هر چند كه تا ايجاد وضعيت مطلوب فاصله بسيار است.
كلام آخر
روند اصلاحي انديشه حضرت امام در دوران ده ساله اول نظام جمهوري اسلامي و تداوم آن به وسيله خلف صالح ايشان حضرت آيت الله خامنهاي - دام ظله العالي - موجب شده كه زمينه رشد زنان فراهم گشته و اين نيز ظهور استعدادهاي ايشان و حضور فعال در صنعت، علوم، سياست، هنر و… را به دنبال داشت. اما به نظر ميرسد سمت و سوي اين روند در حال حاضر بيشتر متوجه حضور زن در جامعه ميباشد و در مقابل توجه به وظايف اصلي زن يعني مادري و همسري كم رنگ شده است. هر چند سياست اجتماعي جهاني، زنان را از شاخصههاي توسعه ميداند اما بايد توجه داشت كه پايبندي به اصول انديشه امام در مورد زن، جامعه بشري را به سمت توازن اجتماعي سوق ميدهد و در اين مورد سياست گذاران نظام نبايد دستخوش جو حاكم جهاني شوند.
حضرت امام در پاسخ فقهاي شوراي نگهبان در مورد يكي از تنگناهاي طلاق ميگويد:«طريق احتياط آن است كه زوج را با نصيحت والا با الزام وادار به طلاق نمايند و در صورت ميسر نشدن به اذن حاكم شرع طلاق داده شود و اگر جرات بود مطلبي ديگر بود كه آسانتر است.» (۲۴) بي شك عبارت «اگر جرات بود» حاكي از ضعف امام نميباشد، بلكه دليلي بر وجود جو نامناسب فرهنگي است و ايشان به سبب نگراني از لوث شدن مطلب از بيان آن خود داري كردهاند. بنابراين تداوم انديشه امام نيازمند همت صاحبان انديشه، براي ايجاد زمينههاي مناسب فرهنگي و رفع مشكلات و تنگناهاي حقوقي زنان ميباشد.
«و اميد آن است كه جامعه زنان، از غفلت و خواب مصنوعي كه از جانب چپاولگران بر آنان تحميل شده است، برخيزند و همگان دوش به دوش هم، به داد بازيخوردگان برسند و زن را به مقام والاي خود هدايت كنند و اميد است كه زنان ساير كشورهاي اسلامي، از تحول معجزه آسايي كه براي زنان ايران در اثر انقلاب بزرگ اسلامي حاصل شد، عبرت گرفته و بكوشند تا جامعه خود را اصلاح نمايند و كشورهاي خود را به آزادي و استقلال برسانند. رحمت و بركتحق تعالي نثار زنان با شخصيت اسلام و ايران.» (۲۵)
پينوشتها:
۱) امام خمينيرحمه الله، تبيان دفتر هشتم: جايگاه زن در انديشه امام خمينيرحمه الله، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينيرحمه الله، چاپ چهارم ۱۳۷۶، ص ۲۲۷.
۲) همان، ص ۲۳۲.
۳) همان، ص ۲۵۸.
۴) رضا شاه و محمدرضا پهلوي .
۵) تبيان دفتر هشتم، ص ۲۶۳.
۶) همان، ص ۸۵، ۷ / ۱۰ / ۵۷.
۷) همان، ص ۱۷۶.
۸) همان، ص ۱۷۱.
۹) همان، ص ۱۶۹.
۱۰) رك: همان، صفحات ۱۶۷ الي ۱۷۵.
۱۱) همان، ص ۱۶۹.
۱۲) رك: همان.
۱۳) همان، ص ۲۵.
۱۴) همان، ص ۲۴۷.
۱۵) همان، ص ۶۸.
۱۶) همان، ص ۶۵.
۱۷) همان، ص ۵۸.
۱۸) همان، ص ۶۷.
۱۹) همان، ص ۱۶۹.
۲۰) همان، ص ۸۳.
۲۱) همان، ص ۱۶۹.
۲۲) همان، ص ۷۵.
۲۳) همان، ص ۱۳۶.
۲۴) پيام زن، شماره ۶۳، ص ۶، به نقل از: مجموعه نظريات شوراي نگهبان، دكتر مهرپور.
۲۵) امام خميني، تبيان دفتر هشتم، ص ۳۶، ۶۰ /۲ /۴.
مهتاب رضاپور
بنياد انديشه اسلامي
آيا شما همان طور كه مي نماييد ، هستيد ؟ آيا آنچه به ديگران نسبت به افكار و روحيات و زندگي خويش « وانمود » مي كنيد ، « بود » زندگي شما هم ، همان گونه است ؟ بزرگي گفته است : « يا چنان نماي كه هستي ، يا چنان باش كه مي نمايي ! » و اين ؛ يعني « صداقت » [1]
صدق و راستي در عمل ، اين است كه ظاهر و باطن و نهان و آشكار انسان از نظر عمل و افكار و اخلاق يكي باشد و يا اين كه باطن و نهان او بهتر و پاك تر از ظاهر و آشكار او باشد ، كه در اين صورت از نظر فكر و عمل ، صادق و راست گو است . ولي اگر كسي در ظاهر مدعي اعتقاد به اخلاق نيك باشد و عملي را انجام دهد كه بيانگر ايمان ، تديّن ، تقوي و صداقت باشد ، ولي در باطن و نهان برخلاف آن باشد راست گو نخواهد بود ، و دروغ گو محسوب مي شود و از نظر اسلام چنين حالت و كذبي بسيار نكوهيده است . زيرا نوعاً به رياكاري و نفاق و فريب ، منجر خواهد شد كه هر كدام از آنها براي سعادت ، عزّت و كمال انسان بسيار خطرناك مي باشند . [2]
از اين رو رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - با آن مقام و اخلاص و عملي كه داشتند پيوسته در مناجاتهاي خود عرض مي كردند : « اللّهم اجعل سريرتي خيرا من علانيتي و اجعل علانيتي صالحه »
مهم ترين و متاسفانه شايع ترين ابتلائات اخلاقي ، آفت كذب و دروغ مي باشد كه از گناهان كبيره محسوب مي شود . در رابطه با ساير مفاسد اخلاقي ، موانعي سر راه انسان وجود دارد كه از ابتلا به آن مي كاهد و در واقع مانع از انجام آن مي گردد . ولي دروغ گويي زمينة بسيار وسيع و راحتي دارد ؛ مثلاً اگر كسي بخواهد به سرقت دست بزند براي اين كار زمينه و موقعيت خاصّي لازمس است ولي دروغ گفتن اين طور نيست . زبان در اختيار انسان است و به طور معمول هم كسي از ماوراء زبان و واقعيت امر خبر ندارد . لذا فرد مي تواند واقعيتي را طور ديگر تعريف و كم و زيادش كند و خيلي راحت از آن بگذرد ؛ مثلاً بگويد نه اين طور نبوده آن طور بوده است . من اين كار را نكردم و … [1]
امام علي – عليه السلام – مي فرمايند : « الكذب عدوّ الصّدق ؛ دروغ گويي ، دشمن راست گويي است . » پوشيده نيست كه دشمني آنها ، به معني جمع نشدن با يكديگر در يك خبر ظاهر است و احتياجي به بيان نيست . پس شايد مراد از يك سو اين باشد كه ، كذب دشمن صدق است و مانع از آن مي شود . پس اگر كسي كذب را در خود راه داد و يك دروغ گفت ، همان او را از صدق در خبر ديگر منع مي كند و به تدريج به مرتبه اي مي رسد كه مدار او بر دروغ قرار مي گيرد و راست نمي گويد . [1]
چنانچه در حديثي ديگر از مولا علي – عليه السلام – مي خوانيم كه : « ممكن است يكي از شما چندان دروغ گويد كه مشهور به دروغ و بدي شود و چندان دروغ گويد كه در دلش به اندازة سرسوزني از راستي باقي نماند . در اين حال در پيشگاه خداوند ، كذاب (بسيار دروغ گو) ناميده مي شود . [2]
و از سوي ديگر ، ممكن است مراد اين باشد كه دروغ گو ، دشمن راست گو است . زيرا باعث رسوايي دروغ گو مي گردد . پس راست گو نبايد دروغ گو را دوست خود بداند و به اظهار دوستي او اعتماد كند . [3]
در رفاقت اسلامي « صداقت » لازم است . كسي كه در « دوستي » صادق باشد ، به مقتضيات دوستي پاي بند است و ايثار و فداكاري ، گذشت نسبت به خطاها ، تحمل تنديها و جفاها ، همكاري درگرفتاري ها و نيازمندي ها ، همدردي در مشكلات و غم ها خواهد داشت ؛ [1] يعني اين اظهار محبّت ها و گرم گرفتن ها بايد ريشه دار باشد و از صميم قلب برخيزد ، اسلام در همه چيز « راستي » مي خواهد ، « راستي » در سخن ، راستي در عمل ، راستي در فكر ، راستي در اظهار عواطف و مهر ورزيدن و
ابو كهمس گفت : به حضرت صادق – عليه السلام – عرض كردم عبدالله بن ابي يعفور [1] به شما سلام رسانيد . حضرت فرمود بر او و بر تو سلام باد ، چون به نزد عبدالله رفتي ، او را سلام برسان و بگو جعفر بن محمد مي گويد : بنگر به مقامي كه علي – عليه السلام – در نزد پيغمبر خدا - صلي الله عليه و آله - رسيد ، پس آن را لازم بدار . همانا كه علي – عليه السلام – جز اين نيست كه رسيد به آنچه در نزد پيغمبر خدا - صلي الله عليه و آله - بود به وسيلة راست گفتن و اداء كردن امانت . » [2]
ژرفاي سخن امام صادق – عليه السلام – آن گاه معلوم مي گردد كه موقعيت ويژه و جايگاه عظيم و منزلت بي بديل حضرت امير - عليه السلام - نزد پيامبر - صلي الله عليه و آله - مورد توجه قرار گيرد .
در سراسر جهان هستي قانون صداقت و صراحت و حقيقت جاري است . هر چند به حسب ظاهر ، در عالم هستي تضادهايي ديده مي شود ولي دروغ و خيانت در طبيعت اصلاً وجود ندارد . اصولاً حقايق ناب را در طبيعت و هستي بايد جستجو كرد و از زبان آفرينش بايد شنيد . طالبان حقيقت ، همه و همه در اسرار هستي مي انديشند و از آن الهام مي گيرند و جز با هستي و قوانين حاكم بر آن سر و كاري ندارند .
اميرالمومنين - عليه السلام - مي فرمايند : « انّ الدّنيا دار صدق لمن صدّقها … ؛ دنيا جايگاه صدق و راستي است براي آنان كه تصديقش كنند … [1]» [2]
تقیه از دیدگاه آیات و روایات
استاد راهنما: سرکار خانم سعیده جلالی
استاد داور: سرکار خانم عسگری
پژوهشگر: منصوره احمدی
تقیه به معنای پرهیز کردن و خودداری کردن و در شرع به معنای خودداری از اظهار مذهب خویش است و در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عِرضی متوجه شخص باشد .
تقیه دارای اهدافی است که عبارتند از : جلوگیری از هدررفتن نیروی انسانی ، ایجاد اتحاد در مواردی که نیاز شدید به وحدت احساس می شود و نهایتا جلوگیری از خطر احتمالی نسبت به دیگران. بر این اساس هدف از تقیه حفاظت خود از ضرر دیگری به وسیله موافقت ظاهری با او در گفتار یا عملی است که مخالف حق باشد بنابراین می توان گفت که تقیه یک مساله صرفاً مذهبی و اعتقادی نیست بلکه امری است عقلانی ، به عبارت بهتر در مواردی خاص از زندگی بشر ، استتار عقلا لازم است ، به همین خاطر است که شرع هم بدان حکم می کند .
توضیح و تشریع تقیه به عنوان یک اصل عقلایی مورد استفاده بشر که شرع مقدس اسلام بـه خاطـر وجـود موانع و مشکلات فراوان بر سر راه خود برای دعوت به سوی یگانه پرستی و پیشبرد احکام بر آن صحه گذاشته از ضرورت تقیه است . همچنین با توجه به اینکه مذهب شیعه اثنی عشری به دلیل اینکه خود را عامل و متمسک به آن قرار داده ، همواره از سوی مخالفان خود مورد طعن و نکوهش قرار می گیرد . از این رو جهت دفاع از مذهب حق خود و برای نیل به هدف ، با استفاده از ادله قرآن و روایات به اثبات حقانیت تشیع در ارتباط با موضوع تشیع پرداخته می شود .
مباحث تحقیق در چهار فصل تنظیم شده است .
در این تحقیق بیشتر از منابع دست اول و کتب روایی استفاده شده که به اعتبار موضوع تاریخی و اخلاقی و به اعتبار ماهیت و روش توصیفی و کتابخانه ای می باشد .
از جمله کسانی که به طور گسترده به موضوع تقیه پرداخته اند مرحوم حر عاملی در کتاب وسایل الشیعه و آقای محمد علی معلم در کتاب تقیه فی فقه اهل بیت (علیهم السلام ) می باشند . مقالاتی نیز در این زمینه گردآوری شده که می توان بـه مقـاله ی آقای فاضـل هرندی تحت عنوان تقیه ی سیاسی اشاره نمود .
« نتیجه ی تحقیق اینکه یکی از موضوعاتی که در اسلام مطرح شده و عقل نیز بر لزوم آن ، صحّه می گذارد تقیه است ؛ موضوعی که انسان قطعاً با ملاحظه تمام جوانب مصلحتی آن به ضرورتش پی می برد ، ولی متأسفانه برخی به جهت عدم درک صحیح از مفهوم آن یا ضرورت اجتماعی اش ، یا به جهت خصومت های مذهبی ، معتقدان آن را مورد انواع اتهام ها و ناسزاها قرار داده اند . اینک برآنیم موضوع تقیه را از کتاب و سنت بررسی کنیم و نقش آن را بر انسجام جامعه اسلامی به اثبات برسانیم سپس به طرح مهمترین اشکالات برخی از دانشمندان گذشته و معاصر اهل سنت در مورد تقیه و پاسخ به آن ها بپردازیم . »
بنابراین آنان که تقیه رل خاص شیعه یا هر مذهب دیگری می دانند ، باوری جاهلانه دارند . زیرا اگر با دیده بصیرت و خرد به اهداف تقیه نگاه شود معلوم می شود که تقیه نه تنها مورد تأئید قرآن بلکه امری است عقلانی که علم و فلسفه ی زندگی نیز آن را توصیه می کند ، و با غریزه ی فطری بشر نیز سازگار است .
چون اساس تقیه علم و راهنمای آن عقل است پس می توان گفت : تقیه از اموری است که بر عقل مبتنی است و دفاع از خویشتن و حفظ جان خود در بسیاری از موارد بر هر انسان واجب است و در همین رابطه برای حفظ انسان از آسیب و گزند احتمالی تقیه بهترین راه می باشد ، همچنین حفظ جان و آبرو و شرف انسانی در بعضی موارد در گرو عمل به تقیه است .
غایت و هدف تقیه ، صرفاً حفظ کردن جان ، مال و آبرو می باشد . البته تقیه فقط در شرایط دشوار و بحرانی به کار گرفته می شود ؛ شرایطی که در آن ، مؤمنی به جهت ترس از این که مبادا از سوی ستمگری به او ضرر یا خطری برسد ، قادر نیست موضع حق خود را صریحاً علنی کند .
حکـومت های ستمگر همواره به اموری از قبیل « ایجاد رعب و وحشت » ، « تبعید و آواره کردن » ، « قتل و کشتار » ، « شکنجه و آزار و اذیت » ، « مصادره اموال » و « سلب حقوق مسلم مردم » متوسل شـده اند ؛ از این رو در چنین فضایی ، برای کسی که خود را در عقیده اش برحق می بیند چاره ای نمی ماند جز پنهان کردن عقیده و تظاهر کردن به همراهی نمودن با حاکم ستمگر ؛ تا بلکه از خطر جانی و شکنجه و ظلم ، جان سالم به در برد .
براستي حدو مرز دوستي تا كجاست و چه كساني شايسته دوستي ميباشند بايد به اين نكته توجه داشت كه همه دوستان شايسته دوستي نيستند، بلكه انسان واجب است كه دوستان را از ميان مردم گزينش و انتخاب كند، همانطوركه كبوتر از ميان دانه هاي خوب و بد، دانههاي خوب را انتخاب ميكند. انسان بايد در زندگي رعايت اعتدال را بكند، از جمله در مورددوستان نبايد افراط و تفريط شود،حتي در مورد دوستان خوب، حضرتعلي(عليهالسلام)مي فرمايد:«با دوست رفتاري داشته باش كه اگر روزي دشمن تو شد، متضرر نشوي و با دشمنت چنان رفتاركن اگر روزي دوست تو شد، شرمنده رفتارگذشته ات نباشي»1
و اين يك حقيقت بسيار مهم در زندگي است زيرا مردم سنگ و ديوار نيستندبلكه بشرندو تحت تأثير پديده هاي اجتماعي قرارميگيرند، انساني كه اكنون دوست خوبي است ، بدان معنا نيست كه تا ابد چنين خواهد ماند و انساني كه اكنون بد مي انگاري ، نيز ممكن است تا ابد براين حال نماند…بنابراين نبايد دوستي مطلق و بدون حدو مرزباشد ، بلكه بايدمبتني بر معيارهاي انساني و از حدو مرزي معقول برخوردار باشد2.
در طريق تحصيل محبت ديگران بايد اصول و قواعدي را در نظرگرفت وآنهارا رعايت نمود، ديل كارنگي از ميان اين قواعد 6 قاعده را كه ضروريتر بوده بيان می کند که آنها عبارتنداز :
قاعده اول : به ساير افراد علاقمند گرديد:
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
بت استقلالي به غير خدا مزاحم با محبت خدا خواهدبود . چراكه «مَّا جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِيِ جَوفِهِ؛خداوندبراي هيچ كس بيش از يك دل در درون او قرار نداد[1]».
اگر كسي بخواهددلش منحصراً جايگاه محبت خدا باشد و محبت غير خدا دردل او معارض با محبت خدا نباشد بايد اين حقيقت را درك كندكه هيچ موجودي جز خدا هيچ نوع استقلالي از خودش ندارد، هركمالي و هرجمالي در هرجايي كه هست در واقع ازآن اوست و عاريتي دراختياراشياء ديگر است ؛ البته تحصيل چنين شناختي كار آساني نيست ، نياز به زحمات زياد، تفكرات ،استدلالها، تمرينهاي عملي و تهذيب اخلاق داردتا در پرتو آنها بتوانيم تدريجاًبرسيم به مرحله اي كه قدرت چنين شناختي در ما حاصل شود و اين حقيقت را درك كنيم .
انسان زماني محبت چيزي در دلش اثر ميكندكه كمال را در آن چيز يافته باشد و توجه خويش را متمركز آن كمال كرده باشد و هرچه اين انديشه وتمركز بيشتر باشد محبت بيشتري به آن چيزپيدا مي كند. بايد دانست كه يافتن كمال بدون انديشه و تمركز محبت آورنيست .
در رابطه با خداوندبايد بدانيم كه شناخت عميق خداوندو درك كمالات بي نهايت او آنگونه كه شايسته ذات حضرت حق است براي همگان ميسر نيست چرا كه بايد داراي ظرفيت و قدرت ذهني بالا بود تا از طريق عقل و فلسفه به اينگونه شناخت رسيد.
اما راه آساني كه براي همه انسانها مقدوراست ازطريق درك نعمتهاي الهي است ، اينكه انسان درباره نعمتهاي فراوان و گرانبهاي الهي كه نسبت به او ارزاني شده است بينديشد كه اين خوديكي از راههاي روشن كسب محبت است چرا كه هرچه لطف و انعام بيشتر محبت ما نسبت به منعم بيشترميگردد.
صفت محبت گرچه غالباً از حالتهاي انسان به حساب مي آيد يعني به سرعت و بدون هيچ مقدمه اي برنفس عارض ميشود و به سرعت نيز از بين ميرودلكن گاهي هم جز ملكات راسخ و صفات ثابت و پايدار ميباشد .
اين صفت در غالب و بلكه در همه حيوانات موجود است و در برخي بسيار شديد و در انسانها گاهي به مرتبه اي ميرسد كه همه قواي فكري و بدني او را مشغول خود ميكند وتمام اختيارات او را در قبضه خويش مي گيردو بالاخره اينكه صفت داراي مراتب مختلفي است كه جناب آقاي مصباح اين مراتب را چنين بيان مي دارند:
محبت مراتبي دارد،محبت هاي ظاهري ومراتب معمولي دراثراين پيداميشودكه آن جهتمحسوس ومرئي وصورت ظاهري محبوب بنحوي است كه شخص محب وقتي آنــرادرک
ميكند آن ظاهرمحسوس رامتناسب با خواسته و مطبوع طبع خويش مي يابــــدوموردتوجه وپسند و موضع تمركزحواس وي قرار ميگيرد و بلحاظ اين ملايمت استكــه می گو يند
آن شيء زيبا وداراي جمال است و بواسطه جمال خود جاذبه اي داردكـه دل را مـتـوجــــه
خودش ميكند و كششی داردكه حواس و عواطف انسان را بسوي خودجلب ميكند.
محبت مراتب ديگري فوق مراتب معمولي نامبرده دارد،چراكه نوع ديگري ازكمالهـــــاي
نامحسوس و غير قابل رويت وجود داردكه وقتي انسان آنهارا از طريق ادراكي متنـــاسب با
خودشدرك ميكندآنها نيز مورد توجه و پسند وي قرار ميگيرند و توجهات انــسان روي
آنها تمركزمي يابد و در دل خودنسبت به آنهااحساس محبت ميكند . في المثل ، كســاني
داراي بعضي از صفات بلند روحي هستند نظير، شجاعت ، سخاوت ،گذشت ، ايثاردرجات
بالاي علمي و ديگر صفاتي كه انسان آنهارا مي پسندد و فطرتاً نوعيكشش و علاقه و يـــــا
آشنايي ويگانگي باآنهادر درون خويش مي يابد ، و به دنبال آن نسبت به كسي كــه داراي
اين صفات است، كشش قلبي پيدا ميكند و دلش بطرف اوكشيده ميشود ، در حالی كه
خود اين صفات محسوس و مرئي نيستند.
بنابراين اين هم يك نوع محبت است نسبت به يك جمال معنوي نامحسوس،ولي انسـان
آنرا درك ميكند . پس منظور از جمال در اينجا، همان صفت دل پسندي است كه انسان با
درك آن انبساط خاطر پيدا ميكند، خوشحالي و خرسندي به اودست مي دهد.طبيعي است
هر جمال و زيبايي بايد با آن كسي كه آن را درك ميكند ، با خواستهها و تمايلاتــــش ،
ملايمت داشته باشد و موجبات خوشحالي ، خرسندي و خوشوقتي وي را فراهـــم آورد و
روشن است كه اين يك امر نسبي خواهد بود زيرا ، اين حقيقت ، كاملاً امكان پذير اســت
كه چيزي را شخصي بپسندد و زيبا ببيند و همان را شخص ديگري نپسندد و درنظــــــرش
نا زيباو نامطبوع جلوه كند.[1]
1- محمد تقی مصباح يزدی،
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>
محمدتقی مصباح يزدی،اخلاق درقرآن،ج1،انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمينی(ره)،قم،360 و 359
1- انصاف
هرجه را برای خود میپسندیم برای دیگران هم بپسندیم
2- همدل بگبریم
همه با دوست باشیم و وحدت داشته باشیم
3- زندگی را آسان بگیریم
این هم بگذرد
4- ماهواره نبینیم
کارش شده مردم به جون هم بندازه ، جوان هامون را اغفال کند، مردم دچار ترس بشند یکروز برا ی مرغ یکروز برای برنج و…. مردم از ترس مغازه ها را خالی کند
5-توکل کنیم به خدا
ارباب اصلی خداست اینم یک آزمایش از طرف خداست نترسیم مواظب باشیم رفوضه نشیم
6-رزق رسان خداست
اگر ماهم مثل پرنده ای که صبح از خونه اش برای روزی خارج میشود و شب شکم سیر بر میگردد فکر کنیم می ببینیم قرار نیست بی روزی بمانیم
7- ما در مملکتی زندگی می کنیم که فرمانش به دست امام زمان پ÷ چرا ناراحت باشیم
چادر جهاد !
آمده بود مرخصی. داشتیم درباره منطقه حرف می زدیم. لابه لای صحبت گفتم: «کاش می شد من هم همراهت به جبهه بیایم!» حرف دلم را زده بودم.
لبخندی زد و پاسخی داد که قانعم کرد.
گفت: «هیچ می دانی سیاهی چادر تو از سرخی خونم کوبنده تر است؟! همین که حجابت را رعایت کنی ،
مبارزه ات را انجام داده ای.»
کاش با تو بودم،ص42، به روایت از همسر شهید محمدرضا نظافت
از حضرت آیت الله بهجت سوال شد:
در هنگام نماز چگونه می توانیم حضور قلب را در خودمان به وجود بیاوریم؟
ایشان فرمودند: یکی از عوامل حضور قلب این است که در تمام بیست و چهار ساعت ، بایدحواسّ (باصره، سامعه و…) خود را حفظ کنیم، زیرا برای تحصیل حضور قلب باید مقدماتی را فراهم کرد.
باید در طول روز گوش، چشم و همچنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم! و این یکی از عوامل تحصیل حضور قلب می باشد.
گفته شد تا انسان دليل و حجت شرعي و الهي نداشته باشد ،نبايد سوءظن ببرد ، هرچند وقتي كه دليل و حجت شرعي داشته باشد ديگر سوءظن نيست بلكه يقين است .
همان طور که میدانیم دین مقدس اسلام دارای برنامه ای هدف دار میباشد. در هر زمینه ای که برنامه ای برای انسان گذاشته است، همه بر اساس مصلحت و حکمت خاصی میباشد. در زمینهی تربیت هم دین مقدس اسلام اهدافی را در نظر گرفته، که در ذیل به توضیح هر یک از اهداف خواهیم پرداخت.
اهداف تربیتی اسلامی عبارتند از:[1]
در ثواب الاعمال چنین آمده است:
بهذَا الاسناد، عن الحسن، عن أَبی عبدالله المؤمنین، عَن ابنِ مُسکانَ، عَن اَبی عبداللهع:
«قالَ: حَصِّنُوا أَموالَکُم وَ فُروجَکُم بِتَلاوَهِ سُورَهِ النّورِ وَ حَصِّنُوا بِها نِساءَکُم. فَإنَّ مَن أَدمَنَ فی کُلِّ یَومٍ أَو فی کُلِّ لَیلَهٍ، لَم یَزنِ أَحَدٌ مِن أَهلِ بَیتِهِ أَبَداً حَتی یَمُوتُ. فإذا هُوَ ماتَ، شَیَّعَهُ إلی قَبرِهِ سَبعونَ أَلفَ مَلَکٍ کُلُّهُم یَدعُونَ و یَستَغفِرونَ اللهَ لَهُ حَتّی یَدخَلَ فی قَبرِهِ.»[1]
از حضرت صادق ع نقل شده است که فرمود: اموال و فروج خود را با تلاوت کردنِ سورهی نور، از حرام حفظ نمایید و توسّط این سوره، زنان را نیز از حرام حفظ کنید. به درستی که هر کس در هر شب یا در هر روز بر قرائت این سوره مداومت نماید، هیچ یک از اهل خانهی او زنا نمیکند، تا او بمیرد. پس هفتاد هزار ملک او را تا قبر مشایعت مینمایند و تا او را داخل قبر بگذارند، براش دعا و استغفار میکنند.
اسراف در گفتار پيشوايان اسلام شديداً نهي شده است، پيامبر اكرم (ص)مردم را از 3 چيز نهي كردهاند:
1- از قيل و قال؛
2- از پرسش زياد؛
3- از ضايع كردن ثروت؛
در اين حديث استفاده ميشود كه اسراف در سخن گفتن و سؤال كردن و در مورد اموال، از منطق اسلام به دور است. امام سجّاد در جملهاي از دعاي هشت صحيفه سجاديه ميفرمايند:
«خداوندا پناه ميبريم به تو از اسرافكاري.»
وقتي ما شيوه زندگي هر يك از پيشوايان بزرگ اسلام را در تاريخ ميبينيم در تمام شئون، آنها را ميانهرو ميبينيم كه از هر گونه اسراف و زيادهروي در همة بعدها و جهات به دور بودند. در مسكن و در غذا… از هرگونه اسراف پرهيز ميكردند. همواره با مسرفان پيكار مينمودند و پيروان خود را از اسراف و پيروي از مسرفان برحذر ميداشتند بايد درس زندگي بگيريم و سعي كنيم تا جايي كه در توان داريم آنها را سرلوحة خود قرار داده و سرمشق اوليه و ركن اساسي زندگي خويش به حساب آوريم.[1]
در بيان حرمت فقهي اسراف،اجماع علما نظر دارند كه اسراف، حرام است و در آيات و روايات به تواتر به حرمت آن تأكيد شده است.
برخي از روايات، با صراحت كامل، اسراف و تبذير را از گناهان بزرگ معرفي نمودهاند[1] همانند روايتي كه فضل بن شاذان از امام رضا (ع) نقل ميكند:
«حضرت نامهاي را به مأمون مينويسد و ضمن بيان نمودن مسائل مهمي از شريعت اسلام به شمردن 33 مورد از گناهان بزرگ ميپردازد، از جمله آنان را اسراف و تبذير نام ميبرد.»[2]
در حديثي از امام علي (ع) آمده است:
«القَصْدَ مَثراةٌ و السَّرَفُ مثواةٌ»
اقتصاد و ميانهروي موجب ثروتمندي و اسراف و ولخرجي موجب سقوط و فقر است.[1]
بر اساس حديث مذكور كه به صراحت بيان شده است متوجه ميشويم كه اسراف چه رابطة تنگاتنگي با فقر و تنگدستي دارد. حضرت زينالعابدين (ع) نيز از حضرت رسول (ص) نقل ميفرمايند كه:
«ثلاثٌ منجياتٌ فَذَكرَ الثلاثُ القصد في الغني و الفقر»[2]
حضرت رسول(ص) سه عامل براي نجات معرفي مينمايند كه سومين آن ميانهروي و اعتدال در توانگري و نيازمندي است، پس افراد توانمند نيز حق ندارند به بهانه اينكه امكانات مالي وسيع دارند به اسراف و تبذير كه موجب فقر و تهيدستي ميشود بپردازند.[3]
5- محمدرضا عطايي، تلخيصي نشريه مشكوه 54- 55، ص10 و 11.
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته :راضيه دهقاني پوده
منظور از اسراف كه خداوند متعال در آيات قرآن كريم و پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين (عليهمالسّلام) در روايات آن را نهي كردهاند؛ معناي لغوي آن نيست بلكه منظور هر چيزي است كه در غير طاعت پروردگار عالَم خرج و مصرف شود خواه كم باشد و خواه زياد -خواه آن چيز پول باشد يا چيز ديگر- به عبارت ديگر مراد از اسراف در آيات و اخبار هرگونه زيادهروي و تعدّي از حد و مرزهاي مناسب و معين شده در چارچوب مقررات ديني و اسلامي باشد. اسراف ممكن است در عقيده، وقت، كردار، ثروت، خوردن و آشاميدن، حرف زدن و… به صورت فردي و اجتماعي نمود پيدا كند كه هر نوع آن زيانبار و ممنوع ميباشد.[1]
در آياتي انكار خداوند و پيامبر شرك به خدا و بتپرستي و ايمان نياوردن به آيات الهي اسراف معرفي شده است و آن را موجب بروز دشواريهاي فراواني در زندگي دنيا و عامل نابينايي انسان در آخرت و گرفتاريها وعذاب دردناك ميشمارد. در آيات 34 و 35 از سوره غافر پس از طرح دفاع مؤمن آل فرعون از موسي، منكران نبوّت مسرف و شكاك خوانده شدهاند وجدال و اشكالهاي بيدليل آنان به آيات الهي موجب بسته شدن دل آنها براي پذيرش حقيقت دانسته شده است. در همين سوره با درخواست فرعونيان مبني بر كفر به خداوند يگانه مخالفت ورزيده، پشتوانة آنان را در دنيا و آخرت سست و بيپايه ميشمارد؛ زيرا همة ما به سوي خدا بازميگرديم و مسرفان در آن هنگام به آتش الهي دچار خواهند شد. آيات آغازين سوره انبياء نيز مسرفان را مخالفان انبياء در طول تاريخ وصف ميكند و به سرانجام هلاكتبارشان اشاره مينمايد.[1]
بنابراين پس از بررسي و تدبّر در آيات مذكور متوجه ميشويم كه عامل بسياري از كفرورزيدنها و دور شدن از راه خداوند و مشرك شدن بسياري از اقوام به دليل اسراف و تبذير و تشديد اين روحيه در انسان است.
1- نشريه جام جم، 6/10/83، ص 1.
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته :راضيه دهقاني پوده
به گفته علامة طباطبايي؛ عالم هستي يكپارچه نظم و صَلاح است و حتي با تضادي كه گاهي در ميان اجزاء آن ديده ميشود هماهنگي بسيار زيادي دارد، اين نظام به سوي اهداف خاصي در جريان است و براي هر يك از اجزاء خود خط سيري تعيين ميكند. زماني كه يكي از اجزاء از مدار خود جدا ميشودو راه فساد در پيش ميگيرد ميان آن جزء و ساير اجزاء درگيري و ناهنجاري ايجاد ميشود؛ اگر بتوان اين جزء نامنظم اسرافكار را به مدار اصلي باز گرداند در اين صورت نظم برقرار ميشود و نگراني ديگري وجود ندارد.[1]
اما اگر جزء نامنظم به راه اصلي و مدار اصلي بازنگردد در اين صورت خود به خود نابود ميشود تا نظام خط سير خود را به طور كامل ادامه دهد.
انسان داراي ابعاد روحي فراوان ميباشد. هر بُعد روحي انسان در بُعد ديگر او تأثير گذار است. زماني كه آدمي خود را به اسراف كردن و زيادهروي عادت دهد، كمكم اين عمل براي او عادت و ملكه ميشود؛ در اين صورت خصلت زشت و ناپسند اسرافكاري پس از مدتي بر روي ابعاد روحي او تأثير گذاشته و سبب دوري او از خداوند ميشود.[1]
شخصي كه اسراف ميكند بدون اختيار گرفتار اين بيماري شده و پس از مدّتي شايد به تنگدستي بيفتد.- منظور از تنگدستي در اينجا فقر معنوي است- در اين راستا اگر از خداوند كمك و مساعدت طلب نمايد مستجاب نخواهد شد.[1] امام صادق (ع) در اين زمينه ميفرمايند:
«يكي از چهار نفري كه دعايش مستجاب نميشود فردي است كه ثروتش را ضايع كرده، آنگاه از خداوند ميخواهد تا به او روزي دهد و خداوند در جواب او ميفرمايند [آيا تو را به ميانهروي و اصلاح امور امر نكرده بودم] در ادامه حديث حضرت فرمودند: اسراف باعث كاهش بركت است.»[2]
2- تأليف و عن محمد بن يحيي، عن أحمد بن محمد،عن عليِّ بن ال حكم عن عمّآر أبي عاصم قال: قال أبوعبدالله (ع): أربعه لا يستجاب لهم احدهم كا ن له مال فأفسده يقول: يا ربّ اززقني فيقول: ألم امرك بالاقتصاد؟!
المحدث المتبحر الشيخ محمدبن الحسن الحرالعاملي، عن تصحيحه و تحقيقه الفاضل الشيخ عبدالرحيم الربانيالشيرازي،وسايل الشيعه، ج15،ص261.
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته :راضيه دهقاني پوده
امر ونهی زبانی دارای مراتب مختلف وشیوه های گوناگونی است. در اینجا آنها را مورد بررسی قرار داده وباتوجه به تناسب هریک،آنها را با موقعیّتهای روحی وفکری شخص گنهکار مورد ارزیابی قرار می دهیم.علت این بررسی این است که همه ی گنهکاران با یک روش هدایت نمی شوند.
موارد مذکور به شرح زیر است:
1-امرونهی ساده؛ 5- امرونهی تشویقی؛
2-امرونهی حکیمانه؛ 6- امرونهی آرام وتند؛
3- امرونهی صریح وکنایی 7- امرونهی مذمتی؛
4 - امرونهی توضیحی؛ 8- امرونهی تهدیدی؛
9- امرونهی جمعی وهمگانی ؛
امربه معروف ونهی از منکر، برهر انسان مکلفی با وجود شرایط، واجب است و تفاوتی وجود ندارد که مرد باشد یا زن. امر ونهی مرد به زن وبالعکس، ویژگیهای خاص خود را دارد. امّا هیچ گاه سبب ترک امر ونهی به یکدیگر نمی گردد. آنچه معیار است؛ وجود شرایط ورعایت موازین اسلامی است.
روش امر و نهی دوستان و اقوام
امر ونهی دوستان صمیمی کار آسانی است. اگر فردی به انسان علاقه ی زیادی داشته باشد، می توان با یک جمله ی محبت آمیز این فریضه ی الهی را انجام داد.به طور مثال: فرد می تواند با بیان آرزوهایش به دوست خود بگوید: عزیزم یکی از آرزوهای من که هر روز انتظار آن را می کشم این است که تو نماز بخوانی .در این موقعیّت می توان حرفهای نگفته را گفت.
چنانچه دوستان واقوام در مورد ارتباط ودوستی با هم دیگر حساس باشند؛ می توان از این حساسیّت استفاده کرد،بدین صورت که با کمتر کردن رفت وآمد ناراحتی خود را بروز داد.1
1- محمد رضا اکبری ، تحلیلی نو وعملی از امر به معروف ونهی از منکر ، ص 180-182
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته: زهرا حیدریان
امر به معروف ونهی از منکر در خانواده یکی از مسائل مهم فرهنگی خانواده هایمسلمانان است.از آنجایی که خوبیها وبدیهای هر یک از اعضای خانواده درسرنوشت سایر افراد خانوادهبی تأثیر نیست؛ باید احساس مسئولیّت بیشتری در امرو نهی یکدیگر داشته باشند.
یکی از روشهای امر ونهی در خانواده این است که سرپرست خانواده واجبات دینی را بزرگ وبا ارزش وبااهمیّت تلقی کند وزشتی گناهان را نیز بزرگ شمارد واین را در سخنان واعمال خود گوشزد کرده وبه اجراء در آورد.برای مثال تمام مسلمانان با دیده ی احترام به قرآن می نگرند، آن را کتابی مقدس وآسمانی می دانندکه برای هدایت انسان بر وجود مقّدس پیامبر اکرم( صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده است واین حقیقت را به فرزندان خود می آموزند. از همین رو خانواده ی مسلمانی یافت نمی شود مگر اینکه بزرگداشت واحترام فوق العاده به قرآن را جزء برنامه های حتمی زندگی خود قرار داده است.
ممکن است بعضی از دانشمندان و محققان دچار غرورعلمی وتخصصی شوند .این غرور موجب حجاب ظلمانی در،درون آنها می گردد وتأثیر امرو نهی در این افراد را پایین می آورد.البته بسیاری از دانشمندان ومحققانِ با ایمان در برابر امر ونهی که پیام خداوند است خاضع وتسلیم اند. پس روش بسیار مفیدی که می توان از آن برای این افراد استفاده کرد چیزی نیست جز همان روشهای علمی وفیزیکی که به آن دست یافته اند، زیرا این یافته ها باید خالقی داشته باشد، بنابراین کسی که وظیفه ی امر ونهی این افراد را به عهده دارد باید به روشهای علمی آگاه ومسلط باشد.1
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
1- محمد رضا اکبری ، تحلیلی نو وعملی از امر به معروف ونهی از منکر ، ص 172- 171
:LidThemeOther>EN-US
Styles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true”
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته: زهرا حیدریان
مدیران دستگاهای دولتی وغیردولتی ازقدرت ونفوذ درانجام کارها،تغییروتحولها،عزل ونصبهاوتقویت افراد برخوردارند. این قدرتِ نفوذ آنان باعث عدم پذیرش امر ونهی از زیردستان می شود. البته هستند مدیرانی که سرزمین وجودشان حاصلخیز از بذر نصیحت است وپیام خداوند را می شنوند وچنانچه اشتباهی انجام بدهند پذیرای پند اطرافیان هستند.
امر ونهی مدیران نیز دارای ویژگیهای خاص خود می باشد، بدین صورت میزان تأثیردر امر ونهی بالا می رود. تذکر غیر مستقیم به مدیران می تواند کاربرد فراوانی داشته باشد. طرح سوال ونظر خواهی نیز می تواند مفید باشد.[1]
می توان از طریق نامه (در صورت ضرورت، بدون نام وامضاء) با شخص مورد نظر ارتباط برقرار کرد. البته این نامه باید محترمانه وبدور از تهدید باشد. امر ونهی مدیران ومسئولین اهمیّت زیادی دارد، زیرا که بعضی مواقع افراد زیردست اعمال مدیر ویا بالا دست خود را مّد نظر قرار می دهند. پس ارشاد یک مدیر یا مسئول می تواند ابعاد بزرگتری داشته باشد.
1- محمد رضا اکبری ، تحلیلی نو وعملی از امر به معروف ونهی از منکر ، ص 172- 171
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته: زهرا حیدریان
امر ونهی بزرگسالان از سوی کسانی که از سنّ کمتری برخوردارند نیازمند روش خاصی است که به تحلیل آن می پردازیم:
با توجه به اینکه بزرگسالان از سابقه ی بیشتری برای زندگی برخوردار بوده،احترام آنها مورد توجه اسلام است. از طرفی این افراد خود را با تجربه تر از دیگران دانسته وچه بسا آگاهتربه حساب آورند. برخی نیز به نوعی غرور پیری مبتلا می شوند که کار امر ونهی را با مشکل روبرو می سازند. به همین علّت باید به گونه ای امر ونهی شوند که به غرور شان خدشه ای وارد نشود.
هنگامی که انسان دوران نوجوانی را سپری کند،به دوران جوانی که دوره ی بلوغ فکری وجسمی وشکوفایی استعدادها است، می رسد. تواناییهای جسمانی یک جوان باعث انتخاب درست وتصمیم گیریهای مناسب در عرصه های مختلف زندگی می شود؛ بنابراین تواناییها وتصمیم های درست برای یک جوان ارزش وشخصیت خاص ایجاد می کند، پس دوست دارد دیگران به او نگرش مثبت ومحترمانه ای داشته باشند، و در عمل شخصیت اورا مورد توجه قرار دهند. در مقابل کسانی که به این خواسته ی او توجه خاص دارند و احترام او را بویژه در نزد دیگران حفظ می کنند صمیمیت وعلاقه ی بیشتری را ابراز می دارد. البته این روحیه در مقاطع بعدی نیز ادامه دارد، امّا دوران شروع آن از اهمیّت خاص و حساسیت بیشتری برخوردار است.
استفاده از این ویژگی جوان موفقیت را در امر ونهی دینی افزایش می دهد. ارشاد جوانان در نظراسلام از اولویت خاصی برخوردار است. علّت آن پذیرش سریع وقدرت عمل جوان می باشد،که در پرتو آن می توان برکات وخدمات فراوانی را به اسلام ومسلمین ارائه داد.[1]
2- محمد رضا اکبری ، تحلیلی نو وعملی از امر به معروف ونهی از منکر ، ص 168 - 167
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته: زهرا حیدریان
برخورد موفق با نوجوانانی که از راه مستقیم دور شده وبه تکلیف رسیده اند روش وشیوه ی خاص خود را می طلبد.آنها براساس اعتماد،اظهار محبت،تشویق وامثال آن ارشاد می شوند.امر ونهی با این گروه سنّی باید به طور روشن وتوأم با احترام صورت گیرد.
رجاءبن حیات گوید:
روزی من وپدرم نزد معاذ بن جبل بودیم. معاذ از پدرم پرسید: این فرزند کیست؟
پدرم جواب داد: این فرزند من (رجاء) است.
این قسمت را می توان در سه جمله ی زیر خلاصه کرد:
1- خشکاندن زمینه های گناه؛
2- زدودن زمینه های فساد؛
3- از بین بردن زمینه های فکری گناه؛
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
ن افراد به وسیله ی نیروی انتظامی می دانند واقدامات فرهنگی واقتصادی را،که به عنوان زمینه سازی برای امر به معروف ونهی از منکر مطرح می شود، وقت گذزانی واتلاف سرمایه می دانند.
در مقابل گروه دیگر می گویند: باید زمینه های این گونه امور را از بین برد تا خود به خود درخت گناه بخشکد و زمینه ی نیکی فراهم شود .پس درخت بارور می شود و خوبیها خود به خود رشد می کنند و به بار می نشینند.
انسان باید در امر ونهی خود احتمال تأثیر بدهد. اگر اطمینان داشته باشد که امر ونهی تأثیری ندارد، وظیفه ای متوجه او نیست، زیرا فلسفه ی امر به معروف ونهی از منکر، سوق دادن انسانها به خوبیها وبازداشتن آنها از بدیهاست. اگر اطمینان دارد که این هدف محقق نمی شود، تکلیفی ندارد.
کسی که به امر به معروف ونهی از منکر می پردازد، دو گونه آگاهی لازم دارد:
الف) شناخت معروف ومنکر؛ وی باید بداند چه فعلی واجب یا مستحب است، و چه فعلی حرام یا مکروه است.
ب)شناخت رفتار کسی که می خواهد او را امر به معروف یا نهی از منکر کند؛ یعنی باید بداند آنچه را دیگری ترک کرده معروف است؛ تا امر به معروف بر او لازم باشد، ونیز باید بداند آنچه را دیگری مرتکب شده منکر است، تا نهی ازمنکر بر او لازم باشد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«إِنَّما هُوَ عَلَی القَویِّ المُطاعِ العالِمِ بِالمَرُوفِ مِنَ المُنکَرِ»
« امر به معروف ونهی از منکر تنها بر افراد توانمندی واجب است که علم به تشخیص معروف از منکر را دارندو مورد اطاعت قرار می گیرند.»[1]
از طرف دیگر آنان که عمل خلافی را مرتکب می شوند، سه گروه هستند:
1- گروهی با علم وآگاهی، به ترک معروف یا انجام منکر اقدام می کنند، به عنوان مثال با این که می داند، نماز واجب است، این وظیفه را انجام نمی دهد. امر به معروف ونهی از منکر این گروه واجب است.
2 – گروهی که اطلاع از حکم الهی ندارند وبدین جهت گناه می کنند، مثل کسی که از روی بی اطلاعی از وجوب نماز آیات، آن را ترک کرده است. امر به معروف ونهی از منکر این گروه نیز لازم است. البته بهتر است که ابتدا او را ارشاد کند، واگر دید بر ترک آن عبادت اصرار دارد، امر ونهی نماید.
3- گروهی که حکم الهی را می دانند، ولی به گناه بودن مورد خاصی که به آن اشتغال دادند، توجه ندارند، مثل این که می داند؛ گوشت مردار را نباید خورد، ولی چون از مردار بودن این گوشت بی خبر است آن را می خورد یا این که می داند نماز واجب است، ولی به واسطه ی غفلت یا فراموشی، نماز را ترک کرده است. در اینجا امر به معروف ونهی از منکر لازم نیست، چه این که رفع غفلت وفراموشی نیز واجب نیست.
امر کننده به معروف ونهی کننده از منکر باید علاوه بر شناخت معروف ومنکر شرایط امر به معروف ونهی از منکر، موارد وجوب وعدم وجوب، جواز وعدم جواز آن را نیز یاد بگیرد، تا مبادا به واسطه ی نادانی، در امر به معروف ونهی از منکر، خود مرتکب خلافی شود.[2]
1- روح الله موسوی خمینی ، تحریر الوسیله ، ج 2 ، ص 291
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته: زهرا حیدریان
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
« یکون فی آخر الزمان قوم ینبع فیهم قوم مراون ، الی ان قال : ولوأ ضرت الصلاه بسائر ما یعلمون بأموالهم وأبدا نهم لر فضوها کما رفضوا أسمی الفرائض وأاشرفها….»
« در آخر الزمان،گروهی از مردم ریا می کنند. سپس فرمودند: اگر نماز( به گمان آنان) به محصول کار مالی و بدنی آنها ضرر وارد می کند ، آن را رها می نمایند، همانگونه که برجسته ترین و شریفترین واجبات را (که امر ونهی است) رها می سازند…..»[1]
امام(علیه السلام) در مقام ملامت وسرزنش گروهی از مردم هستند که برای تکاثر اموال وزخارف دنیا ،حتی نماز را ترک می کنند، چه اینکه می پندارند اگر پاره ای از وقت خویش را به نماز بپردازند، به منافع مادّی آنان لطمه وضربه وارد خواهد آمد وبه همین دلیل از امر ونهی نیز گریزانند.[2]
در این روایت از امر به معروف و نهی ازمنکربه {اسمی الفرائض}[3] و{اشرف الفرائض}[4] تعبیر شده است.
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
نوشته: زهرا حیدریان
قرآن امر به معروف ونهی از منکر را از ویژگیهای پیامبران الهی شمرده است. پیامبران بر اساس اینکه بار سنگین رسالت و هدایتِ انسانها را بر دوش داشتند به طور مستمر وپی گیر به امر به معروف ونهی از منکر می پرداختند و لحظه ای در این راه کوتاهی نکرده وتأحیر روانمی داشتند.
اسلام دارای اصول اعتقادی وعملی است که مهمترین اصل اعتقادی آن توحید و مهمترین اصل عملی آن امر به معروف ونهی از منکر است. زیرا با عمل به چنین فریضه ایی است که سایر احکام الهی احیاء و اجرا می گردد. زشتیها از چهره ی جامعه وزندگی مسلمانان زدوده می شود وحضور ضروری صالحان در جامعه تثبیت می گردد.
امیر المومنان حضرت علی(علیه السلام) فرمودند:
«تمام اعمال خیر وحتّی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف ونهی از منکر چون قطره ای در برابر دریای پهناورند.»[1]
تشبیه امر به معروف ونهی از منکر و سایر اعمال خیر به دریا وقطره که سمبل ونمونه ی بزرگی وکوچکی هستند، عظمت بیشتر این فریضه را آشکار می کند. جالب توجه است که جهاد در راه خداوند نیز همانند قطره ای در برابر دریای پهناور امر به نیکیها و نهی از بدیها و زشتیهاست .
امر به خوبیها و نهی از بدیها دو اصل پذیرفته شده ی همه ی ملل واقوام در طول تاریخ زندگی انسان بوده است،زیرا این دو اصل در بردارنده ی منافع انسانها ومنطبق با عقل و فطرت اند. البته خوبیها وبدیها در نزد اقوام گوناگون متفاوت است ومعیار ارزشها وضد ارزشها در نزد ملل معتقد به ادیان الهی بویژه اسلام با کسانی که از چنین عقایدی محرومند تفاوتهای چشمگیری دارد، امّا این اصل مشترک بین المللی است که اگر عملی را خوب یا زشت بدانند امر ونهی آن را یک ارزش به حساب می آورند .
بايد دانست كه منظور از سوءظن حرام و بدبيني و بدگماني صرفاً آن تصورات و خيالهاي ذهني نيست كه بي اختيار به انسان دست مي دهد زيرا نوعاً نمي توان از آنها جلوگيري نمود بلكه مقصود آن گمان سوئي است كه شخص آگاهانه و با اختيار آن را پذيرفته و باور مي كند و سپس آن را در ذهن خويش تقويت نموده و به آن ترتيب اثر مي دهد و به مقتضاي آن حكم و قضاوت مي كند . بر اين اساس انسان به دنبال مقدماتي كه در دنياي ذهن و خيال خود مي سازد نتايجي مي گيرد و سعي ميكند افكار و كردار خود را بر اساس همان خيالات خود ساخته و به ظهور برساند .
عده ای به امید توبه ، نسبت به گناه و رذایل اخلاقی جسارت پیدا می کنند ، غافل از این که برخی از گناهان مجالی برای توبه نمی گذارند و انسان را در خود غرق می کند .
حضرت امام صادق(ع) از قول حضرت امیرالمومنین(ع) می فرمایند که ایشان فرموده اند :
دسته اي از اخبار كه دلالت مي كند «امامت» روح اسلام است، اخباري است كه «معرفت» و «ولايت» و «مودت» امام حق را به عنوان شرط پذيرش و قبولي عمل معرفي مي كنند.
اين اخبار را نيز عامه و خاصه نقل كرده اند، طبري در كتاب «اوسط» از طريق ابي ليلي از سبط شهيد حسين بن علي (ع) از پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه: «اِلْزمُوا مَوَدَّتنا اَهْلَ الْبَيْت فانَّه مَن لقَي اللهُ عَزَّوجلَّ و هُوَ يَوُدُّ فادخَلَ الْجَنَّةَ بِشفاعتِنا، والَّذي نفسي بِيدهِ لا يَنْفَعُ عَبْداً عَمَلَهُ الاّ بِمَعْرِفَةِ حَقِّنا»
ملازم مودت ما خاندان باشيد، كه هركس با مودت ما خدا را ملاقات كند به شفاعت ما قطعاً وارد مي شود. سوگند به آنكه جانم در دست اوست، عمل كسي برايش سودمند نيست مگر با شفاعت حق ما.
نتيجة اين بيان اين است كه شرط پذيرش اعمال و شفاعت آنها، پذيرفتن امامت امامان معصوم (عليهم السلام) و اطاعت و فرمانبرداري از آنهاست.[1]
نوشته: آزاده اقبال
نوشته آزاده اقبال
درمان هر دردی به زدودن علل و اسباب آن است . بنابراین کسی کـه به جمال و صحت خویش مغرور باشد ، باید در آغاز پیدایش خویش و انجام آن اندیشه کند و بداند که آن چه دارد چقدر فانی و بی ارزش است . صاحب قدرت باید بداند که همه ی آن چه داردبا یک بیماری در یک روز نابود خواهد شد و هر لحظه ممکن است که خداوند آن چه را به او داده بازستاند .
ريا در عبادت به طور مطلق حرام است و صاحب اين نوع ريا مبغوض و غضب شدة درگاه خداوند متعال است و اصل عبادت را باطل مي كند ، زيرا الاعمال بالنيّات و قصد شخصي كه ريا مي كند در عبادت خود فرمان بردن و امتثال امر خداوند متعال نيست بلكه قصد و نيّت او رسيدن به مال و جاه يا غرضي ديگر است پس مطيع امر خداوند نيست و از عهدة انجام تكليف برنيامده است و علاوه بر اينكه عبادتش باطل است از انجام دادن وظيفة خويش برنيامده ؛ به سبب ريا ، گناه جداگانه اي به گردن او است . چنانكه آيات و روايات بر اين نكته دلالت دارند . پس ، كسي كه عبادت را از اصل ، ترك و رها مي كند بد حالتر است و اين حالت به خاطر اين است كه رياكار ، در عبادت خود بين استهزاء به خدا و مكر و حيله جمع بسته است . زيرا اين تصوّر بي جا را در اذهان عمومي ايجاد كرده است كه اصل دين داري ؛ مطيع اوامر الهي بودن است ، در صورتي كه چنين نيست . [1]گناه ريا ، بسيار بزرگ است و تمام اعمال انسان را نابود و تباه مي سازد .
آنچه از بزرگي گناه ريا بيان شد ، مراد و منظور رياي در عبادت است كه شخصي به وسيلة عمل عبادي واجب يا عمل عبادي مستحبّي ، منزلت نزد خلق خدا را بخواهد و اگر عمل غير عبادي را وسيله تقرب و نزديكي به خدا قرار دهد ، هر چند حرمت شرعي آن ثابت نيست ، لكن پوشيده نيست كه اگر كسي راه و روش خود را رياكاري قرار دهد برخلاف صراط مستقيم عبوديت و توحيد و يكتاپرستي روش خود را قرار داده و اگر مستمر شود از رسيدن به مقام يقين باز مي ماند .
كسي كه طريقة رياكاري را در پيش گرفته در عبادتهايش هم رياكاري خواهد نمود بنابراين راه احتياط آن است كه از هر نوع رياكاري پرهيز نمايد . [2] زيرا همان گونه كه در فصول قبل آورده شده است هر نوع ريائي شرك است . [3]
خداوند باري تعالي در قرآن مجيد اين گونه مي فرمايند :
« انّ المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الي الصّلاه قاموا كسالي يرآون النّاس و لا يذكرون الله الّا قليلاً » [4]
« منافقان مي خواهند خدا را فريب دهند در حالي كه او آنها را فريب مي دهد و هنگامي كه به نماز بر مي خيزند با كسالت بر مي خيزند و در برابر مردم ريا مي كنند و خدا را جز اندكي ياد نمي نمايند . [5]
در تفسير اين آيه منافق را به طور كامل معرفي كرده است كه :
1) منافق كسي كه در ظاهر احكام ديني را به جا مي آورد ، اما انگيزه هاي او الهي نيست. نماز مي خواند ، اما از روي كسالت و غفلت . او گمان مي كند با اين روش خدا را فريب مي دهد ، در حالي كه نمي داند خودش را فريب داده و خداوند به درون او آگاه است و جزاي فريبكاري او را مي دهد .
2) نماز مطلوب ، عاشقانه ، خالصانه و دائمي است . ( در اين قسمت نماز مطلوب و مرود قبول خداوند بايد عاشقانه و خالصانه و به دور از ريا و نفاق و دائمي باشد . ) پس در اين قسمت يكي از ويژگي هاي نماز مطلوب را خالصانه بودن معرفي كرده اند .
خالصانه بودن يعني : نمازي كه فقط براي خداوند و به دور از رياء و دورويي باشد .
3) قرآن نسبت به مؤمنان جملة ( اقاموا الصّلاه ) را به كار مي برد ولي دربارة منافقان جمله ( قاموا الي الصّلاه ) و تفاوت ميان ( اقاموا و قاموا ) تفاوت ميان برپا داشتن و به پا خواستن است .
نوشته: الهام طاهری
[1] سيّد جلال الدين مجتبوي ، علم اخلاق اسلامي ، جلد دوم ، ص 503 ، ترجمه جامع السعادات ، مولي مهدي فراقي .
[2] دستغيب شيرازي ، قلب سليم ، جلد اول ، ص 436 .
[3] رجوع شود به صفحه 19 دوم .
[4] سورة نساء ، آيه 142
[5] همان